دوشنبه 3 تير 1392-9:1

عبور از احمدي‌نژاد يا عبور از ميراث او؟

احمدي‌نژاد شايد بدشانس‌ترين سياستمردي باشد كه در حضورش هر چه مي‌خواهند به او مي‌گويند بدون آنكه او بتواند ذره‌اي از آنچه را كه ديگران در باره‌اش مي‌گويند،پاسخ بگويد/ احمدي‌نژاد خود تاوان خودش هست. او به هر كس هر چه خواست گفت، بدون آنكه بخواهد پاسخي را بشنود يا اجازه دهد كسي پاسخ بگويد.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،رسول معصومی:بعد از 24خرداد،روزگار به شكل ديگري ورق خورد. صداي ورق تاريخ را مي‌توان به راحتي شنيد.

در اين مدت مي‌خواستم به تماشاي روندي بنشينم كه مدت‌ها منتظرش بودم. به اين فكر مي‌كردم كه عبور از احمدي‌نژاد آيا سخت است، يا آنكه خيلي راحت است؟

تاريخ نشان داده است كه عبور از هر احمدي‌نژادي راحت است. وقتي توافق جمعي باشد هر عبوري ممكن است.

مردم به راحتي از احمدي‌نژاد عبور كردند و در اين مسير پرچم بنفش به دست گرفتند تا به خانه‌اي برسند كه سال‌ها احمدي‌نژاد در آن جا خوش كرده بود.

پرسش مهم اين است كه چرا همه مي‌خواستند از احمدي‌نژاد عبور كنند؛ حتي دوستان نزديك او. او چه كرده بود كه پلك چشم‌ها بعد از ديدن صدارت و قدرتش روي هم مي‌افتد و كورسويي به قرنيه‌ نمي‌تابد؟

احمدي‌نژاد خودش آمده است؟ خودش رفته است؟ كسي آن را آورده است؟ كسي آن را برداشته است؟ او كه بود؟ چه كار كرد؟ چه كارهايي كه بايد مي‌كرد و نكرد؟ چه كارهايي كرد كه بايد نمي‌كرد؟

او چرا يك تنه همه بازي‌ها را خراب مي‌كرد؟ چرا همه محو تماشاي بازي‌اش شده بودند؟ او كه تا ديروز به هيچ كس بازي نمي‌داد، چرا امروز كسي او را بازي نمي‌گيرد؟

او در كدام بازي توانمند است؟ در بازي قدرت يا در بازي شهرت؟ آيا او هيچ بازي ورزشي‌اي كرد كه برد و باخت را تجربه كرده باشد؟ چرا به يك‌باره ايران به او پشت كرد؟ چرا يارانش هم به او پشت كردند؟ او تاوان چه چيزي را دارد مي‌دهد؟ و او بايد تاوان چه چيزي را بدهد؟

او به كدام قشر وابسته بود؟ از كدام جناح برخاسته بود و كدام جناح او را حتي تكفير هم مي‌كرد؟ او كي هست؟ كي بود؟ و كي خواهد بود؟ آيا اسمش در تاريخ سياسي ايران مي‌ماند؟ آيا كسي مي‌تواند نامش را از تاريخ سياسي ايران بردارد؟ آيا او مرد سياست است؟ آيا او يك فرد سياسي است؟ آيا او سياستمدار بود يا سياستمدار شد يا سياستمدار باقي خواهد ماند؟

اصلاً رابطه محمود احمدي‌نژاد با سياست چگونه است؟ چرا او وارد بازي سياست ايران شد؟ آيا او كوتوله سياسي بود يا وزنش سنگين بود و سياست تحمل وزنش را نداشت؟ آيا او كار خوبي هم كرد؟ آيا همه كارهاي او بد بودند؟

باقيات او از صالحات است يا از ناصالحات؟ آيا همه مديران او ناكارآمد بودند؟ آيا برنامه‌هاي او شخصي بود يا تدوين شده از پيش؟ آيا رجزخواني‌هاي او تمام شده است؟ بعد از آنكه مشايي را به وزارت كشور برد و خواست كه اداي تاريخي دربياورد و دست اسفنديار خود را بالا برد، آيا چشمش از همان جا تير خورد يا اسفنديارش اساساً باعث شكست اسب قدرتش شد؟

