پنجشنبه 29 دی 1384-0:0
...و زمین كشتارگاه رویاهای آدمی است
با محمدصادق رییسی،شاعر نوري.
زادگاهم، نور، تلاقی توامان جنگل و دریاست، جغرافیایی كه به عقیده ابن خلدون مردمانی خیالپرور و شاعر مسلك میپروراند.
از این رو من هستم پس شعر میگویم. اولین كارم «اساشعر- مجموعه مقالات و شعرهای كوتاه مازندرانی – 1379 نشر آرت» كه به همراه جلیل قیصری منتشر شد و سپس «نامههایی برای هیچكس – 1381» را نشر نیم نگاه منتشر كرد. «عاشقانههای شعر معاصر جهان»، «گزینه شعرهای شیموس هیثی»، عاشقانههای شعرهای معاصر انگلستان، ایرلند، ولز و اسكاتلند كارهایی هستند كه در نوبت چاپ به سر میبرند.
تقریبا در سالهای پایانی دهه هفتاد بود كه قریب به اتفاق شاعران به ظاهر مطرح بر این باور بودند كه دهه هشتاد، دهه انفجار شعر خواهد بود.
این كه در نیمه اول دهه هشتادیم و هیچ خبری از اقتدار شعر نیست.
به نظر من آنچه موجب شد شعر دهه هفتاد – البته بخشی از آن- و نیمه اول دهه هشتاد چندان نمودی نداشته باشد نبود شاعران صاحباندیشه است؛ اندیشهای كه در پرتو آن زبان، فرم و خلق فضاهای شاعرانه جلوهگر شود.
گریز از تفكر خلاق و ناب شاعرانه شعر امروز را به ورطه زبان بازیهای كودكانه و شلختهدر لباس شیك پست مدرن كشانده است. تئوریهای دست چندم و غالبا باترجمههای سراسر نادرست، دانش فخر فروشانهی این طیف شاعرنما است.
آن چه میخواهم این جا به صورت مكرر بگویم این كه: شعر امروز ایران از بیماری مهلكی رنج میبرد كه نام آن؛ اندیشه است.
شعر ما سخت از تفكر خلاق و ناب شاعرانه تهی است.
و اینك یكی از شعرهای محمدصادق رییسی:
بیمارستان
چند قطره خون
كنار تخت
استخوان و ملحفه و پوست
افتاده روی تخت
تبی كه راه میرود
روی تخت
این تخت
جهان را
دچار عفونتی سهمناك خواهد كرد
برهای كه در كشتزاری روشن میچرد
تیغ نمیفهمد
قصاب، خون
كنار خیال تخت آدمی
نه علفزاری سبز
نه برهی روشن
خون، فقط خون.
و زمین
كشتارگاه رویاهای آدمی است.(asianews)