سه شنبه 11 بهمن 1384-0:0
نگاهي به شعرهاي عاشورايي
مصطفي علي پور-تنکابن
اشاره:
مصطفي علي پور سال 1340 در شهرستان تنكابن به دنیا آمد و دارای مدرك فوق لیسانس ادبیات فارسی است. او تا اخذ مدرك دیپلم ساكن تنكابن بوده و بعد برای مقطع كارشناسی به دانشگاه تبریز و برای مقطع فوق لیسانس به دانشگاه فردوسی مشهد رفته است و در حال حاضر مدرس مركز امیركبیر كرج می باشد . در دوران دبیرستان به مشق شعر میپرداخته و از سال 1363 بهطور جدی آغاز به سرودن شعر نموده است، اولین اثر خود را در سال 1373 با نام "از گلوی كوچك رود "كه یك مجموعه شعر است را در انتشارات حوزه هنری به چاپ رسانده ، او با گروههای مختلفی همكاری داشته و مسئولیتهای چندی را نیز برعهده گرفته است، از جمله: همكاری با وزارت ارشاد، كارشناس، معلم و مدرس شعر و ادبیات در بنیاد شهید، مدرس شعر و نقد ادبی مركز دانشپژوهان شاهد، كارشناس بررسی كتاب در حوزه هنری وعضو كمیته كارشناسی بررسی كتاب در مركز آفرینشهای ادبی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان .
جوایز و موفقیتهایی نیز تاكنون كسب كرده است،از جمله:
جایزه شعر شهادت برای مجموعه شعر " از گلوی كوچك رود "، كتاب "هفت بندمویه "سال 1379 تقدیر شده از سوی وزارت ارشاد و نیز كتاب سال معلم سال 1380و کسب مقام دوم نقد ادبی برای كتاب "ساختار زبان شعر امروز ".
آثار:
از گلوی كوچك رود، هفت بند مویه (مجموعه شعر، 1377، مزامیر)، گزیده ادبیات معاصر شماره 57 (نیستان سال 80، چاپ دوم سال 81)، میتراود مهتاب (مقدمهای بر زبان شعر معاصر)، روایت تحلیلی زندگی و اندیشه حلاج، از همدان تا صلیب (روایت زندگی و اندیشه عینالقضاة) زندگی و اندیشه شهابالدین سهرودی (در حال بازنویسی)
اثر در دست چاپ:
در چهارراه بهارنارنج (دفتر شعر)
------------------------------------------
«عاشورا» و آنچه در صحراي خشك و تشنه كربلا اتفاق افتاده است بشريت را در هميشه تاريخ گريانده است. حادثهاي كه بعدها توانسته منشأ بسياري از حركتهاي اجتماعي در دنيا شود. كمتر كسي است (با هر ديدگاه فرهنگي و ديني كه باشد) آنچه را كه در محرم سال 61 هجري در سرزمين تفت كربلا به وقوع پيوست باور كند و مظلوميت حماسهوار قهرمانان شهيدش را در يابد و حس خونخواهي را در وجود خويش برانگيخته نبيند و يا دست كم به گونهاي در مقابل اين رنج سترك تاريخ واكنش نشان ندهد. متأثرترين ايرانيان از آن اتفاق بزرگ، هنرمندان بودند. تعزيه، كه نخستين هنر نمايشي ايران است، بزرگترين واكنش عاطفي در برابر حادثه كربلاست، ناگفته نماند كه هنر تعزيه پيش از اين به گونه سوگواره سهراب و سياوش وجود داشته كه بعدها با هيجانها و عواطف سوگمندانه ايرانيان شيعي نسبت به سالار شهيدان و ديگر قهرمانان عاشورا درآميخت و در شكلي منسجم وكمال يافته، چنانكه امروزه ميبينيم، عرضه شد. شاعران فارسيگوي نيز هر يك به فراخور ذوق و تأثير خويش از كربلا، آن را تجربه كرده و بروز دادند. برخي از عاشورا بهرهاي نمادين بردهاند، مانند مولانا كه از ايثار و جانگذشتگي عاشوراييان نماد اولياء و عرفايي ساخت كه به مرز فنا فيالله ميرسند. آنجا كه ميگويد:
كجاييد اي شهيدان خدايي
بلاجويان دشت كربلايي
و يا عبدالقادر بيدل دهلوي كه كربلا را آيينه حقيقت و جلوه عيني حقجويي و خداگرايي ميداند و ميگويد:
«ما همه بيغيرتيم آينه در كربلاست ...»
