يکشنبه 30 بهمن 1384-0:0
موسیقی تلفیقی دکتر کیلویی ویدک کش مارا
جهانگیر دانای علمی،پژوهشگر تنکابني.
يكي از دوستان اهل موسيقي، درباره يك همايش كه قرار بود برگزار شود در حال توضيح دادن بود، او ميگفت: اين همايش موسيقي در رابطه با تحول موسيقي در قرن اخير بهويژه در اين چند سال است كه طبق شنيدهها، نكتهها و نظريات جديدي عنوان ميشود كه بر همان اساس آن نظريهها مثل توپ در جهان صدا ميكند و مشكلات موجود بين اينوريها و آنوريها را حل كرده و از جاده سنگلاخي به سرمنزل مقصود ميرساند! گفتم: اين همايش چه موقع برگزار ميشود؟ گفت يك ساعت ديگر در فلان جا! گفتم: پس چرا معطلي؟! يار در خانه ما گرد جهان ميگرديم. بيا بريم تا چيزي بر معلوماتمان افزوده گردد. موقعي كه به همايش مذكور رسيديم عدهاي نشسته بودند و ما هم در نزديكي در سالن بر روي صندلي نشستيم. فردي در حال معرفي خود و شخص ديگري بود و انواع سازها از سهتار و تار، تنبك، گيتار، سيتار، چنگ، قانون، ويولن، و ني و پيانو و ديگر سازها در صحنه ديده ميشد. صداي آن فرد از پشت بلندگو شنيده ميشد كه ميگفت:
آري خاندان ما همه نقاد بودند
ز كار خويش بسي استاد بودند
كه اين روحيه نقد در هر مطلبي و موضوعي و انواع علوم، همچنان در من باقي مانده كه آن را در رابطه با موسيقي هم به انجام رسانيدهام. تا اينكه عدهاي متخصص از جنس خودم به خاطر اين نقادي و نظريات جديد، به من دكترايي دادند كه بر حسب سنگين بودن آن به من دكتر كيلويي ميگويند و حالا براي اينكه سنگيني اين دكترا بيشتر مشخص شود نظرياتم را از طريق نواختن اين سازها به سبك جديد همراه با ديگر دوستان و همكاران ثابت مينمايم و اما براي اينكه شما سروران ارجمند در طول مراسم خسته نشويد، بعضي از مطالب تخصصي را كه خود نوشتهام، از طريق دوست فاضلم جناب آقاي يدككش ما را، بيان ميشود تا از طريق كلام و بيان شيرين خود تئوريها را بيان نمايد و زماني كه ايشان احساس خستگي نمايند خودم دنباله سخن را ادامه خواهم داد و با سازهاي موجود مطلب را از تئوري به عمل ميكشانم. خوب آقاي يدككش ما را، نوبت شماست!
آقاي يدككشان سرفهاي نمود و پس از تعارفات معمول و متداول گفت: استاد دكتر كيلويي چنانچه فرمودند نظرياتي را مطرح نمودند در رابطه با موسيقي تلفيقي يا گزينشگرا، يا تجربي كه نويددهنده صلح و دوستي و همكناري، همزيستي بين تمام جوامع است و به همين دليل سازهاي گوناگون از اقوام و ملل گوناگون را در كنار هم قرار دادند تا به مشتركاتي برسند. كه يك زماني به آنها فويوژن يا اختلاط ميگفتند كه عدهاي درباره «فويوژن» چنين عنوان نمودند كه آن چيزي جز «كونفوزيون» يا اغتشاش نيست .... ناگهان دكتر كيلويي ميكروفون را از همكارش گرفت و گفت: عزيزان اين واژه «كونفوزيون» در اصل از واژه فضولي نكن ما گرفته شده است يعني در اصل ما بنيانگذار اين نوع موسيقي بوديم كه ديگران در كار ما فضولي نمودند و چون نتوانستند مطالب ما را هضم نمايند براي همين در بيان آن ناتوان ماندند كه در زمانش دربارهاش توضيح كافي و وافي را ميدهم! سپس ميكروفن را به آقاي يدككشان داد و او دنباله سخن را ادامه داد.
