سه شنبه 17 شهريور 1394-10:3
«کشف مازندران باستان» منتشر شد
مجموعه مقاله های دوم درویشعلی کولاییان -پژوهشگر ساروی- با نام «کشف مازندران باستان» انتشار یافت.
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: درویشعلی کولاییان به خاطر نظریات شاذ و جدیدی که در سال های اخیر در زمینه تاریخ مازندران باستان ارائه داده، نامی آشنا برای محققان و علاقه مندان تاریخ مازندران باستان محسوب می شود.
او تا کنون چند کتاب انتشار داده که به دلیل تئوری و دست یافته های بدیعی که در آثارش آورده، بازخورد تولیدات علمی او در استان، متفاوت بوده است.
«مازندرانی و سنسکریت کلاسیک»(چشمه 1387)، «ساری و آغاز تمدن برنج در مازندران و گیلان»(شلفین 1385) و «نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان»(گیلکان 1391) سه تالیف پیشین کولاییان است که کتاب آخر او با تایید و تقریظ و تمجید دکتر منوچهر ستوده همراه بوده است.
کولاییان سال1327 در محله قليچ ساری و در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد و دیپلم ریاضی را از دبیرستان پهلوی آن زمان ساری گرفت. او سال 1346 در رشته مهندسی مکانیک وارد دانشگاه صنعتی شريف( آريامهر سابق) شد. پس از کسب مدرک کارشناسی در این دانشگاه ، تحصیل را تا اخذ مدرک کارشناسی ارشد در انگلستان و در پلی تکنیک پورتسموث که امروز دانشگاه پورتسموث است، ادامه داد و سپس به ایران برگشت و پس از بازنشستگی به تحقیق و پژوهش و چاپ کتاب و مقاله مشغول شد.
کولاییان بر این باور است که بسياري از واژه های زبان مازندراني و سانسكريت مشترك هستند. او با پژوهش در برخی نام های کهن، تطابق سانسکریت و مازندرانی، نژادگاوها، برنج کاری، رودها، شباهت نژادی و... این رهیافت را پی گیری می کند که مهاجرتی بزرگ هزاران سال پیش از هند به مناطق شمالی ایران صورت گرفت و ریشه و تبار مازندرانی ها را باید در این مهاجرت بزرگ کاوید.
نظریه کولاییان مخالفان سرسختی در استان دارد و برخی زبان شناس ها و تاریخ دان ها این ادعا را برنمی تابند، لیکن نمی توان از کنار پشتوانه منطقی، استدلالی و علمی تالیفات، پژوهش های میدانی و تایید بزرگانی چون دکتر ستوده بر این نظریه به آسانی گذشت.
کتاب «کشف مازندران باستان» که دومین مجموعه مقاله های درویشعلی کولاییان است، ظاهری مانند کتاب «نگاهی نو به تاریخ مازندران باستان» دارد، با همان رنگ و قطع و تعداد صفحات؛ با این تفاوت که ناشر کتاب تازه منتشر شده «گلچینی» ساری است.
کولاییان این کتاب را به همسرش تقدیم کرده و بعد مقدمه ای مفصل و 11 صفحه ای نوشته که در آن آورده: «برداشت های اشتباه سبب شد تا اتفاقات مهم تاریخ مازندران باستان که سررشته هایی مهم از تاریخ ایران نیز هست، از نظرها دور بماند. اگر مستندات تاریخی نیست، مشاهدات وسیع میدانی در دسترس همه هست. این مشاهدات کمک می کند تا پرده از روی حقیقت برداریم. »
در کتاب 16 مقاله کولاییان چاپ شده، به این قرار:
گیل، گیلک، گیلکی-بیست واژه کهن مازندرانی-رازگشایی از مازندران شاهنامه، خوانش شعر امیری، باز هم چند واژه مازندرانی، دماوندکوه، خطیرکوه،سورت-حکایت واژه درویش-پدیداری کهن شهر مازندران-کدامین هند،کدامین هندوستان-به چشم رستم و از زبان فردوسی-این واژه های مازندرانی-مازندران هفت خوان-رودخانه تجن در زمان عبور اسکندر-ریشه یابی چند واژه مازندرانی-آقادار و دکتر صادق کیا و جغرافیای مازندران و هفتخوان.
علاوه براین مقاله ها، در بخش پیوست 6 مقاله دیگر نیز آمده است: حفظ کهن ترین یادگار- پاسخی به یک نقد-پاسخ به یادداشت یک همولایتی-نقدی بر مازندران و دیوان-پاسخی به نقد یک کتاب و دکتر ستوده به فلک بی اعتناست.
