جمعه 19 مهر 1392-23:55
امروز نام دیگر اوست
گفتگو با اسماعیل ذبیحی، کارشناس هنری حوزه کودکان
مازندنومه، زهرا اسلامی، روزنامه نگار و مدیرمسئول ماهنامه ارمون: اسماعیل ذبیحی را بعد از اینکه چند بانوی فعال حوزه کودکان استان یا حاضر به گفتگو با همکاران ما نشدند و یا آن قدر بی انگیزه و کم جرات پاسخ دادند که رغبتی برای پرسیدن سوالات اساسی تر برای مان باقی نگذاشتند، به کمک روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیدا کردیم.
سرش به خاطر جشنواره ی رضوی شلوغ بود اما دغدغه هایش نگذاشت درخواست ما را رد کند. انصافاً؛ هم خوب حرف زد و هم حرفهای خوب زد.
او متولد سال 1358 کرمان است؛ تحصیل کرده رشته نقاشی است و از سال 83 با کانون همکاری می کند و 6- 7 سالی هست که به مازندران آمده و با همه ی دلش برای کودکان کار می کند. او آنقدر حرف برای گفتن داشت که نتوانستم همه اش را میان گفت و شنود هایم لحاظ کنم. گاهی مجبور می شدم حرفها و درد و دل هایش را قطع کنم تا پرسش بعدی را بپرسم؛ خدا را شکر که مربیانی مثل او در کنار بچه های ما هستند. خودش می گوید؛" دوست داشتم چیزی که کانون و مربیان به بچه ها می دهند؛ خود باوری و اعتماد بنفس باشد."
گفتگوی ما را با این کارشناس هنری کودکان که به خاطر دغدغه هایش کمی مسن تر از 34 سال به نظر می رسد می خوانید.
به نظر شما چقدر اجرای برنامه های کانون، در پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان تاثیر دارد و اصلاًً پرورش خلاقیت چگونه اتفاق می افتد؟
توضیح درباره تمام برنامه های کانون، وقت زیادی را می طلبد اما اگر بخواهیم به مساله خلاقیت بپردازیم باید بگویم ما در ایران در بین خانواده ها کمتر از یک دهه است که با این کلمه مواجه ایم و به نظر می رسد؛ خلاقیت کودکان برای خانوادها مهم شده است.
خانواده ها فکر می کنند، کودکی که خوب درس می خواند، مطیع کامل پدر مادر است، بسیار مودب و بی سرو صداست، هرچه معلم او به او می آموزد بی چون و چرا می پذیرد و...، خلاق است. یعنی؛ از کودک خلاق حرف می زنند اما علایم و نشانه های درست از کودک خلاق را نمی دانند، نمی دانند همه کودکان به دلایل مختلف می توانند، از این گونه گرایش ها داشته باشند.
پس بهتر است بدانیم که خلاقیت چه تعریفی دارد و کودک خلاق از چه ویژگی هایی برخوردار است. با توجه به تعاریف مختلف خلاقیت که در کتاب ها آمده است توجه به این نکته ضروری است که خلاقیت تیز هوشی نیست.
کودکی که دارای ویژگی های مشخص و معینی باشد، کودک خلاق نامیده می شود که از جمله این ویژگی ها کنجکاوی، افکار غیر معمول، پرسشگری، اداراک حسی، صداقت، رک گویی،پشتکار، کلنجار رفتن،خطر پذیری و...می باشد. هرچه این خصوصیات بیشتر باشد، کودک خلاق تر است.
در خلاقیت؛ تقویت دید،( خوب دیدن) تقویت حافظه، تقویت قوای احساسی، افزایش اعتماد به نفس، جمع پذیری، مد نظر قرار دارد. همچنین افزایش بسامد استفاده از کلمه «توانستن» در کودکان. کودکی که در برابر خواسته های مربیانش از جملات «بلد نیستم» و یا «نمی توانم» استفاده می کند، یقینا دلایلی جدای از نتوانستن و بلد نبودن، دارد که یک مربی باید به آن ها دست یابد و کمک کند تا این جملات؛ با برنامه ها و تمرینات و نیز با یاری خانواده ها، از واکنش های کودک حذف شده یا به حداقل برسد.