آيا او هم صاحب دوراني شد و این احتمال وجود دارد كه فردا مردم وقتي از مصايبي صحبت مي‌كنند بگويند دوره احمدي‌نژادي يا وقتي از موفقيتي حرف مي‌زنند باز بگويند دوران احمدي‌نژادي؟

آيا دوران احمدي‌نژادي به سر آمده است يا دوره احمدي‌نژاد؟ اينها را چه كسي بايد پاسخ بگويد؟ تاريخ؟

وقتي همه دهان مي‌بندند و سخني نمي‌گويند، تاريخ سخن باز مي‌كند. آري تاريخ! اگر قرار باشد آياها را ادامه دهم شايد مثنوي هفتاد من نشود، اما وزنش از چندين من بالاتر خواهد رفت.

به هرحال احمدي‌نژاد ديروز، شايد بدشانس‌ترين سياستمردي باشد كه در حضورش هر چه مي‌خواهند به او مي‌گويند بدون آنكه او بتواند ذره‌اي از آنچه را كه ديگران در باره‌اش مي‌گويند، پاسخ بگويد.

البته پر بيراه نيست كه بگوييم احمدي‌نژاد خود تاوان خودش هست. او به هر كس هر چه خواست گفت، بدون آنكه بخواهد پاسخي را بشنود يا اجازه دهد كسي پاسخ بگويد.

آن مرد بگم‌بگم‌هاي ديروز، امروز هيچ چيز در چنته ندارد تا دوباره ملودي خوش خود و به زعم مخالفانش ناخوش بگم‌بگم را با سازي بخواند.

احمدي‌نژاد يك اتفاق تاريخي در ايران بود كه به گفته دوستانش هزينه‌ زيادي به كشور تحميل كرد. مصداقش را مي‌توان در حرف‌هاي دوستان ديروزش در نشست مناظره‌گون انتخاباتي ديد و شنيد.

5تن از مناظره‌نشين‌هاي انتخاباتي بي‌ترديد يك دوره پيش از تماشاي رئيس‌جمهوری شان خرسند مي‌شدند و هيچ‌گاه بر هيچ حرف او خرده نمي‌گرفتند.

كافي است روزنامه‌هاي سال‌هاي 84تا89 و حتي 90را نگاه كنيد، امكان ندارد حرفي از ولايتي، رضايي، حدادعادل و قاليباف آمده باشد كه از كارهاي احمدي‌نژاد انتقاد كرده باشند.

حتي قاليباف كه به نوعي با او از قبل هم مشكل داشت، فقط مشكل شهرداري تهران با دولت را گاهي عمده مي‌كرد، وگرنه اگر همين آقاي احمدي‌‌نژاد به او وزارتي مي‌داد، با جان و دل مي‌‌پذيرفت. همان‌ها امروز بيشترين خرده‌ را بر او مي‌گيرند.

احمدي‌نژاد تنها سيبلي بود كه هر تيري كه به سمتش می زدند،خطا نمي‌رفت. حتي ناماهرترين تيراندازها هم مي‌توانستند از پرتاب تير در اين سيبل نمره بالا و مقام برتر بگيرند.

عبور از احمدي‌نژاد در حالي صورت گرفت كه او هنوز بر اريكه قدرت نشسته بود. هيچ‌يك از يارانش در شوراها رأي نياوردند. او كه سعي مي‌كرد يك جريان يا تفكري را در كشور ايجاد كند، در انتخابات رياست جمهوري غريبه‌اي بي‌نام ونشان بود.

او حتي آنقدر دل‌ودماغ نداشت كه قبل از ظهر برود پاي صندوق رأي بايستد و رجزي بخواند كه خوشايند دوستدارانش باشد. اما احمدي‌نژاد يك چيز را به خوبي از خود به وديعه گذاشت و آن اين‌كه آنهايي را كه خودش مي‌خواهد تا آخرين روز حفظ مي‌كند و هر كسي را كه نمي‌خواهد به هر شكلش حرام مي‌سازد. خواه طرف توي هواپيما باشد يا توي بيمارستان.