در صفحه 305 واژه های سانسکریت که در این کتاب آمده، فهرست شده و سیستم آوانگاری هاروارد-کیوتو و نمایه هم بخش های پایانی این کتاب است.
دکتر منوچهر ستوده برای کتاب حاضر نوشته: «این کتاب که مقالات آن را اغلب خوانده بودم، برای جوانان و نسل امروز خواندنی است و راهی تازه به انان می آموزد و طریقه تجزیه و تحلیل مطالب را نشان می دهد. دیگر خوانندگان هم می توانند آن را سرمشق کار خود کنند.»
«کشف مازندران باستان» 22 هزار و 500 تومان قیمت دارد و به نظر می رسد با خواندن آن، نیز مطالعه کتاب های پیشین آثار درویشعلی کولایان، خط کم رنگی که چند سال پیش او در نظریه اش مطرح کرده، اندک اندک به پررنگی می گراید، هر چند منتقدان او هم چنان بر طبل انتقاد بکوبند.
*بخشی از یک مقاله کتاب
دکتر صادق کیا و جغرافیای مازندران هفتخوان
«...غفلت فردوسی ناشی از سانسور فوق العاده عصر ساسانیان است . زدودن نام کیوس، برادر و رقیب انوشیروان،از تاریخ ساسانیان، فردوسی را نیز، از بود و نبود او بی خبر نگه می دارد. کیوس برادر بزرگ انوشیروان و عنصر سیاسی نیرومند و پشتیبان، در جنبش مزدکیان است .
گزارش فردوسی از جنبش مزدکیان ،گویای آن است که سراینده شاهنامه، کیوس،این رجل مهم عصر ساسانیان را اصلاً نمی شناسد . حال آنکه علاوه بر شهادت مورخان رومی2 به واقعیت سرگذشت او ، ماجرای کیوس و سرگذشت خاندان او و نوادگان او در طیرستان و مازندران، صفحات بیشمار از تاریخ این منطقه از ایران را به خود اختصاص داده است .
علاوه بر آنچه که گفته شد ،دکتر صادق کیا و طرفداران دیدگاه او، مُحدث بودن نام مازندران را نیز مطرح می کنند . اگر این نقل قول از مورخ عرب، یاقوت حموی است، باید گفت منابع یاقوت ، بسیارشان از شاهنامه فردوسی قدیمی تر است و طبیعی است که یاقوت، از فردوسی و شاهنامه او چندان نمی داند .
همانگونه که اشاره شد مازندران در اصل ، ناحیه ای از نواحی طبرستان بود، اما شاهنامه فردوسی بعد ها سبب شهرت فوق العاده مازندران می شود و نام مازندران رفته رفته به تمامی وسعت طبرستان سایه می اندازد .
مازندران اصلی به واقع می توان گفت ، تخت گاه جسنفشاهیان بود . آن ها از ملوک الطوایف و بازمانده از عصر اشکانیان بوده اند . سر زمین این مردم ابتدا تمامی فرشوادگر را شامل می شد، اما ساسانیان تمامی بخش های آن را به تدریج به تصرف خود درآوردند3 . جسنفشاهیان به هنگام سقوط، حکمران فقط ناحیه یی محدود از طبرستان، یعنی همان مازندران باستان بوده اند و سر انجام در نبردی خونین با کیوس یعنی همان کاوس و در جریان قتل عام مردم توسط او، آنجا نیزبه اشغال ساسانیان درآمد . به اعتقاد نگارنده ،ساری و ناحیه اطراف آن و بطور کلی حوزه تجن ، تختگاه جسنفشاهیان یا همان مازندران باستان بوده است .
