سه شنبه 23 مهر 1392-1:27
نقد را به غرض و مرض آلوده نکنیم
پاسخی به شبه نقد عزل و نصب های مدیریتی استاندار مازندران/حضور روحانی طلبان و اصلاح طلبان همسو با آنان در عرصه مدیریت اجرایی دولت جدید نه سهم آنان که با پیش شرط احراز شایستگی، حق آنان است.
مازندنومه؛ یادداشت مهمان، محمد رضا جوادی: نخست آن که قلم و رسانه را شرافتی است که آلودن آن به جمود فکری، عنادورزی های خرد ستیز و معرفت آزار، دروغ پراکنی و تخریب؛ نه با رسالت و شرافت قلم و رسانه راست می آید و نه با خردورزی و انصاف.
نقد را بهانه ای برای کژتابی های اخلاقی و بداخلاقی های سیاسی قرار دادن و پلشتی اش ، نه پدیده ای جدید است و نه جدی.
جدید نیست ازآن رو که در کشاکش منازعات سیاسی بر سر کسب قدرت سیاسی، آن گاه و آنجایی که روح دموکراسی را درک نکرده باشیم، و رقابت های مدنی جای خود را به کوشش برای دستیابی به قدرت به مثابه دکانی برای سودجویی های نامشروع دهد، لاجرم و ناگزیر خود را به درو دیوار می کوبیم تا به هر قیمتی بر طبل عناد بکوبیم و به نام نقد بر شیپور غرض و مرض بدمیم تا شاید با حربه تهدید و تخریب سهمی از قدرت بستانیم.
و جدی نیست چون به دیده صاحبان خرد و انصاف، این نوع از هرزگی و خشونت طلبی های سیاسی که قبای قلم و رسانه بر خود می پوشد و در پشت نقد، غرض و مرض خود را پنهان می کند، بی مایگی و بی وزنی اش آشکار است.
دو دیگر : در نوشته ای کم مایه و به غایت سست در دو پایگاه خبری همسو با عنوان "انتصاب مشاورین استاندار با کدام ضرورت " خرده گیری هایی بر عزل و نصب های مدیران و مشاوران استاندار دولت تدبیر و امید در مازندران شده است که در سرشت خود بسیار خرد و حقیر می نماید و این پاسخ را فقط باید اشاره ای به پشت پرده شبه نقدهای آلوده به غرض و مرض دانست و دیگر هیچ.
کاش نویسنده محترم افسار منطق و صدق را رها نمی کرد و سخن خود را به مغز و نغز می آراست تا دانسته آید که آن اشارات ریشه در درست اندیشی و دغدغه برای مصالح و منافع عمومی دارد و نه دربردارنده شائبه ی کینه ورزی و عنادهایی از مقوله احساسات پرشور اما بی اساس.
در ورطه ی بی اساسی سخن بغض آلود نویسنده محترم آن مقال که بوی ورشکستگی سیاسی و دور ماندن از مشارکت در قدرت سیاسی را می دهد، جان مایه افکار و کلمات وی بر این اساس بنا شده است که چرا استاندار مازندران و صد البته دولت تدبیر و امید به مانند دولت های پیشین انتخاب های مدیریتی خود را از اعضای ستادهای انتخاباتی خودصورت داده است، حال آن که برخلاف دولت پیشین و البته متبوع نویسنده محترم که بسیاری از مدیران آن اتوبوسی سوار شده اند، دولت تدبیر و امید چه در ترکیب هیات دولت و چه در ترکیب مدیران ارشد کشوری و استانی اعتدال و فراجناحی بودن را از یاد نبرده است.
گو اینکه ظاهرا از تلقی نویسنده محترم بر فراجناحی بودن بوی غلط فرش قرمز گستراندن پیش پای مخالفان دولت تدبیر و امید به مشام می رسد که نه با تدبیر راست می آید و نه با امید به تحقق ضرورت اصلاح و برون رفت از بحران های ناشی از مدیریت های ناکارآمد پیشین.
از سوی دیگر همسویی با سیاست ها و برنامه های دولت فعلی از جمله شرایط حضور در عرصه های مدیریت اجرایی است و این همسویی منافاتی با حضور مدیران خارج از حوزه های ستادهای انتخاباتی رییس جمهور منتخب ندارد. بی آنکه بتوان ضرورت همسویی این مدیران با افکار و برنامه های دولت جدید را از یاد برد.
نه تنها تاکنون سهم مشارکت منسوبان به ستادهای انتخاباتی آقای دکتر روحانی در مسند مدیریتی مازندران در مقایسه با حجم مناصب مدیریتی بسیار اندک است، نباید صرف اولویت حضور نیروهای همسو با دولت جدید با رعایت مولفه شایستگی آنان را نادیده و بر آن خرده گرفت.
نویسنده محترم در حالی سهم سهم می کند که گویی بر عرصه مدیریتی وی تعرضی برای تملک آن شده است و ظاهرا جای محق میان دو سر رقابت های انتخاباتی عوض شده است!
همچنان که نویسنده با غلط اندیشی خود از مفهوم فراجناحی بودن، حضور مخالفان دولت تدبیر - و نه رقبای انتخاباتی - را در مسند مدیریت های اجرایی به منزله حقی برای آنان تلقی کرده است که لاجرم حضور روحانی طلبان را طلبکارانه برنتابیده و با آه و فغان از سهم خواهی روحانی طلبان شکوه و مویه راه انداخته است!
حال آن که حضور روحانی طلبان و اصلاح طلبان همسو با آنان در عرصه مدیریت اجرایی دولت جدید نه سهم آنان که با پیش شرط احراز شایستگی، حق آنان است.
شایسته بود نویسنده محترم با مهارغلیان احساسات خام خود، مبنای تعریض و تعرض خود به دولت تدبیر و امید و استاندار محترم مازندران را بر پایه استدلال عقلانی شایستگی یا عدم شایستگی هر یک از مدیران روی کارآمده در دولت تدبیر و امید قرار می داد و نه انتساب و همسویی آنان با دولت تدبیر و امید.
شاید نویسنده محترم و دیگر نویسندگانی از این دست برآنند که می توان با چنین تعریض ها و تعرض های خام دستانه دولت تدبیر و امید را در به کار گیری مدیران شایسته و همسو با خود هراساند و بازداشت و یا با اعمال فشارهایی از این جنس، سهمی از قدرت ستاند، اما بی گمان این شیوه از گفتمان بر ضد دولت تدبیر و امید ، حنای بی رنگی است که در این دولت تاریخ مصرفش گذشته است.