پنجشنبه 18 دی 1393-12:9

سایه احمدی نژاد بر سر انتصابات استانی!

عزل و نصب ها در استان مازندران دست هرکسی است، غیر از آنی که باید در دستش باشد! نمونه تازه آن نیز انتصاب مدیرکل دولت قبلی به سمت فرمانداری یکی از شهرهای ساحلی است/ دوستان! یک سال و نیم پیش رییس جمهوری تغییر یافته و حسن روحانی آمده است!


مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر: چون «کوروش»، «گروزوس» -پادشاه لودیا(لیدی)- را مطیع ساخت، «ایونی» ها -ساکنان آسیای صغیر که از هر نظر به یونانی ها شبیه بودند- و یونانی های متعهد با گروزوس، سفیرانی نزد کوروش به «سارد» فرستاند و تقاضا کردند که هم دستان او شوند.

کوروش با نهایت دقت به خواسته آنان گوش داد و با حکایتی به ایشان پاسخ داد: «روزی نی زنی از کنار دریا می گذشت. چشمش به ماهی ها افتاد. شروع به نی زدن کرد، به خیال این که ماهی ها به هوای نی، پیش او به خشکی آیند. وقتی که فهمید امید او بی ثمر است، توری برگرفت و مقدار زیادی ماهی به چنگ آورد و به ساحل برد.

 ماهیان شروع به جستن و رقصیدن کردند، ولی نی زن گفت: اکنون دیگر رقص تان سودی ندارد، زیرا وقتی که من برای تان نی می زدم نخواسته بودید برقصید!»

    کوروش این پاسخ را به آن جماعت شکست خورده داد که اینک چون پیروزی را در دستان کوروش می دیدند، ادعای فرمانبرداری می کردند!

ما از تاریخ درس نمی گیریم و بسان طفلانی هستیم که از مکتب تاریخ گریزانیم. حکایت کوروش بزرگ، مشتی بود نمونه خروار و تلنگری که برای چندمین مرتبه به دولتمردان کنونی گوشزد کنیم: «دوستان! شکست خورده های انتخابات گذشته را که اعتقاد و باوری به تفکرات و شعارهای حسن روحانی ندارند، در سمت های مهم و حساس به کارگیری نکنید.»

دولت یازدهم 17 ماه است که برسرکار قرار گرفته، ولی حداقل در انتصابات، صورت های قدیم در مناسبات جدید بازتولید می شوند؛ مثلا" فرماندار دولت قبل، مدیرکل دولت کنونی می شود و مدیرکل دولت قبل فرماندار دولت کنونی و الخ.

حداقل در مازندران انگار سایه محمود احمدی نژاد هم چنان بر سر انتصاب ها قرار دارد و اصل بر آن است که مدیران بعضا" ضعیف دولت گذشته یا بمانند، یا با افتخار به سمتی دیگر کوچ کنند! حالا در این میانه گاهی حساب از دست می رود و برخی نیروهای متمایل به دولت کنونی البته نه از سر و ابتدای طیف، بلکه عموما" از ته و انتهای طیف منسوب به دولت یازدهم، بر سرکار قرار می گیرند. آن هم شاید برای خالی نبودن عریضه و نه برای پاسخ گویی به تاریخ یا هم سویی با افکار عمومی!

بدیهی است شخصی که با روش ها و مناسبات دولت قبلی درگیر بوده، به دولت گذشته سمپاتی داشته و دارد و باور قلبی به سیستم تازه ندارد -هرچند فردی متعهد و سالم باشد- نمی تواند در راستای مطالبات هواداران دولت کنونی و شعارها و وعده های این رییس جمهوری حرکت کند. او زمانی نسبت به این دولت موضع داشت، حال چگونه مدیر همین سیستم می شود؟

داستان انتصابات پرشائبه را در استان مان بارها مرور کردیم. عزل و نصب ها در استان مازندران دست هرکسی است، غیر از آنی که باید در دستش باشد! نمونه تازه آن نیز انتصاب مدیرکل دولت قبلی به سمت فرمانداری یکی از شهرهای ساحلی است. و پیش از آن برعکس، انتصاب یک فرماندار احمدی نژادی به سمت مدیرکلی!

