پنجشنبه 28 اسفند 1393-23:25
نوروز، جشن زندگی و سرزندگی
بسته ویژه نوروز-4/ امروزه بسیاری از ایرانیان به جای ماندن در خانه و دید و بازدید مرسوم، ترجیح میدهند به مسافرت بروند.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، دکتر رضا ستاری، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران: جشن نوروز بزرگترین و کهنترین جشن ایرانی است که هنوز در بخش وسیعی از حوزهی فرهنگ ایرانی روایی دارد. ردّ این جشن باستانی را میتوان در افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، بخشهای کردنشین عراق، ترکیه و سوریه، بخشهایی از پاکستان و کشورهای آسیای میانه و حتی هندوستان دنبال کرد. به همین دلیل، ملک الشعرا بهار وقتی از آمدن بهار می سراید، از سرزمین های میان حلب تا تاشکند یاد می کند:
به یکباره سرسبز شد باغ و راغ / ز مرز حلب تا در تاشکند
این جشن متناسب با ویژگی های فرهنگی و جغرافیایی هر یک از این سرزمینها، تنوعهایی را به خود پذیرفته است.
به نظر میرسد آنچه که سبب پایداری و مانایی این جشن تا روزگار ما شده است، بن مایههای هستیشناختی نهفته در آن و کارکردهایی است که از منظرهای گوناگون میتوان برای آن بر شمرد. از نگاهی جامعهشناسانه، این جشن در سرزمین ما موجب زنده نگه داشتن روح ملّی و جمعی در همه ی این سالها در میان همه قومیتها شده است. هم چنین از بین رفتن کینهها و دشمنیها کارکرد اجتماعی مهم دیگر این جشن است که موجب استمرار دوستیها در میان افراد و خانوادههاست. نوروز با نمادها و آئینهایی چون خانهتکانی، شستشو، نو کردن پوشیدنیها و ... از منظر روانشناختی نوعی به فراموشی سپردن گذشتههای تلخ و ناکامیها و آغاز زندگی تازه تواند بود. این نوشتار کوتاه، نگاهی است به برخی از مهمترین آیینهایی که مجموعهی آن، جشن نوروز را فریاد میآورد.
نکتهی دیگری که باید به آن اشاره کرد، پیشینهی برگزاری این جشن در ایران است. براساس آثار باستانی و نوشتاری بر جا مانده، نخستین نشانههای برپایی این جشن را در دورههای تاریخی، باید در روزگار هخامنشیان جستجو کرد. به نظر میرسد تخت جمشید محل برگزاری سالانهی جشن نوروز بود. این کاخ، محل اقامت دائمی شاه و درباریان نبود، بلکه پایتخت آیینی و تشریفاتی آنان به حساب میآمد.
در جشن نوروز، نمایندگانی از مردمان سرزمینهایی که زیر فرمان جهانشاهی (امپراتوری) هخامنشی بودند در آنجا گرد میآمدند تا هدایای خود را به دربار ایران پیشکش کنند. به همین مناسبت (نوروز)، ستونهای به شکل درخت تراشیده شده این کاخ و نقوش سرو، نیلوفرآبی و گل به کار رفته در آن را میتوان نماد رویش بهار دانست. به همین سبب، مهرداد بهار از تخت جمشید با عنوان «باغی مقدس با درختان سنگی» یاد کرده است. در همین مراسم بود که شاهان هخامنشی از خداوند میخواستند این سرزمین را از سه چیز در امان نگه دارد: سپاه دشمن، سال بد و دروغ. این دعایی است که در کتیبهای بر دیوار جنوبی صفهی تخت جمشید برای آیندگان به یادگار مانده است.
پیش از پرداختن به آیینهای نوروزی اشارهای به زمان برگزاری و پیشینهی آن از گذشته تا امروز بایسته است.
