شنبه 2 خرداد 1394-1:47
آسمان آبی اصلاح طلبی
به مناسبت دوم خرداد/ اصلاحطلبی جریانساز گذر از سنت به مدرنیته بود و دوران درخشانی از تاریخ انقلاب اسلامی است که حتی حذف حماسه دوم خرداد از تقویم رسمی کشور و خانه نشین کردن بزرگان و ممنوع التصویر کردن نماد این گفتمان نمی تواند این شعله را به خاموشی بکشاند. آسمان اصلاحات هم چنان آبی است
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، کلثوم فلاحی: هیچ جریان و گفتمان زلال فکری از بین نمی رود، هرچند در برههای با سکوت، شکست ظاهری و یا عقبنشینی همراه باشد. این عقبنشینی و سکوت و افول، هرگز به معنای شکست و مرگ آن نحله و گفتمان و جریان اندیشه ای نیست. جریان اصلاحات هم از این مقوله مستثنا نبوده، اگر در انتخابات ریاستجمهوری 84 و 88 حائز اکثریت آرا نشد، نمیتوان چنین تصور کرد که جریان و گفتمان اصلاح طلبی مرده است.
جریان اصلاحات در خط امام ریشه دارد و بنیانگذارها و باشندگان اولیه آن، طلایه داران انقلاب اسلامی و همراهان دیرینه امام راحل بوده اند.
اینان پس از پیروزی انقلاب در دوران مختلف، در مسندهای گوناگون مورد وثوق رهبر کبیر انقلاب بودند. البته پس از جنگ و لزوم تحول و دگردیسی در این جریان فکری، بازسازی هایی صورت گرفت و از نام این گفتمان(چپ به اصلاح طلب) تا اندیشه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی شان دچار دگرگونی شد. بدین ترتیب چپ سابق و اصلاح طلبان امروز تلاش کردند ایستا نمانند و بروز شوند.
جریان اصلاحات، پس از حماسهآفرینی در دوم خرداد 76 ایرانیان را با الفاظ و شعارهای جدیدی آشنا کرد. آزادی بیان و اندیشه، ایجاد فضای باز سیاسی، تحول در سیاست خارجی، گفتوگوی تمدنها، زنده باد مخالف من، ایران برای ایرانیان و...مفاهیمی است که دولت اصلاحات با خود به میان جامعه آورد؛ مقولاتی که برای ایرانی ها، به خصوص طبقه متوسط به بالا و اهالی فکر و دانش جذابیت داشت. حالا به ویژه قشر فرهیخته و روشنفکر جامعه،خرسند از یافتن فضای فکری مناسب، دل به جریان موسوم به اصلاحات سپرد
سال 1376 که اصلاحطلبان پرشور آمدند، سرشار از تئوری های جدید برای اداره کشور بودند. آن ها ایده ها و شعارها و اندیشه های زیادی داشتند تا به آرمانشهر مورد نظر خود برسند، اما کمیت ایرانیها همیشه در اجرا میلنگد. نه اینکه اصلاحطلبان اراده اجرای تئوریهای خود را نداشته باشند، بلکه اجرا، در اراده این گروه نبود و با سنگاندازیهای بی شماری از خودیها و غیرخودیها مواجه شدند. به این ترتیب بخشی از شعارهای دولت اصلاحات در عمل، رنگ اجرایی به خود نگرفت.
چند اصطلاح با روی کار آمدن دولت اصلاحات، بسیار شنیده شد: آزادی های مدنی، حقوق شهروندی و کرامت انسانی؛ لیکن برداشتها از این مفاهیم متفاوت بود و همین سرآغاز بروز مشکلاتی در کشور شد. در ادامه بسیاری از روزنامه ها بلا قوه قهریه تعطیل و روزنامه نگاران زیادی بیکار شدند. کار به جایی رسید که به قول رییس دولت اصلاحات هر 9 روز او با یک بحران روبه رو بود.
دولت اصلاحات شعارهایی را مطرح کرده بود که حالا ساختار و سازمان مشخصی برای اجرای آن ها نداشت.
اصلاحطلبان فقط قوه مجریه را در اختیار داشتند و قوای دیگر، تحت اختیار و یا همراه با آنها نبود. مجلس ششم هم که تشکیل شد برخی تندروی ها و موضع گیری های بی مورد، مانع از تحقق اصول اصلاح طلبی شد.
غیر از کارشکنی اصولگراها و نومحافظه کاران، سهمخواهی، تندروی، غره شدن به چند برد انتخاباتی و اقتدار طلبی و سهم خواهی های مرسوم ایرانیان از مسائلی است که به جریان اصلاحات آسیب وارد کرد.