و کانون در این باره چه نقشی دارد؟
همان طور که از نام کانون برمی آید، یکی از مهمترین برنامه های ما؛ پرورش فکر، در راستای اصول خلاقیت است. کانون از سال 1344 شکل گرفت و به عنوان اولین جایگاه و مرکزتخصصی، پرورش خلاقیت برای کودکان ونوجوانان شروع به فعالیت نمود. خلاقیت که خدا آن را در همه انسان ها به ودیعه نهاده است، به سبب پرورش، تقویت و شکوفا می شود.
در کانون پرورش فکری، کودکان و نوجوانان دراوقات فراغت وارد فضایی می شوند که می توانند با اختیار و انتخاب خود؛ در برخی از فعالیت ها شرکت کنند. مربیان نیز ملزم بوده و هستند که با رعایت یک سری اصول، مثلا؛ ارتباط گیری خلاق و آگاهی به شیوه های برقراری ارتباط، شرایط کودکان را درک کرده و به کمک تکنیک هایی که کانون در خلال دوره ها به آن ها آموخته است، رفتار متناسب با شرایط کودکان را اتخاذ نمایند و شرایط ومحیط را به گونه ای آماده می کنند تا شرایط پرورش خلاقیت فراهم آید.
شیوه شما در ایجاد شرایط پرورش خلاقیت چگونه است؟
در اجرای فعالیت ها، کانون از شیوه غیر مستقیم استفاده می کند. چون تجربه ثابت کرده، پرورش خلاقیت به شکل مستقیم، امکان پذیر نیست و در سال های گذشته؛ مردود شده است. شیوه غیرمستقیم، یعنی؛ شیوه ای که به کودک می آموزد که چگونه از حافظه، دید وتخیل خود استفاده کند تا محیط پیرامونش را بشناسد و درک درستی از آن پیدا کند. این شیوه اصولی دارد که در حوصله این گفتگو نمی گنجد. اما توجه به این مطلب ضروری است که پرورش خلاقیت نیاز به استمرار دارد.
به نظرتان در این راه موفق بوده اید؟
درباره موفقیت برنامه ها و شیوه های کانونی باید بگویم که باید آن را در سطح جامعه و در افرادی جستجو کرد که در مشاغل مختلف مشغول به فعالیت هستند و با گذشت سال ها از حضورشان در کانون خاطرات آن هنوز برایشان تازه است وثمرات این حضور را در زندگیشان می بینند.
ولی در سال های اخیر با توجه به اینکه اوقات فراغت کودکان وبخصوص نوجوانان به دلیل مشغله های کلاس های مختلف بسیار کمتر شده، زمان کمتری را در کانون سپری می کنند و به عبارتی بچه ها زمان کمتری را برای پرورش خلاقیت خود دارند. این؛ جای تامل دارد و این امر با تدبیر مسئولین آموزشی کشور و خانواده ها قابل حل است. شیوه کلی کانون در راستای پرورش خلاقه است اما در جاهایی این اصل کم رنگ شده است. اما باید بگویم این کمرنگی و بی توجهی به پرورش خلاقیت کودکان ونوجوانان، دربخش های مختلف جامعه بیشتر است.
بخش های مختلف جامعه یعنی کجاها؟
مثلاً مدرسه و دانشگاهها. نکته اصلی این است که همه اتفاقات باید از مقاطع علمی شروع شود در حالی که ما در رشته های مختلف دانشگاهی به فکر تربیت مربی واستاد برای کودکان و نوجوانان نیستیم و هر چه استاد تربیت می کنیم برای محیط دانشگاهی است چون فکر می کنیم؛ به دلیل کودک بودن مخاطب؛ کار آسان است،
برای چاپ کتاب های اموزشی برای کودکان و نوجوانان به خصوص در زمینه هنری که یکی از مهمترین عناصر است هیچ ممیزی وجود ندارد.