ایرانیان باستان دو جشن بزرگ داشتند که با فصل گرما (بهار و تابستان) و فصل سرما (پاییز و زمستان) در پیوند است. جشن نوروز، جشن آغاز فصل گرما و جشن مهرگان، جشن آغاز فصل سرما بود که در دورههای مختلف تغییراتی را از لحاظ زمانی به خود دیدهاند. براساس پژوهشهای صورت گرفته، فصل سرما در برخی دوره ها شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه میشد که گاهی به ترتیب به هفت ماه و پنج ماه نیز تغییر یافته است.
هم چنین جشن نوروز تا پیش از قرن پنجم جای ثابتی در گاهشماری سال شمسی نداشته، چرا که سال شمسی 365 روز و تقریبا یک ربع روز ( 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه) است. به همین سبب و به دلیل درست اجرا نشدن کبیسه، نوروز گردان بود و همیشه با نخستین روز فروردین مطابقت نداشت تا اینکه در قرن پنجم، جلال الدوله ملکشاه سلجوقی، با مشاوره ستارهشناسان روزگار خود (از جمله خیام نیشابوری) تقویمی را که ما امروزه از آن با عنوان تقویم جلالی یاد میکنیم، تنظیم کرد. بر این اساس، قرار شد در هر 4 سال، یک بار سال 366 روز محاسبه شود و این گونه اول فروردین برای همیشه آغاز سال و نوروز قرار گرفت.
آیین های نوروزی
خانه تکانی
به باور ایرانیان باستان، فروهر درگذشتگان هر خانواده، از 25 اسفند به دیدار خانه و خانواده خود میآیند و به همه جای خانه سرکشی میکنند؛ اگر گرد و غبار و جنگ و جدال در خانه و میان افراد خانواده باشد، فروهرهای درگذشتگان با ناراحتی آنجا را ترک میکنند و آن خانه تا سال بعد، رنگ شادی را نمیبیند، اما اگر خانه و ساکنان آن بسامان و شاد باشند، فروهرها در حق آنان دعا میکنند.
چهارشنبه سوری
آن گونه که از متن های موجود بر میآید، این جشن، پس از اسلام در ایران روایی یافته و از آن با عنوان هایی چون شب سوری و جشن سور نیز یاد شده است. اما اینکه چرا روز چهارشنبه برای این جشن که با افروختن آتش همراه است در نظر گرفته شده، احتمالا به باوری بر میگردد که در میان عرب ها وجود داشته و آن شوم بودن روز چهارشنبه است. این باور در میان ایرانیان نیز رسوخ کرده تا آنجا که منوچهری سروده:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور / به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
بر این اساس، گفته شد ایرانی ها در این روز تمام چیزهایی شوم، از بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش میسپارند تا سال نو را با شادی و آسودگی آغاز کنند. برخی نیز بر این باورند این آتش افروختن می تواند یادآور اسطوره ای کهن باشد که در پایان سرما و آغاز فصل گرما، نوعی تشویق خورشید است به گرم تر شدن و در نتیجه، گرم شدن زمین.
هفت سین
درباره ی هفت سین و سفره ی هفت سین باورهای گوناگونی وجود دارد. برخی بر این باورند که در اصل هفت عدد سینی بوده که پیشینیان ما آن سینی ها را از میوه ها و خوراکی های مختلف پر میکردند و بر سر سفره میگذاشتند. برخی نیز از هفت شین سخن گفته اند و بر آن رفته اند که در گذر زمان هفت شین به هفت سین بدل شده است.
اما اینکه عدد هفت را برای این منظور برگزیده اند، افزون بر تقدّس این عدد که برای آن در فرهنگ ایرانی و دیگر فرهنگ ها می توان مصادیقی را بر شمرد، برخی آن را به باور ایرانیان به هفت امشاسپند و برخی به هفت سیاره پیوند داده اند.