آن سال ها برخی سهمخواهی های ناشی از قدرت، باعث انشقاق نیروهای اطلاحطلب و بروز اختلاف در بین آنها شد و این اختلاف، ضربه کاری عمیقی بر روح اصلاحات بود.
اگرچه اصلاحطلبان، شایستهسالاری را جزو شعارهای انتخاباتی خود عنوان کرده بودند، در اجرا چنین نشد و تقریبا به جای دولت فامیلسالار هاشمی، دولت رفیق سالار خاتمی سکان هدایت کشور را در دست گرفت.(هر چند نمی توان نگاه صددرصدی و مطلق نسبت به این قضیه داشت، ولی نبود شایسته سالاری، سهم خواهی و رفیق سالاری در بسیاری از مقاطع و عرصه ها، در دولت اصلاحات مشاهده شد.)
اصلاحطلبان نفوذ زیادی در بین دو گروه نخست جامعه یعنی تولیدکنندگان و نیز انتشاردهندگان فکر و اندیشه داشتند، اما ارتباط آنها با گروه سوم یعنی مصرف کنندگان اندیشه، افکار عمومی و خانواده ها که قاطبه رای دهندگان هستند، دارای گسست بود. افکار و ایدههای اصلاحطلبان عملیاتی نشد، به مردم نرسید و در میان نخبه ها، روشنفکران، تحصیل کرده ها، دانشگاهیان و اهالی مطبوعات ماند.
اصولگراها بر خلاف اصلاحطلبان نخبه سالار، روی مصرفکنندگان اندیشه و مردم عادی متمرکز شدند. حالا سال 1384 شده است و محمود احمدینژاد که کم تر کسی جدی اش می گرفت، در مقابل شعارهای روشنفکرانه اصلاحطلبان، شعار نان را مطرح کرد و با سخنان پوپولیستی و عوامفریبانه، جریان خاصی را برابر اصلاحطلبان به وجود آورد.
اینک شعارهای مترقی و نخبه گرایانه جریان اصلاحات در مقابل شعارهای دم دستی احمدینژاد، تازگی اش را برای مردم از دست داده بود. مردم به نفتی رای دادند که قرار بود بر سر سفرهشان برود!
احمدینژاد که آمد بحران های اقتصادی و تحریم ها و شکل گیری اختلاس های بزرگ آغاز شد و نه تنها نفت روی سفره ها نیامد، که سفره ها نیز جمع شد.
دولتی پایهگذاری شده بود که فامیلسالاری هاشمی و رفیقسالاری خاتمی را به صورت توام داشت. او برنامه ای برای اداره کشور نداشت و استاد تصمیم های خلق الساعه و یک شبه بود. توده گرایی 8 ساله دولت مهرورز، کشور را فلج و نابسامان کرده بود. بنگاه های اقتصادی ورشکست شدند. مردم هم در تنگناهای اقتصادی در حل له شدن بودند.
بودجه عمومی دولت ایران طی ۸ سال دولت محافظه کارها دوبرابر شد، اما همزمان کسری بودجه بدون نفت به دو برابر و کسری تراز عملیاتی به ۴ برابر رسید و دولت بعدی باید ۱۸۳هزار میلیارد تومان بدهی دولت احمدینژاد را می پرداخت.
در این شرایط انتخابات 24 خرداد 92 برگزار شد و در روزهای پایانی محمدرضا عارف -هوشیارانه- کنار رفت و مرد پیروز میدان سیاست شد. در ادامه هم حسن روحانی با کمک موثر اصلاح طلبان بر رقیبان اصولگرای خود پیروز شد و جریان اصلاح طلبی نفسی تازه کشید.
جریان دوم خرداد آغازگر تحول عظیمی در آزادیهای مدنی و جنبش های اجتماعی بود که مدیریت نشد و مانند هر گفتمان دیگری، بخشی از راه را به خطا رفت و نتوانست آنگونه که وعده داده بود یا تصورش را می کرد، بروز و ظهور پیدا کند، لیکن این گفتمان، ریشه در انقلاب اسلامی دارد و پابه پای انقلاب بزرگ شده و ماندگار است.
اصلاحطلبی جریانساز گذر از سنت به مدرنیته بود و دوران درخشانی از تاریخ انقلاب اسلامی است که حتی حذف حماسه دوم خرداد از تقویم رسمی کشور و خانه نشین کردن بزرگان و ممنوع التصویر کردن نماد این گفتمان نمی تواند این شعله را به خاموشی بکشاند. آسمان اصلاحات هم چنان آبی است.