دوشنبه 31 تير 1392-0:16
حکایت نماینده ها و مرد عرب!
یادداشت های پراکنده/ما به آمار چهل تایی آقای ترکان کاری نداریم،ولی خلاف گفته معاون وزیر کشور،فرماندار باسابقه ی بابلسر عزل و به جایش سرپرست تعیین شده است/اگر قرار باشد از هم اکنون نماینده هایی که یک قدم هم برای انتخاب شدن روحانی برنداشته اند و از قضا در اردوگاه مخالفان او بوده اند،با سوءاستفاده از ابزارهای نمایندگی به دولت فشار بیاورند و سهم خواهی کنند،تغییرات مدنظر دولت یازدهم اجرایی نخواهد شد.
مازندنومه،سردبیر:می گویند تحقیقی در آمریکا انجام شده که نشان می دهد همه آدم ها در روز بیش از دو بار دروغ میگویند!
البته بسته به شغل و مسئولیتی که هر کسی دارد تعداد این دروغ ها کم و یا زیاد میشود؛مثلا" اگر طرف وزیر یا معاون وزیر باشد دیگر روزی دو تا دروغ که تا سرکوچه شان هم نمی رسد و کمی برای طرف افت دارد!
معاون سیاسی وزیر کشور روز یکشنبه راجع به اظهارات ترکان-مشاور رئیس جمهور منتخب- که گفته بود:بعد از انتخابات ریاست جمهوری 40 فرماندار و استاندار عزل شده اند و حکم جدید برای افراد جدید صادر شده است، اظهار داشت: بعد از انتخابات هیچ فرماندار و بخشداری توسط وزارت کشور عزل نشده است!
رئیس ستاد انتخابات 92 خاطر نشان کرد: هیچ گونه عزل و تغییری صورت نگرفته و تنها احکام کسانی که به صورت سرپرستی بودند، صادر شده است.
ما به آمار چهل تایی آقای ترکان کاری نداریم،ولی در استان ما حداقل یک فرماندار بعد از انتخابات عزل شده است؛برعکس گفته معاون وزیر کشور،فرماندار باسابقه ی بابلسر عزل و به جایش سرپرست تعیین شده است!
با توجه به آن چه در بالا مطرح شد،گزینه های زیر قابل طرح است:
1-آقای معاون وزیرکشور از برکناری در سطح فرمانداران(و جابه جایی فرماندار بابلسر) بی خبر است و نمی داند در حوزه تحت مدیریتش چه می گذرد!
2-این عزل و نصب با فشار نماینده منطقه بوده و وزارت کشور این جابه جایی را به حساب مجلس می گذارد نه وزارتخانه متبوع اش!
3-معاون وزیر کشور در روز روشن دروغ می گوید!
یاد پیامکی افتادم که می گفت:«پینوکیو کجایی؟یادت بخیر …اینجا هر روز "دماغ ها" کوچک تر می شود و "دروغ ها" بزرگتر!»
*حکایت آن مرد عرب و نماینده های مجلس
یکی از اتفاقاتی که این روزها با آن مواجهیم "خط دادن" و "خط و نشان کشیدن" مخالفان و منتقدان دکتر روحانی برای اوست؛آن هایی که تا پیش از اعلام نتیجه انتخابات،وی را از تبار فتنه و برخاسته از پایگاه دشمن می دانستند،لیکن اکنون داغ تر از سایران،از روحانی سهم می خواهند و انتظار دارند رییس جمهوری منتخب هم به آن چه آنان می گویند،چشم بسته عمل کند!
از یک سو این چهره ها که در جاهای مختلف هستند(رسانه ها،مجلس و...)تلاش می کنند به دکتر روحانی "خط" بدهند که مثلا" چگونه کابینه ای معرفی کند،از چه کسانی بهره گیری کند،از چه کسانی دوری بجوید و... و از سوی دیگر انذار و هشدار می دهند و "خط و نشان" می کشند که مراقب عملکردش باشد!
در استان ما برخی نماینده های مجلس که در انتخابات اخیر اگر کلاه شان هم اطراف ستاد روحانی می افتاد،برنمی داشتند و با مصاحبه و موضع گیری های تند،از نامزدهای رقیب حمایت کرده بودند،اکنون انگار گزینه آن ها رییس جمهور شده است و خیلی راحت "خط" می دهند و گاه"خط و نشان" هم می کشند!
اظهارات این نماینده اصولگرای مازندرانی را بخوانید:«ما انتظار تشکیل دولت اصولگرا یا اصلاح طلب را نداریم و دولت باید واقع بین باشد و وزرای آن درد شناس باشند و به فکر خدمت به مردم و رفع مشکلات باشند.»
و بیانات یک نماینده دیگر اصولگرای هم استانی ما:«قالیباف باید در شهرداری تهران بماند و رفتن او بیشتر شبیه آرزو و امیال این گزینههاست و این آرزوی آنها محقق نمیشود، زیرا آقای قالیباف شهردار میماند...امیدواریم وزرای دولت یازدهم در عزل و نصب استاندار و مدیران استان با نمایندگان مشورت کنند.»
البته اکنون دکتر روحانی رییس جمهوری منتخب همه ملت ایران و از جمله این نمایندگان است،مشورت هم در ذات خود بد نیست،اما تجربه نشان داده که مشورت دلخواه و مدنظر آقایان نماینده با مشورتی که افکار عمومی می شناسند،تفاوت ماهوی دارد!مشورت از منظر آنان یعنی این که گزینه پیشنهادی خودشان منصوب شود.
اگر قرار باشد از هم اکنون نماینده هایی که یک قدم هم برای انتخاب شدن روحانی برنداشته اند و از قضا در اردوگاه مخالفان او بوده اند،با سوءاستفاده از ابزارهای نمایندگی به دولت فشار بیاورند و سهم خواهی کنند،تغییرات مدنظر دولت یازدهم اجرایی نخواهد شد.
حکایت این نماینده ها کمی عجیب و مانند آن عرب بیابان نشین است که در بغداد به دکان نانوایی رفت.نانوا که جثه نحیف او را دید گمان کرد مرد عرب با قرص نانی سیر می شود،اما در اشتباه بود؛او سیرمانی نداشت.
نانوا گفت:نیم دینار بده و هرچه دلت می خواهد نان بخور!عرب نیم دینار داد و لب دجله نشست.نانوا مرتب نان می آورد و مرد گرسنه ی عرب، نان به آب می زد و می خورد.
حالا نانوا به قدر ده دینار نان آورده بود ولی مرد عرب که فقط نیم دینار داده بود، باز نان می خواست.نانوا ازحرفی که زده بود پشیمان شد،مرد سیر نمی شد.پرسید:تا کی می خواهی این جا بنشینی و من نان بیاورم و تو به آب بزنی و بخوری؟
مرد جواب داد:ای خواجه! بی صبری مکن،تا این آب می رود،من نیز نان می خورم!
برخی به این مرد عرب می مانند؛در هر دولت و سیستمی منافع خود را می جویند و تا این آب می رود،آنان نان خود را می خورند!