پنجشنبه 2 آبان 1392-9:18

آیا مازنی ها زیراب زن هستند؟!

آیا واقعاً مازندرانی ها به جای گرفتن دست یکدیگر بیشتر پای یکدیگر را می گیرند؟ اگر توهم توطئه ای بیش نیست، چرا تا این اندازه در گفتگوهای مان حاضر است؟ اما اگر واقعیت دارد باید تجدید نظری اساسی در خود کرده و فرهنگ پهلوانی مازندرانی را در یاد آوریم؛ فرهنگی که اصول آن بر مبنای رشادت، گذشت، فداکاری و مردانگی بنا شده است.


مازندنومه، احسان شریعت: بیان برخی از معضلات فرهنگی گاه بسیار دشوار است. از این حیث که مجموعه عناصر فرهنگی یک فرهنگ که کل منسجم و معناداری از آن فرهنگ را تشکیل می دهد، بخش ها و عناصر گوناگونی دارد که معضلات و مشکلات فرهنگی نیز در میان آن نهفته است.

مسلماً نقد برخی از عناصر فرهنگی به معنای زیر سوال بردن تمام آن فرهنگ نیست. از این رو نقد بخش هایی از فرهنگ همواره با برخی از مشکلات همراه است:

1)ممکن است این گونه برداشت شود که نویسنده به پیش داوری شخصی دست زده است.

2)ممکن است آنچه نقد می شود را برخی از اقشار و گروه ها طبیعی توصیف کرده و در آن ایرادی نبینند.

3)ممکن است نقدها به افراد حاضر در آن فرهنگ لطمه وارد کرده و واکنش هایی را به همراه داشته باشد و موارد بسیار دیگر.

به همین دلیل هنگامی که از منظر مطالعه فرهنگی به جامعه و فرهنگ اطراف خود نظر می افکنیم، ممکن است با مسائل بسیاری روبرو شویم.

نخستین مسأله ای که در این رابطه به وجود می آید فرضیه ای است که در ارتباط با فرهنگ مورد نظر ارائه می کنیم.

این فرضیه فرهنگی که گاه خود مازندرانی ها و گاه افرادی از دیگر استان ها و دیگر فرهنگ ها به طور تلویحی و یا صریح به آن اشاره می کنند کمی دردناک است، اما اگر حتی ذره ای واقعیت داشته باشد باید همه ی ما مازندرانی ها را در اندیشه ای عمیق فرو برد.

به همین دلیل سعی می شود پدیده فرهنگی مورد نظر از دریچه ی گفتمان کلی اجتماعات مردمی و روابط روزمره استنباط شود نه واقعیت تجربی و آنچه که خود تجربه می کنیم.

گاه احساس می کنیم فلان همکار، فلان دوست، فلان خویشاوند، و یا فلان آشنا در اصطلاح عامیانه زیراب مان را زده و ما را فروخته است.

این حالت می تواند در اکثر روابط روزمره اجتماعی که با انسان های دیگر داریم اتفاق بیفتد. شاید همه ی ما این شرایط را (چه درست تشخیص داده باشیم و چه نادرست) تجربه کرده و گمان می کنیم دیگران در غیاب مان بر علیه مان کاری کرده اند.

در این نگاشته سعی می شود از این منظر به موضوع نگاه نشده و فرضیه فرهنگی مورد نظر از این گمان های شخصی ساخته نشود. بلکه آنچه فرضیه مورد نظر را شکل می دهد، تحلیل گفتگوهای روزمره و روایت های خردی است که ما مازندرانی ها در بیان های مختلف آن ها را ارائه کرده و یا از افراد دیگر استان ها می شنویم.

این گزاره که "مازندرانی ها زیرابزن هستند" گاه در میان گفتگوهای مان بسیار گفته و شنیده می شود.

در فرهنگ لغات عامیانه در مورد اصطلاح "زیرآب کسی را زدن" آمده است: با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن.

با توضیحات فوق می توان به این نتیجه رسید که اغلب در سیستم های اداری استان و روابط اجتماعی و گفتگوهای همکاران اداری چنین لفظی به توطئه چینی علیه یکدیگر تعبیر می شود.

پس زیراب کسی را زدن بیشتر در سیستم های اداری و مجموعه هایی که تعدادی از افراد در کنار یکدیگر کار می کنند ممکن است وجود داشته باشد.

به همین خاطر با کمی دقت و بررسی تحلیل گفتگو، می توان دید این جمله تقریباً به یک حکایت در گفتگوهای جاری کارمندان و کارکنان سیستم های اداری در استان مازندران تبدیل شده که فلانی زیرابزن است، فلانی زیراب مرا زده است، آنها زیرابزن هستند، و مازندرانی ها زیرابزن هستند.

در سطور پیشین نیز گفته شد که این فرضیه از واقعیت روابط اجتماعی برگرفته نشده است و شاید به هیچ عنوان نتوان آن را آزمون و اثبات کرد.اصلی ترین سطح مداقه در این نگاشته سطح گفتگوهای روزمره مازندرانی هاست.

چرا در این گفتگوهای روزمره تا این حد چنین جمله ای به زبان می آید؟ آیا واقعاً چنین واقعیتی در فرهنگ مردم مازندران و مجموعه های کاری وجود دارد و یا آنکه این تنها یک توهم است؟

آیا واقعاً مازندرانی ها به جای گرفتن دست یکدیگر بیشتر پای یکدیگر را می گیرند؟ اگر توهم توطئه ای بیش نیست، چرا تا این اندازه در گفتگوهای مان حاضر است؟ اما اگر واقعیت دارد باید تجدید نظری اساسی در خود کرده و فرهنگ پهلوانی مازندرانی را در یاد آوریم؛ فرهنگی که اصول آن بر مبنای رشادت، گذشت، فداکاری و مردانگی بنا شده است.

همین فرهنگ پهلوانی همواره منشأ ورزش مازندران (به ویژه کشتی) بوده و قهرمانان و دلیران بسیاری را پرورش داده است.

ایمیل نویسنده: (abie_malakouti_2008@yahoo.com)