منابع کافی برای آموزش شیوه های پرورش خلاقیت به کودکان را نداریم و اگر هم داشته باشیم، مربوط به ترجمه منابع خارجی هفت یا هشت سال پیش است و نتیجه می شود؛ برنامه آموزشی مثلاً؛ شنا که هیچ کمکی به خلاقیت کودک نمی کند. در چاپ کتابهایی از این دست ناشرین بیشتر به سلیقه خانواده عمل می کنند تا به اصول خلاقیت. در حالی که نقاشی، پایه ترین زبان ارتباطی است که از انسان نخستین و قبل از آغاز کلام، شروع شده و نیز در ابتدایی ترین سنین برای کودک، کارکرد دارد و کیفیت آن براساس افزایش سن کودکان تغییر می کند. کودک باید در معرض شیوه های درست قرار بگیرد تا با دیدن واقعیت ها، با کمک خلاقیت خودش، به نوعی برداشت دست یابد نه آموزش صرفا تقلیدی.
تا چه اندازه در تنظیم برنامه ها؛ از کارشناسان برنامه های کودکان و نوجوانان استفاده می شود؟
من نمی دانم آن ها به کار گرفته نمی شوند یا خودشان تمایلی به همکاری ندارند اما من خودم به شخصه با والدین و خانواده ها ارتباط برقرار کرده و سعی می کنم نوع مواجهه با کودکان را به آن ها بیاموزم و این روش را کارآمدتر می دانم.
مربی ای که در هفته یک یا دوساعت برای یک کودک وقت می گذارد، نمی تواند در پرورش خلاقیت کودک؛ به اندازه خانواده؛ موثر باشد، پس باید سطح آموزش خانواده را هدایت کنیم و این می تواند بهترین سرمایه گذاری محسوب شود.
چند درصد از بچه ها؛ بعد از یک دوره، کلاس ها را ادامه می دهند و این کلاس ها؛ تنها به اوقات فراغت خلاصه نمی شود؟
آمار مشخصی نمی توانم به شما بدهم، فقط می توانم بگویم که کانون قرار است، اوقات فراغت کودکان را پر کند و تا سن 17 سالگی را پوشش می دهد. اما دامنه حضور، خصوصا در گروه نوجوانان، کاهش یافته و فقط به تابستان محدود شده است. اکثر اعضای ما؛ در مقطع ابتدایی هستند و نوجوانان؛ بیشتر از کمبود وقت گلایه دارند. تابستان نوجوانان؛ پر شده از انواع کلاس های درسی، زبان، شنا و ... و در مقطع دبیرستان هم کنکور و دغدغه های از این دست.
آن چه در این مورد باید بررسی شود، ارتباط کانون و مدرسه است که به هیچ عنوان تقویت نشده، در حالی که برنامه هایشان مکمل هم هستند و ما نیاز به یک بازنگری به سیستم آموزشی مدارس داریم. در کانون؛ خلاقیت، در اولویت اول قرار دارد و توجه به این که کودک با قدرت خلاقه خودش کار کند. اما در مدارس؛ ساعت هنر، به عنوان مهم ترین شاخص پرورش خلاقیت، اندک و کم اهمیت است و روش آموزش، معکوس کانون است و این باعث دور شدن کودک از آموزه هایش در کانون می شود.
• بین بچه هایی به کانون می روند با دیگر بچه ها چه تفاوت هایی وجود دارد؟ و در چه زمینه هایی؟
ما در کانون باور داریم؛ پرورش نیاز به استمرار دارد. در شیوه های ما، تا سن 10 و 12 سالگی، به دلیل تصورات و خلاقیتی که مختص این سنین است، آموزش مستقیم ممنوع است و کودک باید تجربیات خودش را داشته باشد و بعد از آن؛ مربی می تواند وارد حیطه آموزش شود.
اینجا؛ اعضای فعال و تمدیدی داریم که برنامه ها و کتاب خوانی های مشخصی برایشان تعیین شده و حتی در فستیوال ها و جشنواره های بین المللی شرکت داده می شوند. یعنی؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نهادی است که از نظر بین المللی شناخته شده است و تمام فراخوان ها، به این نهاد ارسال می شود.
البته ناگفته نماند، بعضی از مربیان ما به روز نیستند که یکی ازدلایلش برمی گردد به پاره وقت بودن آن ها و درگیری با مشغله های جانبی که اگر این مساله رفع شود، انگیزه های آن ها به جهت آشنائی با تکنیک های روز، فراهم می شود.
