سه شنبه 18 تير 1392-0:41
گذشته ات مهم نیست، آینده مال من باش!
پسران به دنبال دختران باز و آزاد امروزی با بزک و دوزک می گردند،قبلا اگر با چنین دخترانی ارتباطی داشتند،برای ازدواج شان هرگز آنها را قبول نمی کردند و دنبال دختران پاک و صادق و بی آلایش بودند،ولی اکنون دیگر قبح قضیه برای شان از بین رفته و با گفتن جملاتی چون «گذشته ات برایم مهم نیست آینده مال من باش!» به چنین ازدواج هایی تن می دهند.
مازندنومه،ربابه حسین پور:همیشه اخبار صفحات حوادث شوک آور است؛شوکی ناشی از ترس، تاثر، دلسوزی، افسردگی و درس عبرت که البته هر کس به فراخور حال خود و زاویه نگاهش به آن می نگرد.
بعد از قتل های پیاپی که اخیرا در استان مان اتفاق افتاد و روح مان را آزرد،دوستی طناز پیامکی برایم فرستاد به این مضمون که:«می گویند مثل بچه "آدم" رفتار کن و من مانده ام کدام را انتخاب کنم:هابیل یا قابیل را ؟!»
متاسفانه این اتفاقات در دهه اخیر در کشورمان به وفور اتفاق می افتد و در استان ما هم،چنین حوادث دهشتناکی بیشتر از گذشته به وقوع می پیوندد.
حوادثی که اخیرا به کرات از نشریات استانی می خوانیم و بین مردم دهن به دهن می چرخد تاسف بار است: یکی برادرش را می کشد، یکی دوستش ،دیگری هوویش ، آن یکی شوهرش را به آتش می کشد،دیگری هم زن کارگری،مردی زنش را و .... خدایا به کجا رسیده ایم که قابیل وار قاتل شده ایم و هابیل کشی به راه انداخته ایم!؟
وقتی در ایام تعطیلات عید فردی در بازار روز ساری برادر و دامادش را به طرز فجیعی کشت،همه از تعجب خشک شان زد!بعد از تحقیقات متعدد مشخص شد قاتل معتاد بوده و در آن حالت به دلیل مصرف شیشه تعادل نداشت.
اما زنی که هوویش را با کمک برادرش کشت و در جنگل های زارع -نیمه سوخته- رها کرد و یا زنی که اخیرا شوهرش را به دلیل شک و بددلی در رختخوابش به آتش کشید هم مگر مظنون به اعتیاد هستند؟! ما را چه شده؟
تا چند سال پیش اگر در نقطه ای از کشور قتلی سهوی انجام می شد مدتها همه داغدار بودند و قاتل را لعن و نفرین می کردند اما اکنون قتل به راحتی آب خوردن شده،آن قدر آستانه تحمل پایین آمده که با کوچک ترین اختلافی سریع نقشه شوم از بین بردن در برخی اذهان شکل می گیرد؛آن هم در محیط های کوچک شهری و روستایی که همه ما با اعتقادات خاصی رشد کرده ایم و می دانیم قتل نفس یعنی چه؟ و فاصله میان رجیم و رحیم نقطه ای بیش نیست!
البته نسل جدید(شاید به کمک با برخی سریال ها و فیلم های وارداتی و ماهواره ای) آن قدر همه چیز را آسان گرفته و فشارهای اقتصادی و روحی و افراط و تفریط های بی اساس موجود در کشور، این نسل را چنان به ستوه آورده که انگار به عواقب کار نمی اندیشند و لحظه ای تصمیم می گیرند!
از موضوع بالا می گذرم و به سراغ موضوعی دیگر می روم که بی ارتباط با آن نیست. دختر جوانی را می شناسم که زیر 20 سال است و تاکنون دو بار ازدواج کرده و دو بار مهر طلاق در شناسنامه اش ثبت شده است.
او چنان بی هیچ تلاشی برای پیشبرد زندگیش حرف جدایی را به میان می کشد و بی محابا از طلاق می گوید که باورش برایم غیر قابل هضم است،به راحتی می گوید:«مجبور نیستم با چنین آدم هایی زندگی کنم،یکی دیگه!نشد بازم یکی دیگه!و ....»
برخی از پسران هم بی خیال همه چیز شده اند،طوری که فقط به پول و آب و رنگ می اندیشند. مطلقه بودن زنان دیگر برای شان مثل گذشته انگ و ننگ محسوب نمی شود و چون زنان مطلقه با گرفتن مهریه به تمکن مالی رسیده اند خصوصا اگر آب و رنگی هم داشته باشند به راحتی تن به ازدواج با آنان می دهند و علی رغم داشتن بچه های قد و نیم قد،زندگی را به دلیل متمکن بودن و یا زیبایی ظاهری تحمل می کنند اما بعد از گذشت مدت زمانی وقتی همه چیز رنگ باخت و واقعیت ها رخ نمود، متوجه تصمیم اشتباه شان می شوند و زندگی شان تلخ می شود.
البته قصدم جسارت به زنان مطلقه نیست،منظورم این است که زن مطلقه و احتمالا" بزرگ تر از پسر مجرد ،هم شان او نیست.
یکی از همکارانم که اتفاقا مطلقه است و خواستگاران مجرد زیادی دارد به هیچ وجه حاضر به ازدواج با چنین افرادی نیست و می گوید: می دانم آنها برای پول و کارم مرا می خواهند ، به همین دلیل دنبال یکی هستم که شرایط مرا داشته باشد با توجه به تجربه تلخی که داشتیم بتوانیم همدیگر را درک کنیم!
اینها نشانه ضعف در برخی از پسران است که می خواهند همه چیز را راحت تصاحب کنند.متاسفانه اکنون زمانی رسیده که همه به فکر زیبایی ظاهری اند و هر روز از این آرایشگاه به آن باشگاه ، از این مطب جراحی زیبایی به آن فروشگاه مد و ... می روند؛ اما «کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام یک باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم چرا که مشکل امروز ما اندام ها نیستند ، فکرها هستند !»
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند / همه از دوست،فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند /گرگ هایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند/ عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد /عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
دوستی دارم که بسیار محجبه ، مومن و معتقد به اخلاق و کارشناس ارشد روان شناسی است؛ می گوید متاسفانه پسران به دنبال دختران باز و آزاد امروزی با بزک و دوزک می گردند،قبلا اگر با چنین دخترانی ارتباطی داشتند،برای ازدواج شان هرگز آنها را قبول نکرده و پس از مدتی از همه آنها دلزده شده و مثل دستمال کهنه ای دور می انداختند و دنبال دختران پاک و صادق و بی آلایش بودند، ولی اکنون دیگر قبح قضیه برای شان از بین رفته و با گفتن جملاتی چون «گذشته ات برایم مهم نیست آینده مال من باش!» به چنین ازدواج هایی تن می دهند، اما به یقین روزی همه آنها به آخر خط می رسند و می فهمند که در هر دو جنس هیچ چیز به صداقت و پاکدامنی نمی ارزد.
ایمیل نویسنده: (heyran55@yahoo.cim)