آري شخصي به نام «ليتيل جو» در اوايل سال 1970 با وارد كردن جاز و راك آمريكايي موسيقي تلفيقي، تك، مكز، يعني تگزاس و مكزيك را به وجود آورد ... ناگهان باز هم دكتر كيلويي ميكروفن را از دست همكارش قاپيد و گفت: ياران همين كه آنها موسيقي تكز، مكز را به وجود آوردند مشخصه اين است كه از ابتدا از موسيقي و اصطلاحات خاص قديمي و تجربههاي ما استفاده نمودند. مثلاً آنها آمدند از بعضي نوشتهها درباره پرندگان، چرندگان و حيوانات ما الگوبرداري نمودند و بعد تكز، مكز را ابداع نمودند كه در زمانش دربارهاش توضيحات كافي و وافي را عنوان ميكنم و آن گاه به آقاي يدككش ما را گفت: درباره پرندگان و حيوانات بگو تا به اصل بپردازيم! همكارش باز ميكروفن را گرفت و چنين توضيح داد: در گذشتههاي دور، درباره خط پارسي باستان چنين نوشتهاند كه ما خطي داشتيم به نام «ويش دبيره» يا «ويسب دبيره» كه داراي 365 حرف بود كه صداي شرشر آب تا صداي پرندگان و حيوانات را از طريق آن مينوشتند، همان طوري كه در مرزباننامه درباره مردي نوشته شده است كه در مكتب المناع منطق الطير زبان مرغان را آموخته بود ...
باز هم دكتر كيلويي ميكروفن را قاپيد و گفت: خوب معلومه كه چرا اون مرد زبان مرغان را ميدانست چون اون آن كتاب قديمي را از بر كرده بود كه طرح بحث اصلي ما از اينجا شروع ميشه كه من به اين نتيجه رسيدهام كه ما از اول آهنگ مخلوطي حيواني داشتيم مانند شترگاوپلنگ كه شتر با آهنگ ... در اين موقع ميكروفن را نزديك دهان يدككشان قرار داد و او گفت: آهنگ حدي و دكتر كيلويي گفتارش را ادامه داد: و اما گاو با شاخهايش ساز ... و دوباره ميكروفن را به يدككشان داد و او در اين مورد توضيح داد: ساز گاودنب يا گادم به معناي كرناي و نفير ... كه دكتر كيلويي طبق معمول ميكروفن را گرفت و گفت آري گاو با شيپورهاي شاخي و پلنگ هم با نعرههاي آنچناني تركيبي به نام زرافه را به وجود آوردند. ميبيند همزيستي مسالمتآميز در برابر پلنگ تيزدندان چه كارها كه نميكند باز هم در اين رابطه به چند نمونه و مثال ديگر اكتفا مينمايم و از دو حيوان شير و خر به عنوان تلفيق مورد نظر ما يادي مينماييم تا موضوع بهتر درك شود و براي همين ابتدا از خر ميگوييم اكنون براي اينكه صحبتهاي من شما را خسته نكند از آقاي يدككش ما را، ميخواهم ابتدا درباره خر و شير قدري توضيح دهد تا بعد از آن به ادامه بحث بپردازم، و ميكروفن را به همكارش داد و او چنين گفت: نماد خر يعني بدتباري، بيادبي، تواضع، پستي، حماقت، خدمت فاقد شأن و مقام در وقت اعتدال شب و روز خر وحشي، دوازده بار در هنگام ظهر و دوازده بار در شب عرعر ميكرد.