آیا از حضور جوانان خلاق و فعال در کانون ها استفاده می کنید و جوانان مستعد برای کار جهت کودکان، می توانند همکاری نمایند؟
اعضای ارشد؛ می توانند به عنوان کمک مربی، به کودکان کم سن تر کمک کنند اما نمی توان آن ها را وارد کادر کانون نمود. اول به دلیل این که؛ ما فقط اعضا را در جهت خلاق شدن هدایت می کنیم و هیچ گونه تحصیلات مرتبط با آموزش کودکان نداریم و کانون؛ دانشگاهی هم در این جهت ندارد و دیگر این که خانواده ها ترجیح می دهند، فرزندان شان مهندس یا دکتر شوند تا مربی کودک!
این کلاس ها تا چه حد در خاطره سازی برای بچه ها نقش دارند؛ به خصوص در روزگاری که هجوم تکنولوژی خاطره ها را کم کرده است؟
کانون در این زمینه، نقش خیلی خوبی داشته است. پدرهایی که قبلا عضو ما بودند، الان؛ فرزندان شان نیز عضو هستند. ما حتی برنامه هائی داریم؛ با عنوان «روزی به یاد دیروز» و از آن هایی که سال ها پیش عضو کانون بودند و الان وکیل و مدیر و ... هستند، دعوت می شود و در سطح استان؛ مورد تقدیر قرار می گیرند.
حاصل کار شما کدام یک از جوانان و بچه های موفق امروز شهر و دیارمان هستند؟ می توانید نام ببرید؟
اینجا لیست بلندی از نام ها وجود دارد که فیاضی نماینده مردم نور و آقای پیشنمازی نمونه آنهاست.
اولویت برنامه های کانون در چیست؟
در زمینه افزایش کارآیی کانون، به روز رسانی و استفاده از مربیان متخصص، می تواند در اولویت باشد اما از نظر برنامه ها؛ برنامه های علمی نجوم و روباتیک در اولویت قرار دارد، بعد؛ تئاترهای عروسکی و انیمیشن که البته این برنامه ها نیاز به تجهیزات مدرن تری، مثل؛ تجهیزات رصد برای نجوم دارد که بر می گردد به همان؛ به روزرسانی و البته فراهم بودن بودجه مورد نیاز.
به نظر شما چرا برنامه های کودک در گذشته آن قدر جذاب بود و شخصیت های کارتونی ماندگار بودند و در خاطر می ماندند؟
اگر برنامه های قدیم را مرور کنیم، 70 درصد آنها خارجی بودند که الان هم جذابیت دارند. زیرا در تولید آن ها فقط به یک جنبه توجه نشده بلکه به همه کارکرد های فرهنگی ،اقتصادی و آموزشی آن دقت ویژه ای شده است و از همه مهمتر اینکه ما در انتقال پیام فقط به پیام فکر می کنیم در حالی که آنها پیام را در پشت عنصر جذابیت انتقال می دهند.
باید توجه داشت که سن بلوغ تغییر کرده و این یعنی؛ فهم پسران و دختران ما رشد کرده است، پس نمی توان آن ها را به سادگی اقناع کرد و باید برای کودک امروز؛ برنامه های متفاوتی ساخت. فرزندان ما، به علت گسترش تکنولوژی، اینترنت و ...، به اطلاعات بیشتری دسترسی دارند و تخیلات شان در جهات وسیع تری فعال است که برنامه های مناسب خودش را می طلبد.
بزرگترین نمایشگران عروسکی دنیا، هنوز با استفاده از عروسک ها، دل کودکان؛ حتی بزرگسالان را می برند و تکنولوژی؛ تاثیر چندانی در این باره نگذاشته اما در کشور ما این طور نبوده است، چرا؟
ما در ساخت عروسک ها و کاراکترهای خود، یک بعدی فکر می کنیم و کارآیی های دیگررا مدنظر قرار نمی دهیم. شخصیت های کارتونی و عروسکی آن ها، در تمام زوایای زندگی کودکان قابل مشاهده است و فقط به همان برنامه یا کارتون محدود نمی شود.