جابه جایی اخیر که منشا آن را باید در جایی غیر از سیستم دولت دانست، با انتقاد و اعتراض پیدا و پنهان هواداران دولت در منطقه مواجه شده است. به پیامک یکی از فعالان سیاسی اصلاح طلب که برای یکی از مدیران ارشد استان در رابطه با همین انتصاب ارسال شده، توجه کنید:

«برادر و سرور ارجمندم:
لطفا پرهیز بفرمائید از تحمیل شری که آثار و آفات آن دراستان و حوزۀ انتخابیه ... ازاحمدی نژاد در دنیا و ایران کمتر نیست، چرا با اعتبار و آبروی خود و آقای روحانی و دولت اعتدال و فرهیختگان و نخبگان و رأی دهندگان بازی می کنید! شما را برحذر می دارم از تحمیل سرخوردگی و شرمندگی برشهروندان و حامیان روحانی و خودتان وادادگی و انفعال ... که خود را مالک استان می داند نه مدیر دولت روحانی؛ شما را در مهلکه ی بازی های اقمار احمدی نژاد هلاک نکند، قطعا از طرق شبکه ها و رسانه ها موضع گیری خواهیم کرد....».

آن چه در پیامک جلب توجه می کند،  دو نکته است: 1- انتصاباتی که آبروی دولت روحانی را می برد. 2- انتصاباتی که باعث سرخوردگی و یاس حامیان دولت می شود.

اما دیروز در راهروهای استانداری مازندران نیز اتفاق دیگری در همین راستا روی داد. آن جا که یکی از مشاوران استاندار مازندران(که از کارکنان همان اداره کل بود و بارها مورد غضب مديركل سابق و مجموعه تحت مديريت او قرار گرفته بود) با فرماندار جدید و حکم گرفته این شهر ساحلی به مشاجره لفظی پرداخت.

این جدال لفظی با فریادهای مشاور جوان استاندار در خصوص عملکرد سیاسی مدیرکل سابق و فرماندار کنونی، در زمان تصدی اش در دولت قبلی  همراه شد. او با مورد خطاب قرار دادن فرماندار جدید گفت: «دلیل پذیرش نمایندگی دولتی که به آن اعتقادی ندارید، چیست؟ شما مگر از مسیر ... پیشین به انتصاب مدير كلي نرسیدید؟ مگر برخورد شما با نیروهای سیاسی غیر همراه با شما، از اذهان فراموش شدني است؟ مگر شما دستور نصب تصاویر رییس جمهور محبوب خود را به مجموعه تحت امر ندادید؟...»

آقای مشاور که صدایش بلند بود از این فرماندار تازه حکم گرفته می خواست دیدگاه های دولت و جریان اعتدال را در خصوص اجرای قانون اساسی، حقوق شهروندی، حقوق زنان، مذاکرات هسته ای، مشارکت جامعه دانشگاهی و موازین دیگر تشریح کند که البته مشاجره با وساطت اطرافیان خاتمه یافت.

اوریانا فالاچی -روزنامه نگار برجسته ایتالیایی- از وینستون چرچیل سئوال می کند: «آقای نخست وزیر! شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آن سوی اقیانوس هند می روید و دولت هند شرقی را به وجود می آورید، اما نمی توانید این کار را در بیخ گوش تان، یعنی در کشور ایرلند که سال هاست با شما در جنگ و ستیز است، انجام دهید؟»

وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد: «برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج داریم، که آن دو ابزار را در ایرلند در اختیار نداریم.»

روزنامه نگار می پرسد: «آن دو ابزار چیست؟»

چرچیل پاسخ می دهد: «اکثریت نادان و اقلیت خائن.»

اکنون اما رسانه ها بیدارند و مردم نیز آگاه شده اند. ما نه اکثریت نادان داریم و نه اقلیت خائن. هرکس که چنین فرض کند، فرض او باطل است. مردم حساب کار دست شان است و وقایع را هوشیارانه رصد می کنند.

بنابراین فقط یک نکته می ماند که به قول بیدل دهلوی: «از بلای عافیت هم آن قدر ایمن مباش / آب گوهر طعمه خاک است از آرام ها»

بدانیم و بفهمیم چه می کنیم که فردا دیر است و از بلای عافیت ایمن نخواهیم ماند.

گابریل گارسیا مارکز می گوید: «به چیزی که گذشت غم مخور و به آنچه پس از آن می آید لبخند بزن.»

گذشته ها، گذشته و غم و حسرت آن چه رفته را نمی خوریم. پس منتظر می مانیم تا به آینده لبخند بزنیم. ببینیم و تعریف کنیم که دولت مردان چه می کنند؟! آیا در باز بر همین پاشنه خواهد چرخید و هم چنان لازم است تذکر دهیم که: دوستان! یک سال و نیم پیش رییس جمهوری تغییر یافته و حسن روحانی آمده است!