پنجشنبه 24 مرداد 1392-2:40
نیاز به مطبوعات محلی احساس نمی شود
اگر مطبوعات محلی به روز نشوند و در همین حالت نزار و در دور باطل شان بمانند،دیری نیست که میدان را به رسانه های مجازی خواهند سپرد و در آینده،آگهی ها نیز که اکنون تاحدودی آبشخور فعالیت نشریات چاپی محلی است،از آن مجازی ها خواهد شد؛چرا که آگهی،نصیب رسانه ای می شود که امروزی تر،جذاب تر،پر مخاطب تر و تاثیرگذارتر باشد.
مازندنومه:متن زیر را سردبیر مازندنومه با موضوع آسیب های مطبوعات محلی، به سفارش مدیرمسئول ماهنامه ارمون و برای درج در این نشریه نوشته است که در بخش پرونده تازه ترین شماره این ماهنامه منتشر شد.
***
به باور من ضعف ها و آسیب های مطبوعات محلی را می توان در دو عامل برون سازماني و درون سازماني جست و جو کرد.در زیر به طور خلاصه به بیان این عامل ها می پردازم و البته راه کار ارائه نمی دهم و آن را به وقتی دیگر می سپارم.
-عوامل آسیب رسان درون سازمانی
واقعیت این است که بیشتر نشریات محلی در سراسر کشور و از جمله مازندران،اغلب از مشکلات درون سازمانی آسیب می بینند؛طوری که این مشکلات باعث شده که اگر نام نشریات را از لوگوی آنها حذف کنید، کسی نمیتواند آنها را از یکدیگر متمایز سازد!
تعداد نشریات موفق در کل استان های ایران که می توانند شانه به شانه مطبوعات کشوری رقابت کنند،به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد. طرفه این که مشکلات و تنگناهای موجود بین همه نشریات محلی کشور تقریبا" یکسان و مشابه یکدیگر است.
نشریه خوب نشریهای نیست که بهدنبال خریدار بگردد، بلکه نشریه خوب آن است که خریدار و خواننده بهدنبال پیدا کردن و یافتن آن باشد. من در استانم چنین نشریه ای را نمی شناسم،زیرا مطبوعات محلی در گام نخست درگیر هزینه های مالی و مشکلات اقتصاد نشر هستند.
هزینههای سرسام آور چاپ و نشر مطبوعات بالاست و بخش عمده و مهم هزینههای نشریات،مسایل مربوط به کاغذ، فیلم، زینگ، دستمزد چاپخانه و لیتوگرافی است که کمر نشریات در برابر این هزینهها خم شده است.
مدیران مطبوعات محلی آن قدر گرفتار حل و فصل مسائل مالی چاپ و انتشار نشریه اند که مجال فکر کردن درباره ایده و کیفیت و جذابیت را پیدا نمیکند.
از طرفی اجارهای بودن دفاتر نشریات،هزینه خبرنگاران و عوامل نشریه، بیمه آنها و دهها مسئله مرتبط با دفاتر، بر این گرفتاریها میافزاید.
همین می شود که نشریات ما از کارکرد اصلی خود خارج شده،به آگهی نامه هایی بدل شده اند و البته می دانیم که کسی رغبت به خواندن آگهی نامه ندارد و برای آن پول نمی پردازد.
براساس قانون مطبوعات، نشریات موظفند در 70 درصد صفحات خود، مطالب مفید درج کنند و تنها 30 درصد به آگهی بپردازند که اغلب این قانون رعایت نمی شود.
همین جا به موضوعی دیگر اشاره می کنم که به ارتباط دوسویه مطبوعات و روابط عمومی ها برمی گردد؛انعكاس مطلوب اخبار سازمانهاي دولتي ميتواند به عنوان امتياز و يا اولويتي براي نشریات محلی تلقي شود كه متاسفانه اين امر در پارهاي از موارد به روابط ناسالم در ميان مطبوعات و برخي از روابط عموميها منجر شده است.
آگهی گرفتن از دستگاه ها و در ازای آن نشر خبرهای ضعیف و گزارش عملکردهای رپرتاژگونه سیستم های دولتی، دست مطبوعات شهرستانی را در انتقاد کردن بسته است تا مبادا در لیست سیاه قرار بگیرند و آگهی ها قطع شود!