عشق و تعهد به کار کودک و ارزش و احترام به فهم و شعور کودکان، چقدر برای شما و همکاران تان اهمیت دارد؟ نمود این اهمیت چگونه است؟
کار با کودک، آدم را زود پیر می کند، چون مجبوریم؛ جای پدر، مادر، خود کودک و...، فکر کنیم و یادمان نرود که هر کودک، با بغل دستی اش فرق دارد. حتی باید به نوع لبخند زدن مان، دقت کنیم. در جواب دادن به کودکی که صدامان می زند، توجه کنیم. اگر کارمان را دوست نداشته باشیم، مجبوریم؛ به بخش مادی اش رو بیاوریم که خوشبختانه این هنوز بین مربیان کانونی اتفاق نیافتاده است.
چرا انگیزه کافی برای برنامه های کودک و نوجوان وجود ندارد؟
استاد «آیدین آغداشلو» در جواب سوالم که پرسیدم: «چرا در برابر صحبت های شما؛ سوالی برایم ایجاد نمی شود؟» گفت: «چون چیزی نمی خوانی!» تعبیر من از صحبت شان این بود که؛ چون حرف هایشان برای من تازگی دارد و پیش زمینه ای از آن حرف ها ندارم، تناقض و چالش، در ذهنم ایجاد نمی شود تا سوالی بپرسم. این مساله در این جا مصداق می یابد.
چرا استفاده از روان شناسان و رفتار شناسان کودک در تدوین برنامه های ویژه کودک، کمرنگ است و گاهی اصلا نادیده گرفته می شود؟
در کشور ما تعادلی بین روانشناسی کودک، و تئوری هایی که دارد، با سطح آگاهی خانواده ها؛ به وجود نیامده است، خانواده ها مدرن شده اند و فکر می کنند برای جبران موقعیت های سال های گذشته بچه ها را باید آزاد بگذارند تا هر کاری بکنند و یا در همه کلاس ها شرکت کنند؛ از انواع کلاس های هنر گرفته تا فیزیک و شیمی و... و در پایان معلوم نیست؛ این بچه می خواهد چه بشود!
در حالی که هدف باید پرورش مردان و زنان خلاق جامعه باشد و خلاقیت؛ به خوب فکر کردن و خوب دیدن است.
شما دغدغه های متعددی دارید؛ مهم ترین آنها چیست؟
دو خط اصلی را اگر بتوانیم مورد دقت بیشتر قرار دهیم، نتیجه بخش خواهد بود. یکی؛ توسعه درک خانواده ها و آموزش آن هاست و دیگری؛ ارتقای کیفیت عملکرد مربیان است. این که هر فارغ التحصیلی؛ به حکم داشتن مدرک، خودش را مجاز به برپایی یک موسسه و یا کارگاه نکند. در مواجهه با کودکان و نوجوانان علم و سواد مهم است.
به نظر شما رابطه بین مربی و کودکان باید چگونه باشد؟
شیوه این ارتباط مهم است. مربی باید مثل پدر یا مادر، به داشتن یک رابطه خوب بیاندیشد و از شیوه های درست حرف زدن، نگاه کردن، شنیدن و ... استفاده کند.
خلاصه؛ چکونه می توان جوانان خلاقی را در کودکی پروراند؟
خانواده ها نباید نگران باشند، اگر کودک شما یک جایی توانمدی اش کم است جای دیگری بیشتر است. الان در خانواده ها چشم و هم چشمی بیداد می کند. با این روش نمی توان جوانان خلاقی پرورش داد. حالا خانواده ها دارند از آن طرف بوم می افتند. آرزویم این است؛ سطح فرهنگی جامعه به جایی برسد که خانواده ها خودشان هر کدام یک کانون باشند. یادمان بماند؛ شیوه دنیا دیالوگ محور است.
حرفی هست که دلتان بخواهد آن را با ما در میان بگذارید؟
بله. آرزوی روز ها ی خوب برای فرزندان مان از خداوند خلاق دارم.
ما به خاطر بسیاری از اشتبا هات مان گناهکاریم اما بدترین جنایت ما رها کردن کودکان به حال خود و غفلت از این فواره های زندگی است. بسیاری از چیزهایی را که به آن نیاز داریم می توان منتظر گذاشت اما کودک را نمی توان.
همین الان زمانی است که استخوان های او در حال شکل گرفتن، خون او در حال ساخته شدن و حواس او در حال کامل شدن است.
به او نمی توانیم بگوییم فردا
نام او امروز است.
(گابریل میسترال شاعر شیلیایی
برگرفته از کتاب « نام من امروز است»)