سیزده به در
آن گونه که امروزه برخی می پندارند، عدد سیزده در باور کهن ایرانی هرگز نحس نبوده است. این باور بیشتر در سده های اخیر، بر اثر تاثیرپذیری از فرهنگ مغرب زمین به باور ایرانیان راه یافته. در جهان مسیحی، عدد سیزده یادآور داستان شام آخر مسیح(ع) و خیانت یکی از سیزده تنی است که از یاران او به شمار میرفتند و این سبب شده تا عدد سیزده در فرهنگ آنان نحس شمرده شود؛ حال آن که در فرهنگ کهن ایرانی، روز سیزده هر ماه، روز تیشتر (ستاره ی تیر) است که ستاره ی موکّل باران انگاشته میشد و این روز میتواند، بعد جشن دوازده روزه نوروزی، روزی برای دعای باران بوده باشد که مردم برای نیامدن خشکسالی به دشت و صحرا میرفتند تا با نیایش و دعا خطر خشکسالی را از سرزمین خود دور کنند و برای آن سال، پربارانی را طلب کنند.
افزون بر این، ایرانیان باستان بر این باور بودند که هر آنچه در این دوازده روز جشن برای آدمی پیش میآید، سرنوشت سال او را رقم میزند. هم چنین عدد سیزده میتواند با باوری اسطوره ای در پیوند باشد که براساس آن، روز سیزده به شکل نمادین یادآور آشفتگی نخستین (chaos) پیش از آفرینش میتواند بود که در پایان جهان (که 12 هزار سال است طول میکشد و 12 روز جشن نمادی از آن 12 هزار سال میتواند باشد) دوباره تکرار خواهد شد و برای خود آیین هایی نیز داشته است.
نوروز در جهان امروز
در دهه های اخیر، مهاجرت ایرانیان و ساکنان دیگر سرزمین های حوزه فرهنگ ایرانی و برپایی این جشن در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکایی شمالی به شکل های مختلف محفلی، کارناوالی و ... گستره ای جهانی به جشن نوروز بخشیده است. در اروپا و امریکا، نوروز افزون بر کارکرد سرگرم سازی و تفنّنی برای این مهاجران، کارکردی هویتی برای شکل دادن به اجتماعی با فرهنگی مشترک در سرزمینی بیگانه برای آنان نیز دارد.
از نگاهی جامعه شناختی، این دسته از افراد نیاز دارند تا برای تامین منافع اقتصادی و سیاسی و انسجام اجتماعی شان به مجموعه ای از نمادها متوسل شوند و هیچ وجه مشترکی عمومی تر از جشن نوروز نمیتواند این خواسته را برآورد؛ چرا که نوروز به عنوان یک آیین عرفی و دنیوی سازگاری بیشتری با بستر اجتماعی دنیای غرب دارد و برگزاری آن، چالش ها و تنش های سیاسی و اجتماعی برای آنان در غرب ایجاد نمیکند. هم چنین نوروز دستاویزی فرهنگی برای آموزش و آشنا کردن فرزندان این مهاجران با زبان فارسی و فرهنگ سرزمین اجدادی شان است؛ برقراری ارتباطی عینی با هویت ایرانی. بنابراین، نوروز در خارج از ایران کارکردهای ویژه ای در این روزگار یافته است.
امّا در ایران تغییرات اساسی در بنیادهای تاریخی این جشن پدیدار شده است. مهم ترین تغییری که در این مختصر می توان به آن اشاره کرد، کم شدن دید و بازدید در روزهای این جشن است. امروزه بسیاری از ایرانیان به جای ماندن در خانه و دید و بازدید مرسوم، ترجیح میدهند به مسافرت بروند و به جای شادباش گویی چهره به چهره که از آیین های این جشن بوده، با فرستادن پیامک، ای میل یا با مکالمه تلفنی، نوروز را به همدیگر تبریک بگویند و این در دراز مدت می تواند به فروپاشی پیوندهای خانوادگی بینجامد.