شنبه 4 شهريور 1385-0:0

ترسيديم آقاي سخنگو!

يادداشتي از:مسيح علي‌نژادقمي،روزنامه نگار بابلي.


مي‌دانيم نه نامه الهام در كسوت سخنگوي دولت احمدي‌نژاد به دادستان‌تهران، دغدغه مردم است و نه پاسخ‌ها و دفاعيه‌ها در برابر اين نامه، اما يا از بخت بد اوست كه اين روزها به عجيب و غريب‌ترين روش‌هاي ممكن، صدرنشين خبرها مي‌شود و يا از بخت بد ما است كه در اوج يأس و سرخوردگي مردم از نزاع‌هاي سياسي، ناگزير به رفتن در ورطه پاسخگويي و دفاع در برابر نامه‌ها و بيانيه‌هاي الهام و همسرش مي‌شويم.

اين بار صحبت از درخواست‌ الهام از دادستان تهران است كه نامش طي اين سال‌ها براي مطبوعات ايران‌آشناست، تا از اين پس هيچ رسانه و روزنامه‌اي عليه دولت و همراهانش دروغ و افترا ننويسد. شايد هنگامي كه الهام از سوي دولتي كه به ستوه آمده از آنچه دروغ و افترا ناميده‌اندش اين مسووليت را عهده‌دار شد تا با چنين نامه‌اي رسانه‌ها را هشداري داده باشد، هرگز به ذهنش خطور نمي‌كرد كه خويشاوندان فكري دولت در دايره اصولگرايي بيشترين معترضان اين شيوه و شگرد دولت اصولگرا باشند. از اين رو دور از ذهن نيست كه او خود را تنها براي شانه به شانه شدن با صاحبان رسانه‌و خبر مهيا ساخته باشد. غافل از آنكه ياران و همفكران دولت در مجلس اصولگرا جلودار صف معترضان به الهام و درخواستش از دادستان مرتضوي شدند و ما تنها ترسيديم.

شايد همگان پس از شنيدن درخواست الهام از دادستان تهران براي برخورد با كساني كه "عليه دولت فعلي" مي‌نويسند، بر سكوت او در مقابل آنچه همسرش "عليه دولت‌هاي قبلي" نوشته بود، خرده گرفتند اما مبادا در اين قياس مع‌الفارق گرفتار آييم كه اين بار صحبت از "نقد" است تا "نفي." صحبت از تحمل دولت در برابر "منتقدان" است تا تحمل دولت در برابر "تخريب‌گران" و صحبت از تحمل در برابر منتقدان منطقي است تا منتقدان مقطعي.

اگرچه در دولت گذشته نيز ميزان هجمه و هجوم بر رئيس‌جمهور اصلاح‌طلب و يارانش تا آن جا بود كه امروز موافق و مخالف آن دولت، روزهاي دشواري كه بر اهالي دولت اصلاحات رفته است را فراموش نمي كنند اما در ارزيابي ميزان منتقدان و معترضان به رفتارها و عملكردهاي رئيس دولت فعلي و يارانش نيز بايد منصف باشيم.

دولت احمدي‌نژاد نيز همانند دولت خاتمي صف كثيري از معترضان و منتقدان به عملكرد خويش را پيش رو دارد و چه بسا در يك نگاه منصفانه به رسانه‌هاي مكتوب و اينترنتي ناگفته پيداست كه منتقدان و معترضان دولت اصولگرا نيز حجم چشمگيري را در اختيار دارند.

بر اين اساس نبايد بر الهام كه اينك قباي سخنگويي دولتي با چنين حجم منتقدان را بر تن دارد خرده گرفت و در ديگرسو دولت را براي كم‌صبري و ناشكيبايي در برابر منتقدانش مورد نكوهش قرار داد اما در مقابل بر خاتمي باليد كه "زنده‌‌باد صداي مخالف" را شعار دولتش ساخته بود. واقعيت اين است كه بايد ميان دولت قبلي و منتقدانش و دولت فعلي و منتقدانش تفاوت قائل بود و به تبع آن براي ميزان تحمل اين دولت‌ها در برابر منتقدان نيز تفاوت قائل شد.

چنانچه در نظر بگيريم در تقسيم‌بندي ناظران و معترضان به عملكرد دولت‌ها، "منتقدان مقطعي" و "منتقدان منطقي" در دو اردوگاه متفاوت ايستاده‌اند آن گاه تحمل كداميك براي صاحبان دولت آسان‌تر است؟

دولت‌ها كه همواره علاوه بر منتقدان، مردم و افكار عمومي را ناظر نهايي بر شيوه‌هاي نقد به خويش مي‌دانند، در برابر كدام جنس از منتقدان كاسه صبرشان لبريز خواهد شد؟

آنجا كه منتقدان اهل توطئه و تخريبند و حتي گاه دست به اسلحه در مقابل ياران دولت اصلاحات مي‌برند، طبيعي است كه جنس و هويت واقعي منتقدان به‌راحتي براي افكار عمومي به عنوان ناظران نهايي، آشكار خواهد بود و تحمل در برابر مخالفاني از اين جنس نيز سند افتخار دولت خواهد شد و به مراتب آسان‌تر. اما آيا تحمل در برابر منتقداني كه هرگز اهل توطئه و تخريب نبوده، رفيق اسلحه و حذف نيستند و هويت آنها براي افكار عمومي روشن است نيز براي دولت فعلي آسان خواهد بود؟

 اينجا ديگر صحبت از منتقداني است كه بي‌هيچ اتهامي به دولت جديد و اعضاي آن در دلسوزي و دغدغه اين دولت براي آباداني كشور ترديد نداشته و انگ وابستگي به بيگانگان نيز بر آنان نمي‌زنند. از اين رو تنها به روش‌ها منتقدند.

لذا شايد تحمل كساني كه هريك تجربه عظيم حضور در اركان مختلف همين سيستم را داشته و اينك رسانه‌اي را در اختيار دارند تا به نقد دولت برآيند قطعا مشكل‌تر از تحمل كساني است كه بي‌هيچ تجربه‌اي تنها به واژه‌ها و ابزارهاي غيرمتعارف در نقد و اعتراض متوسل مي‌شوند.

افكار عمومي در مواجهه با منتقدان مسلح به ادبيات و ابزار غيرمتعارف و غيراخلاقي قطعا به دولت مورد نقد حق مي‌دهد و كار تحمل اين منتقدان را نيز براي اين دولت آسان مي‌سازد اما در مواجهه با منتقدان نخبه و مسلح به ادبيات و ابزار متعارف و منطقي قطعا افكار عمومي حقي را براي دولت قائل نمي‌شود و در مقابل تحمل اين منتقدان را براي چنين دولتي دشوار مي‌نمايد. پس بر الهام و دولت متبوعش خرده مگيريم اگر در مقابل منتقدان منطقي مبادي آداب ناشكيبا هستند و لب به اعتراض مي‌گشايند اما در مقابل نامه‌اي سراسر توهين به شخصيت هاي نظام و دولت گذشته لب از لب نمي‌گشايند. چه كه آنها نيز مي‌دانند تحمل در برابر نقد نجيبانه به مراتب دشوارتر از تحمل در برابر نقد وقيحانه‌اي است كه تكليف افكار عمومي نيز با منتقداني از اين جنس روشن است.

از اين رو بي‌آنكه در اين قياس مع‌الفارق به سرزنش دولت و عدم تحمل منتقدانش برآييم تنها بر ترس خود اعتراف مي‌كنيم كه اين هراس دلنشين تنها براي غريب افتادن منتقدان نجيب است و بس.(roozna)