به این ترتیب شبهه استاد کیا در جغرافیای مازندران هفتخوان تا آن حد که آنجا را بیرون از جغرافیای شمال ایران به حساب آوریم، درست نبوده بلکه گمراه کننده نیز هست . استاد دکتر صادق کیا در این میان تنها نیست
مرحوم دکتر حسین کریمان4 ، نگاه دکتر صادق کیا را بسیار می پسندد. کریمان اشاره به بیشه ی نارون می کند . او نام کهن مازندران امروز را همان بیشه نارون و یا تمیشه می انگارد و با استناد به اشعار شاهنامه ، مازندران امروز و بطور کلی جغرافیای آن را با مازندران هفتخوان منطبق نمی بیند .او مازندران هفتخوان را ، چون استاد صادق کیا، متعلق به جغرافیایی دیگر می داند . دو بزرگوار متوجه این نکته نمی شوند که مازندران ،ابتدا فقط بخشی از وسعت طبرستان و تنها بخشی از بیشه نارون بود و در حقیقت نامی ، درونی ومحلی بوده است . ما نیز باور مندیم که فردوسی و مردمان هم عصر او، بیشه نارون و تمامی طبرستان را ،هرگز به مازندران موسوم نکرده اند ، اما مازندران ، به عنوان بخشی از بیشه نارون ، قرن ها پیش از فردوسی و حتی پیش از عصر ساسانیان موجودیت داشته است .
نام و لقب دیو در شاهنامه ، دکتر صادق کیا را قانع می کند تا بگوید ،محل وقوع هفتخوان جایی دیگر خارج از مازندران امروز است .چرا که او منکر حضور تاریخی دیوان در مازندران امروز است و روایت شاهنامه را دلیل می آورد و می گوید مازندران شهر دیوان نبود . او نقل قولی از سام و از شاهنامه را انتخاب می کند و از زبان سام نقل می کند :
برفتم بدان شهر ديوان نر چه ديواني كه شيران پرخاشخر
از اسپان تازي تگاورترند ز گردان ايران دلاورترند
او و هواداران او، متمایز بودن گُردان مازندران با گُردان ایرانی را در ابیات فوق ، دلیل ادعای خود می آورند.
بی تردید این آقایان از مهاجرت مردمان متمدن از شمال هند به شمال ایران ، در عصر سلوکیان کاملاً بی خبر ند ، بدین خاطر، حضور دیو را در مازندران و در شمال ایران باور نداشته، حتی رواج این اصطلاح در خطه مازندران و در عصر شاه عباس را، نوعی ابداع دانسته اند . بعید است که استاد ارجمند، صادق کیا این سروده از نظامی گنجوی ، شاعر قرن ششم هجری را مرور نکرده باشد که گفت:
نخیزد ز مازندران جز دو چیز یکی دیو مردم یکی دیو نـیـز
نــرویـد گیاهی به مازندران که صد نوک زوبین نبینی در آن
عراق دل افروز باد ارجمند که آوازه فضل ازو شد بلند
نظامی شاعر قرن ششم است . پیدا است که دیو در مازندران ، ابداع معاصران شاه عباس و یا ابداعی در قرن یازدهم هجری نبود . اگر که، بعضی رجال و صاحبان املاک سواد کوه در مازندران عصر شاه عباس هنوز هم ملقب به دیو بوده اند5 ، این رسمی متعلق به سنتی بسیار کهن بوده است .
بنا کردن افزون تر از ده ها شهر مهاجر نشین توسط یونانیان در محدوده ایران باستان که ساکنانشان فقط یوناتیان و ایرانیان نبوده اند را نباید ازخاطر برد .
دکتر صادق کیا و همعصران او که به نسل های پیش از ما تعلق داشته اند ، امکاناتی محدود برای تحقیقات میدانی مثلاً تاریخ شفاهی مردم ، در دسترس داشته اند . امروز تاریخ شفاهی ، حتی گویش و زبان مردم، با تکیه بر امکانات مدرن، به ما می آموزد تا پرده از راز ها برداریم و درک درست تری از تاریخ مازندران پیدا کنیم .
در خاتمه باید عرض کنم گفته های غریب و اظهارات عجیب گاهی اینجا و آنجا به چشم می خورَد ، این گفته که، مازندران در یمن است و یا آن که مصر و مازندران بهم آمیخته اند و حرف هایی از این قبیل که مرحوم دکترصادق کیا و یا مرحوم حسن کریمان نقل قولشان می کنند وافی به مقصود نیست . به راستی کدام مرد یا زن مصری و یا شامی و یا یمنی نوشته ای و یا نقل قولی را به یادگار گذاشت حاکی از آنکه، روزی از روزگاران، مصر یا شام و یا یمن ، با جایی و مکانی به نام مازندران نسبتی داشته اند تا موید مضامین غریب بعضی مکتوبات نا مفهوم تاریخی باشد ؟ در مازندران امروز و در تاریخ این خطه نشانه ها بسیار است، از مردمی که، اینجا، سرزمینشان بود و دیو (دِ وَ )، لقب بزرگانشان بوده است .