هم چنین برخی مديران مسوول شهرستانی،نشريه شان را به سردبيران اجاره ميدهند.آن ها هفته نامه را به سردبيري اجاره ميدهند که آخر ماه پول بيشتري به او پرداخت کند. اين سردبيرها هم براي تامين اجاره و هزينههاي خودشان، سخيف ترين چاپلوسيها را در برابر نهادهاي دولتي انجام ميدهند.
از سوی دیگرکمبود کادر مجرب و تخصصی در نشریات باعث استفاده وسیع از ویزیتورها به جای خبرنگار شده است؛کسانی که حتی در حرفه ویزیتوری نیز تبحر ندارند و گاه باعث بروز اتفاقات ناخوشایندی نیز می شوند.
فشارها و تامين نشدن معيشت خبرنگاران باعث مي شود كه صاحبان امتياز،از افرادي بهره ببرند(در حقیقت آنها را مورد استثمار قرار دهند) که سررشته ای در این حرفه ندارند و اغلب از خبرنگاران آموزش دیده و متبحر استفاده نمی کنند.همین موضوع مزید بر علت شده که ما شاهد تولد نسل جدیدی از خبرنگاران زبده در نشریات استانی نباشیم.
خبرنگار حرفهاي و آموزش ديده با جنس خبر آشناست ، اما ویزیتورها یا خبرنگارنماهای ارزان قیمت، با مسائل روز خبرنگاري آشنا نیستند و اولاً ساحت خبرنگاري را آلوده مي كنند و در ثاني باعث كاهش تيراژ نشريات مي شوند.
بنا به دلایلی که گفتیم آموزش در عرصه ژورنالیست محلی جدی گرفته نمی شود(چون نیاز به آن احساس نمی شود!) و خبرنگاری به شغلی تبدیل شده که هر کس به خود اجازه می دهد قلم و کاغذی در دست بگیرد و به جلسه ای برود و چیزی یادداشت بردارد و جایی چاپ کند.
به موارد بالا می توان سیاهه ای بیشتر را نیز افزود،چیزهایی مثل نبود عکاس مطبوعاتی، صفحهآرا و گرافیست حرفهای در نشریات محلی، اتکای بیش از حد مطبوعات محلی به اخبار خبرگزاریها و سایت های خبری، صفحات بسیار کم نشریات محلی(عموما" در 8صفحه منتشر میشوند)، شباهتهای فراوان در تیتر، لید و متن اخبار هفته نامه ها و روزنامه های محلی،نبود جاذبههای هنری و بصری و...
مشكلات درون سازماني مطبوعات محلي به ساختار اقتصادي نشريات برمي گردد كه قادر به گرداندن تشكيلات رسانهاي خود نيستند، در نتيجه به دور باطلي مي افتند و نمي توانند به انتشار مطالب متنوع ، جذاب و ژورناليستي بپردازند و همين امر باعث از دست دادن مخاطبان مي شود.
-عوامل آسیب رسان برون سازمانی
با وجود تمام آن چه گفته شد،نمی توان موضوع را خاتمه یافته تلقی کرد؛همه چیز در تنگناهای اقتصادی خلاصه نمی شود و بسیاری از مشکلات مربوط به نداشتن مخاطب درمطبوعات محلی،به نبود نگاه فرهنگی بر می گردد.
این پرسش ها هم مطرح است که چند درصد مطالب نشریات محلی ما به کارکرد رسانه به معنای واقعی و حرفهای آن وقوف دارند؟ چه تعداد از پرسنل نشریات با ماهیت خبر و گزارش آشنا هستند؟ و چند نفر از مطبوعاتیهای استان در این حوزه، حرفهای و صاحبنظر محسوب میشوند؟
و در کنار این مسائل، ماهیت رسانه تا چه حد در میان مسئولان و نخبگان استان در حوزههای مختلف جا افتاده و اصولاً نگاه انتقادی نشریات به مسائل و مشکلات تا چه حد با بازخورد مثبت از سوی مسئولان مواجه میشود؟ اینها سئوالات اساسی است که پاسخ به آنها می تواند بسیاری از مشکلات نشریات استان را حل کند.