برخي نيز اگر چه از عاشورا بهرهاي سمبليك نبردهاند، ليكن عزادارانه به سوگ نشستند و با سوگنامهها و مرثيههايي كه آفريدند به شعر جهت آسماني بخشيدند و شعر «عاشورايي» را به گستره بيكران شعر فارسي افزودند و خود نقطه آغاز شعر شيعي شدند. مرثيه تركيببند محتشم كاشاني كه از جاودان سرودههاي ادب فارسي است، از نمونههاي كامل شعري شيعي است،
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
در شعر انقلاب اسلامي به علت انگيزهها و پيوندهاي دروني خاص انقلاب با حادثه عاشوار و تجلي بزرگ فرهنگ شهادت، شعر عاشورايي به گونهاي جدي و زنده فرصت بروز مييابد. آن چنانكه كمتر مجموعه شعر شاعران پس از انقلاب را مييابيم كه در آن عاشورا حضور نداشته باشد، چه آثاري كه اختصاصاً به نام عاشورا سروده ميشود و چه آثاري كه در معنا معرف فرهنگ عاشورا است.
در گستره ادبيات انقلاب از آغاز تا كنون مجموعه و دفتر شعري كه صرفاً خاص عاشورا و قهرمانان آن بوده و از انسجام و سطح بالاي زيبايي برخوردار باشد انتشار يافته بود. نخستين دفتر شعر عاشورايي مجموعه «گنجشك و جبرئيل» اثر شاعر و مترجم توانمند روزگار ما سيدحسن حسيني است، بدون استثناء همه آثار اين دفتر، خاص حماسهسرايان كربلا و يا در راستاي فرهنگ آن حماسه است. از حسن حسيني پيش از اين كتابهاي همصدا با حلق اسماعيل (در شعر)، «بيدل، سپهري و سبك هندي» (در نقد) «برادهها» (در نثر ادبي) و «حمام روح» (در ترجمه) به چاپ رسيده است.
حسن حسيني به علت برجستگي و ويژگيهاي خاص شعري كه در هر فراز از زندگي هنرياش داشته، پيوسته در محافل ادبي شاعري بحثانگيز بوده است.
از آثاري كه تاكنون از او منتشر شده است به آساني ميتوان رد كوششها و تلاشهاي خستگي ناپذيرش را جهت كسب تجربههاي جديد و ايجاد توسع در ظرفيتهاي شعر معاصر ديد، دفتر «گنجشك و جبرئيل» مجموعه سي و يك قطعه در قالبهاي نيمايي و سپيد است.
مضمون همه قطعات اين دفتر عاشورا است، چه قطعاتي كه معرف قهرمانان عاشورايند و چه قطعاتي كه قهرمانانش در صحنه شكوهمند عاشورا حضور جسماني ندارند؛ اما به گونهاي سرنوشتشان به شهادتي عاشورايي گره خورده است.
نگاه حسيني به عاشورا در اين دفتر، نگاهي صرفاً تاريخي نيست. عاشورا در چشم او حادثهاي نيست كه در يك مقطع زماني و مكاني محدود اتفاق افتاده باشد، او عاشورا را جرياني ميداند كه از ابتداي خلقت انسان تا هميشه ادامه دارد. به زباني ديگر، عاشورا در «گنجشك و جبرئيل» نه مكان دارد و نه زمان، يعني در هر نقطه از جهان و در هر عصري ميتواند قابليت ظهور داشته باشد (كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا ....)
زيباييهاي صوري و زباني شعرهاي اين دفتر بسيار قابل توجه است. زيباييهايي كه در نقد جديد شعر، كمال فرم (= شكل) ناميده ميشوند.
تصويرها، مجموعاً آگاهانه گزينش شدهاند تا معرف قهرماني باشند كه شاعر، شعر يا اشعاري را ظرف معرفي او قرار داده است.
مهارت شاعر در انتخاب شايسته تصويرها و واژگان، در روند شكلگيري شعر آن چنان است كه وقتي اثر خوانده ميشود، قهرمان و صحنه به طور زنده در ذهن خواننده ترسيم و خواننده در متن حادثه قرار داده ميشود، قطعه «راز رشيد» كه نمايشگر شخصيت و نقش حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشورا است را مورد زيباشناسي قرار ميدهيم.
«رشيد»
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پيمان برادريات
با جبل نور
چون آيههاي جهاد
محكم
تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و ساعتي بعد
در باران متواتر پولاد
بريده بريده
افشا شدي
و باد
تو را با مشام خيمهگاه
در ميان نهاد
و انتظار در بهت كودكانه حرم
طولاني شد
تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و كنار درك تو كوه از كمر شكست
آغاز شعر و حركت ذهن و قلم شاعر جهت ايجاد نقطه آغاز تأمل برانگيز است. شاعر از جايي نوشتن را شروع كرده است كه گويي قبل از آن صفحاتي از آن را با خواننده در ميان گذاشته است. و خواننده با پيشزمينه ذهني كامل ادامه ماجرا را از زبان شاعر دنبال ميكند و اين نخستين هنر شاعر در به صحنه كشيدن خواننده است.
