شنبه 21 آذر 1383-0:0
دكتر مصطفي مختاباد :تاريخ زبان فارسي نشانه ماندگاري آن است
زبان دو سويه دارد: يكي مكتوب و ضلع ديگر آن شفاهي است. من موافق اين نظر نيستم كه فرهنگ و زبان ايراني ضرورت جهان شمول ندارد.
گمان ميكنم همين كه يك عنصر فرهنگي و هنري از يك دوره به دوره ديگر، از يك عصر به عصر ديگر انتقال مييابد، يعني قدرت بازسازي، نوسازي و توليد در مفهوم عام آن را دارد، اين خود نشان از حيات يك پديده است.
دكتر «مصطفي مختاباد»-پژوهشگر ساروي - در گفت و گو با ستاد خبري همايش هنر و جهاني شدن افزود: «وقتي كه ما روي مفهوم فرهنگ تكيه ميكنيم، به نظرم با همه حساسيتهايي كه روي آن وجود دارد، نشان از يك پديده بشري است، حال فرقي بين ايران و كشور ديگر نيست. ما بايد بپذيريم كه فرهنگ يك پديده جهاني است و ماحصل تلاش نسلها و قرنهاست.»
وي همچنين پيرامون اعتبار و مانايي فرهنگ و زبان ايراني گفت: «يكي از عناصر مهم فرهنگ ما، همين زبان فارسي است، اين زبان، با اين كه زبان 200 ميليون انسان است ولي تاريخي كه سپري كرده نشان دهنده اعتبار و مانايي آن است. اين زبان حامل هنجارهاي مثبتي نيز بوده است كه مثلا شعر فارسي را با خودش نگه داشته و حامل آن نيز بوده است.»
استاد دانشگاه آزاد هنر دانشكده شهيد بهشتي همچنين افزود: «اكنون بايد ببينيم كه اين فرهنگ تا چه حد قدرت و كشش جهاني دارد و ميتواند خود را با چارچوبهاي جهاني تطبيق دهد؛ دوم اين كه قدرت بازسازي و نوآوري دارد يا نه، اين ها به عناصر شاخص توليدگر همان فرهنگ باز ميگردد. واقعا نميتوانيم نقش يك فرهنگ را با اين ديد كه فرهنگ، قدرت جهاني شدن ندارد و در خانواده جهاني ضعيف است، ناديده بگيريم.»
وي در ادامه خاطرنشان ساخت: «به نظر من فرهنگ و زبان ايراني قدرت جهاني شدن را از ابتدا داشته و امروز هم دارد، منتهي در جهان امروز ما نتوانستيم مولفههايي كه ما را به دنيا ربط ميدهد بيابيم، ما هنوز آن عنصر سازنده زبان جهاني را نيافتهايم. به نظر من ضعف ما نه در فقدان قدرت و توانايي فرهنگ ما، بلكه در جهت قصور و سستي حاكم ماست.»
ما در عرصه جهاني شدن بايد در پروسه بازسازي، نوسازي و قدرت انتقال فعاليت بكنيم. به نظرم اين فرهنگ قدرت انطباق جهاني را داراست. ما بايد بياموزيم كه توليدگر و انتخابگر باشيم.