باید اذعان داشت: مطبوعات استان منعکس کننده مطالبات عمومی و نیازهای جامعه نیستند و از این رو مردم مطالعه این نشریات را اتلاف وقت میدانند. اگر نشریهای مطالبات مردم و نیازهای اساسی جامعه و اشکالات موجود را صادقانه انعکاس دهد، خود بهخود مورد اقبال همگان قرار میگیرد.
در همین راستا نوع برخورد مسوولان با خبرنگاران و رسانه هاي محلي هم عامل پسرفت بوده است؛ به گونه اي که مدیران و کاربه دستان امور، با کوچکترين انتقادها برخورد قضايي انجام می دهند و کار به جايي رسيده است که اندک نشريات موجود هم توان فعاليت در اين فضا را ندارند.واقعیتی است که برخی مسئولان با کمترین انتقادی برآشفته میشوند و راههای ارتباط مردم را که رسانهها هستند،میبندند.
هم چنین مطبوعات شهرستانها در مقايسه با مطبوعات سراسري مجبورند خطوط قرمز بيشتري را رعايت كنند،به همين خاطر انتقادنویسی،موجب درگيري شده و گره خوردن اين مساله به بحث آگهيها و مسائل مالي، نشريههاي محلي را بيشتر در تنگنا قرار ميدهد و به همين دليل مطبوعات مجبور به حذف برخي از اخبار و مطالب بر اساس منافعشان ميشوند.
نداشتن تمركز در يك محدودهي جغرافيايي هم یکی از بزرگترين مشكلات برون سازمانی نشريات محلي است و ايجاد اين تمركز جغرافيايي در نشريات محلي، اولين گام براي درك حرفهاي اين نشريات است.
مهمترين ارزش خبري در مطبوعات محلي، بعد جغرافيايي انتشار خبر است.توجه به رقابت با مطبوعات سراسري و ملي فكر اشتباهي است كه متاسفانه در ميان برخي اهالي مطبوعات محلي كشور ديده ميشود.مطبوعات و رسانههاي محلي در ايران(و مازندران) کوچک شدهي مطبوعات و رسانههاي ملي هستند، در حالي که فضاي ملي و محلي تفاوت بسياري دارند.
يك نشريهي محلي بايد به گونهاي فعاليت كند كه نياز مخاطب محلي خود را به طور كامل برطرف كند و احتياج به جذب مخاطب جديد و در نتيجه توزيع در پايتخت و استان های همجوار نداشته باشد.هدف و رسالت مهم نشريات محلي باید طرح مسائل، مشكلات، اخبار و رويدادهاي مربوط به منطقهي خودش باشد.
در همین راستا باید به انتشار ويژهنامههاي رايگان مربوط به استانهاي مختلف، توسط مطبوعات سراسري نیز اشاره کرد که به نظر ترفندی برای جذب پول از سوی نشریات پایتخت است.این سیاست که برگرفته از خلاءها و ضعف های مطبوعات محلی است، باعث عقب نشینی بیشتر نشريات محلي شده است.
-سخن پایانی
آن چه گفته شد مهم ترین معضلات و مشکلات حال حاضر نشریات محلی در مازندران و سایر استان هاست. محتواي مطبوعات محلي، بايد به گونهاي باشد كه افراد نسبت به آن احساس نياز كنند،در حالی که اکنون این نیاز احساس نمی شود.
در عصر تعدد و انتخاب رسانه ها که مخاطب می تواند رسانه/رسانه های دلخواه خود را انتخاب کند،نشریات محلی با این کیفیت از نظر فنی و محتوایی محکوم به شکست و خارج شدن از صحنه اند.
اگر مطبوعات محلی به روز نشوند و در همین حالت نزار و در دور باطل شان بمانند،دیری نیست که میدان را به سایت ها و رسانه های مجازی خواهند سپرد و در آینده، آگهی های دولتی(و بخش خصوصی) نیز که اکنون تاحدودی آبشخور فعالیت نشریات چاپی محلی است، از آن رسانه های مجازی خواهد شد؛چرا که آگهی، نصیب رسانه ای می شود که امروزی تر،جذاب تر،پر مخاطب تر و تاثیرگذارتر باشد.