به گونه ماه / نامت زبانزد آسمانها بود/ و پيمان برادريات/ با جبل نور/ چون آيههاي جهاد/ محكم
از نظر لفظي شاعر ميان كلمه «گونه» و «زبان» ارتباط زباني ايجاد كرده است كه در بحث زيباشناسي و آرايشهاي ادبي به آن (مراعات النظير) ميگويند. يعني آوردن كلماتي كه نظير هم باشند و در يك طبقه ساختي قرار گيرند. شاعر ميتوانست مثلاً به جاي «گونه» كه به معني «مانند» است، واژه «بمانند» يا «بسان» قرار دهد، اما تعمداً «گونه» را ذكر كرده است تا معناي ايهامي آن يعني «چهره» و ارتباط آن با ماه، از نظر زيبايي، مورد نظر باشد. در مجموع ارتباط معنايي ميان «گونه ماه» و «قمر بني هاشم» (لقب حضرت ابوالفضل (ع) نيز منظور نظر بوده است.)
«ماه و آسمان» نيز از نظر زباني رابطهاي چنين دارند. با اين توضيح كه جمع شدن «ماه» و «آسمان» در اين سطر به تداعي سريعتر مفهوم «قمر بني هاشم» به ذهن خواننده كمك ميكند.
«جبل نور» تعبيري است در وصف امام حسين (ع) در فرهنگ ادبي عاشورا غالباً از امام حسين (ع) به «كوه نور» تعبير شده است.
پيمان برادريات / با جبل نور/ چون آيههاي جهاد/ محكم.
واژه محكم «به دو معني به كار گرفته شده است (ايهام)
الف: مستحكم، در اينجا پيماني كه مستحكم است.
ب: از آنجا كه واژه «محكم» پس از آيههاي جهاد ذكر شده است. از محكمات بودن پيمان نيز همچون «آيههاي جهاد» كه از «محكمات» و نه از «متشابهات» قرآنند حكايت دارد و اين نمايانگر آگاهي شاعر از معاني و مفاهيم قرآني است كه به گونهاي ناخودآگاه در تراوشات ذوقي و قلمي او شكل بروز مييابد. و اثري را تا اين حد به كمال و زيبايي ميرساند.
«راز رشيد» نيز به آساني تصويرگر شخصيت حضرت ابوالفضل (ع) است (رشادت) اگر چه در وجود همه قهرمانان عاشورا نهفته و متجلي است. ليكن در فرهنگ و ادبيات عاشورايي تعبيري خاص در ستودن علمدار كربلاست.
تو آن راز رشيدي/ كه روزي فرات/ بر لبت آورد.
يادآور بر لب آوردن آب فرات و به ياد كودكان تشنه خيمههاي حسين (ع) ننوشيدن آن توسط حضرت است.
«عباس» بزرگتر از آن است كه تشنه فرات باشد. اين فرات است كه در عطش نوشيدن قهرمان بزرگ عاشورا بيتابي ميكند. شاعر با ديگر گونههاي جلوه دادن حادثه، شكوهمندي علمدار كربلا را در برابر حقارت فرات به نمايش گذاشته است.
تكرار حرف (ر) و (آ) در سطر: در باران متواتر پولاد .... ضمن ايجاد موسيقي و ضميمه كردن (بريده بريده) به آن، بارش بريده بريده باران را كه نمايش عظيم زندگي است، در ذهن القا ميكند.
و انتظار / در بهت كودكانه حرم / طولاني شد
شاعر به جاي كودكان «صفت كودكانه» را ذكر كرده است تا تشنگي كودكان كربلا را جهاني و نامحدود كند و از انحصار يك مقطع زماني كوتاه بيرون آورده، آن را به همه كودكان تشنه و مظلوم جهان تعميم دهد.
سطر آخر از زيباترين سطرهاي اين شعر است، نخستين جلوه زيبايي اين سطر را بايد در تكرار موسيقايي و هماهنگ حرفهاي «ك» «و» «ر» جست.
«كوه» ايهام دارد و به دو معنا:
الف: كوه به معناي خاصش، ارتفاع بلند در اين صورت «از كمر شكستن كوه در برابر درك علمدار عاشورا، حقارت آن در برابر عظمت ملكوتي حضرت است.
ضمناً ميان «كمر» و «كمره» كوه تناسب زيبايي نهفته است.
و از كمر شكستن نيز كنايه است.
ب: «كوه» «تلويحاً» امام حسين است كه خود را بر پيكر مبارك علمدار شهيدش ميرساند و ....