البته در قرون وسطي در كشورهاي ديگر خر را گرامي ميداشتند و جشن خر يا جشن نادانان خيلي معروف بود و همين طور در قديم در يكي از شهرهاي خودمان عدهاي رند و انديشمند از موسيقيدانان تا نويسنده و اهل قلم تا صنوف ديگر براي اينكه بعضي حرفهاي خودشان را به طريقي عنوان كنند انجمن خران را به وجود آورده بودند و ... باز هم دكتر كيلويي ميكروفن را قاپيد و گفت: اين مطلب درباره خر بود و چون ميترسم گفتار بيش از اندازهام شما عزيزان را خسته و ملول نمايد از دوستم يدككش ما را، ميخواهم درباره شير هم توضيحاتي بدهد تا به مرحله تلفيق و عمل برسيم و ميكروفن را به همكارش داد و او گفت: در گذشته از شير به عنوان نماد آتش، پارسايي، پرتو خورشيد، تابستان، دلاوري ياد شده است و در آيين مهر در تصاوير مربوط به مرحله شيري ساز چنگ به وضوح نشان داده شده است و .... در آن هنگام دگر بار دكتر كيلويي، ميكروفن را در دست گرفت و با هيجان عنوان نمود: خوب حالا مسئله تلفيق و همزيستي را به عين، از تئوري تا عمل، برايتان هم ميگويم و هم نشانتان ميدهم! مثلاً گفته شد كه روزي خري درون پوست شيري ميرود، خوب در آنجا با ريتم خاصي شروع به عرعر ميكند كه حتماً اين عرعر همان عرعري است كه در وقت اعتدال شب و روز، خر از طريق آن خبر ميداد كه قبلاً در رابطه با آن توضيح لازم داده شد.
از طرف ديگر يك شير با يال و كوپالش ميآيد و همراه با چنگش، نعرهها ميكشد كه از تلفيق آنها آهنگ جديدي به وجود ميآيد كه براي درك بهتر قطعهاي را همراه با دوستان برايتان اجرا ميكنيم تا پس از بيان تئوري، عمل آن نيز نشان داده شود تا متوجه شويد كه موسيقي تكز و مكز ريشهاش در كجاست! آن گاه دكتر كيلويي به چند نفر مورد نظر اشاره كرد كه پشت سازهايي قرار گيرند و آنها سازهايي را كه شامل آسيايي، اروپايي و آمريكايي ميشد در دست گرفتند (البته بين خودمان بماند پشت بعضي از سازهاي قديمي كسي قرار نگرفت) و دكتر كيلويي ابتدا از خود صداي خر و متعاقب آن صداي نعره شير را در آورد و چند تقليد از حيواني ديگر را براي هيجان كار و درك بهتر، چاشني كار نمود كه اين هيجانات و حركات آنچناني باعث شد كه ناگهان در سالن به شدت باز شود و چندين نفر با سرعت به داخل سالن آمدند. كسي كه به عنوان انتظامات كنار در ايستاده بود گفت: آقايون چي شده؟ چرا همين طوري بدون مراعات نمودن حقوق ديگران وارد شديد؟ آن چند نفر عنوان نمودند: ما خيال كرديم اينجا ....
بعد از اجراي برنامه تلفيقي شير و خري، استاد كيلويي عنوان نمود: آقايان، خانم ها حالا براي اين كه كمي از اين موسيقي هيجانانگيز فاصله گرفته و دمي بياساييد ميكروفن را چند دقيقهاي خاموش كرده تا پس از استراحتي كوتاه دوباره در رابطه با اين نوع تلفيق صحبتي همراه با برنامهاي پر از هيجان داشته باشيم كه بعد از آن پرده سالن بسته شد ولي مثل اينكه كليد اكو يا بلندگوها خاموش نشده بود چون از پشت پرده، صداي صحبت بين دكتر كيلويي و يدككش ما را، به گوش ميرسد.
دكتر كيلويي: كجا داري ميري؟ يدككشان: خوب توضيحات مورد نظر همراه با گفتاري در رابطه با شير و خر طبق قرارداد به اتمام رسيد حالا دارم ميرم دنبال كارم. خودت ديدي كه تحقيقات خوبي بود و به اسم تو تمام شد ديگه چي ميخواي؟
دكتر كيلويي: توضيحات درباره خروس و سگ و شير و بز چه ميشود؟ يدككشان: درباره پان يا تام يا مون ميگويي؟ دكتر كيلويي: من چه ميدونم درباره همچون چيزهايي! بمون و درباره اونها توضيحات كافي و وافي بده! يدككشان: اي بابا با اين همه معطلي و اين همه تحقيق كه انجام دادم، همراه با تفسيرهاي آنچنانيت كه بايد در دايرهالمعارف جديد همه رو ثبت نمود!! پولي رو كه پرداخت كردي نصف پول كرايه منزلم هم در نيومد ميخوام برم بقيهشو يه طوري .....(iricap)