دوشنبه 20 مرداد 1393-15:15
اصلاحطلبی یا اسلافطلبی؟
اصلاح طلبی جریانیست که قرار است منشاء اصلاحات و فرمهای جدید سیاسی باشد، اما متاسفانه در مازندران این جریان راکد شده و در نسل گذشته خود کاملا غرق شده است.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، محمد سفری: پس از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال 76، جریان فکری موسوم به اصلاح طلب در ایران شکل گرفت که نقطه مقابل جریان راست به شمار میآمد.
جریان چپ به رهبری مجمع روحانیون مبارز که از سال 66 در تقابل با جریان راست یعنی جامعه روحانیت مبارز از آن منشعب شد و از قدرت کمتری برخوردار بود، با حمایت از محمد خاتمی و به پیروزی رسیدن او، نفسی تازه گرفت و با گفتمان جدیدی که مطرح شده بود و با اقبال مردمی که جذب این جریان فکری شده بودند، به سرعت در سالهای 77 انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و در سال 78 مجلس ششم شورای اسلامی را از آن خود کرد.
حال دیگر فضای سیاسی ایران از حالت تک بعدی خارج شده و دو جناح قدرتمند سیاسی موسوم به اصلاحطلب و اصولگرا شکل گرفته بود.
در تمامی انتخابات پس از سال 76 (به استثنای هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری سال 80 که اصولگرایان نامزد رسمی معرفی نکردند، و انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 90 که اصلاحطلبان لیستی ارائه ندادند) این دو جریان همواره رقیب سیاسی هم بودهاند.
در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا فضای سیاسی به دو قطب تقسیم میشود که جناحهای مختلف با خطهای فکری گوناگون در شکم این دو حزب اصلی ادغام میشوند. هر حزب شامل چندین جناح با مش فکری نزدیک به هم –و نه الزاما منطبق بر هم- تشکیل میشود اما همگی این گروهها از قانون اساسی آن حزب تبعیت میکنند. به طور مثال در کشور آمریکا دهها جناح در دو حزب اصلی جمهوریخواه و دموکرات وجود دارند و حتی گقته میشود انتخابات درون حزبی برای برگزیدن نامزد اصلی حزب به مراتب سختتر، طاقتفرساتر و نفسگیرتر از انتخابات اصلی است. اما به محض اینکه نامزد اصلی حزب پس از پروسه یکساله انتخابات درون حزبی مشخص شد، تمامی جناحهای درون حزب بدون در نظر گرفتن اختلافاتی که وجود دارد، پشت سر او میایستند و از او حمایت میکنند.
در ایران متاسفانه به علت نبود بلوغ سیاسی و فرد محوری به جای تشکیلات محوری، موارد بسیاری از نقض قانون درون حزبی مشاهده میشود. در انتخابات سال 84 ریاست جمهوری تعدد نامزدهای اصلاح طلب موجب شکست آرای این حزب شد و همچنین در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 هیچکدام از ائتلافهای اصولگرایان به ثمر ننشست تا اصولگرایان با 4 نامزد و اصلاحطلبان با 1 نامزد انتخابات را پیش ببرند. این موضوع ناخوشایند نه تنها در موارد مهمی همچون انتخابات ریاست جمهوری رخ میدهد بلکه در موارد کوچکتری هم این قانون شکنی که تبدیل به یک موضوع عادی شده اتفاق میافتد که آخرین مورد آن در جریان انتخابات شورای شهر تهران بود که یکی از اعضای شورای شهر که با حمایت اصلاح طلبان وارد شورا شده بود برخلاف خواست حزب متبوع خود عمل کرد.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 اما دو اتفاق بسیار مهم رخ داد که میتواند امید دهنده پیشرفت اخلاق سیاسی در ایران باشد. 1- نامزد شدن اکبر هاشمی رفسنجانی. 2- انصراف محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی.
نامزدی اکبر هاشمی رفسنجانی از این لحاظ بسیار مهم است که باعث شد طیفهای گوناگون در زیر یک چتر واحد قرار گیرند. به شخصه در ستاد انتخاباتی هاشمی رفسنجانی در مازندران شاهد همگرایی بسیاری افراد با افکار مختلف با یک هدف مشخص بودم. این همگرایی سیاسی چیزی است که سیاست امروز به شدت به آن احتیاج دارد.
نزدیک شدن افراد با راههای مختلف اما هدفی مشترک. و اما مورد دوم انصراف محمدرضا عارف به نفع حسن روحانی بود که تمام معادلات را بر هم زد. این انصراف از آن جهت ارزشمند و تاریخی است که باعث همدلی بخش بزرگی از جریان چپ شد و حمایت اکبرهاشمی رفسنجانی و محمدخاتمی از حسن روحانی به بار نشست.
علی رغم این دو واقعه مهم سیاسی در سالهای اخیر، گروه موسوم به اصلاحطلبان در مازندران دچار فرسایشی عمیق شده است. اصلاح طلبی جریان فکری است که قرار است منشاء اصلاحات و فرمهای جدید سیاسی باشد و زایش و پویایی باید از مشخصههای اصلی آن باشد اما در حال حاضر نه تنها به جریانی راکد تبدیل شده، در نسل گذشته خود به شدت غرق شده است.
برخی افراد که اکنون خود را سردمدار جریان چپ در مازندران میدانند آنچنان درگیر مسائل جانبی شدهاند که باید گفت سیاست شان عین تجارت شان شده است و گاهی براساس منافع شخصی تصمیمگیریهای سیاسی می کنند.
متاسفانه برخی تا به آنجا پیش رفتهاند که گویا افراد برای ورود به جرگه اصلاحات نیاز به تایید آنها دارند. اصلاح طلبی یک تفکر است نه یک برچسب. بنابراین هیچکس نمیتواند ادعای مالکیت بر آن را داشته باشد. حتی محمد خاتمی که خود مبدع گفتمان اصلاحطلبی است هیچگاه ادعای زعامت اصلاحطلبان را نکرده و همواره بر تصمیمگیری شورای اصلاح طلبان تمکین کرده است. حتی او در انتخابات مجلس شورای اسلامی سال 90 نه به عنوان رهبر حزب، بلکه به عنوان یک ایرانی به پای صندوق رای رفت و رای خود را به صندوق انداخت.
متاسفانه شکافهایی که در حال حاضر در بین جریان اصلاح طلب در مازندران به وجود آمده نه به خاطر مسائل اساسی و پایهای، بلکه بیشتر به خاطر لجبازیهای سیاسی است. اکنون بیش از هر زمان دیگری احساس میشود جریان اصلاح طلبی در مازندران به نیروهای جوان و تازهنفسی احتیاج دارد که تحت انقیاد نسل قبل از خود قرار نداشته نباشند و برای کوچکترین حرکت محتاج اذن آنان نباشند.
در این برهه تاریخی که انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی و همچنین پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان در پیش است، جریان اصلاحات نیاز به همگرایی دارد، اما تمامیتخواهی برخی راه را بر اجماع بسته است.