احمدي‌نژاد بازيگري بود كه به همبازي‌هاي مطمئن خودش بازي مي‌داد. حتي كساني را كه ديروز با پاس‌هاي گل فراوان كاپ قهرماني را به دستش داده‌اند، به راحتي آب خوردن از زمين اخراج مي‌كرد، شايد جرم آنها پاس‌هاي احتمالي اشتباه بوده باشد.

حال احمدي‌نژاد ميراثي از خود به جا گذاشت كه اگر عبور از خودش سخت نبود، ولي عبور از اين ميراث به راحتي ميسر نيست. اتفاقاً كار مشكل رئيس‌جمهور منتخب همين‌جاست.

آقاي روحاني اگرچه به راحتي توانست بر دوستان ديروز احمدي‌نژاد پيشي بگيرد، اما امروز نمي‌تواند به همان راحتي از دست مطالبات همان دوستان احمدي‌نژاد تن و جان سالم به در ببرد.

كساني كه تا ديروز هيچ‌گاه نمي‌آمدند از رئيس‌جمهور احمدي‌نژاد بخواهند كه به وعده‌هاي انتخاباتي‌اش عمل كند، اما همه يك صدا (خوانندگان فقط با نگاهي گذرا به تيترهاي رسانه‌ها مي‌توانند اين موضوع را به راحتي لمس كنند.) از آقاي روحاني مي‌خواهند به وعده‌هاي انتخاباتي‌اش عمل كند.

اتفاقا ما هم معتقديم كه آقاي روحاني بايد به وعده‌هايش عمل كند، يعني بايد بتواند عمل كند و بايد به او اجازه بدهند كه عمل كند.

روزنامه‌ها و حتي مسئولان در رده‌هاي مختلف در تريبون‌هاي گوناگون با ايجاد انتظار از رئيس جمهور آينده مي‌خواهند كه شعارهای انتخاباتی خود را به اصطلاح با کمک مردم و مسئولان حل كند. يا برخي از آقايان از روحاني مي‌خواهند كه از به‌كارگيري چيزي كه آنها مديران انحصاري مي‌نامند خودداري كند.

گرچه هيچ‌كس از مديران انحصاري رضايت ندارد، اما در دوره احمدي‌نژاد كسي جرأت نداشت اين توصيه‌ها را به او بكند، شايد يكي از دلايلش اين بود كه آنها فكر مي‌كردند با احمدي‌نژاد مي‌توان كشور را به رفاه و به قول آقاي احمدي‌نژاد به عدالت رساند.

اين بحران، بحراني نيست كه روحاني بتواند با آن به راحتي كنار بيايد و موفق هم باشد. ميراث آقاي احمدي‌نژاد در حقيقت بحران بعد از اوست. عبور از اين بحران شايد سخت‌تر از گذشتن از روي پل صراط باشد.

حال چرا عبور از ميراث احمدي‌نژاد سخت است. اول: بايد راهي را كه احمدي‌نژاد رفت، برگشت. هر بازگشتي مشكلاتي دارد. مشكلات اين بازگشت اتفاقا به دوستان احمدي‌نژاد برمي‌گردد.

دوم: بايد چشم‌اندازي ارائه كرد كه بتواند فضاي مناسبي را براي مردم ترسيم كند. اين چشم‌انداز حاصل نمي‌شود مگر اين‌كه وضع موجود به سود آينده تغيير كند.

سوم: ابزارهاي پيشرفت در اينجا مديريتي، سياسي و اقتصادي است كه لازم است در دست رئيس قوه مجريه باشد، بدون اين ابزار عملا راه به سنگلاخ منتهي مي‌شود و آقاي روحاني قادر به عبور از ميراث احمدي‌نژاد نيست. در آن صورت اين ميراث براي ايشان چالش ايجاد مي‌كند.

بايد به انتظار نشست و ديد كه مي‌توان از ميراث احمدي‌نژاد به راحتي آب خوردن عبور كرد. اگر اين آب در گلو گير كند و...