دوشنبه 26 مهر 1395-9:54

یک مستندساز پیشکسوت مطرح کرد:

مستندهای آرشیو تلویزیون نباید خاک بخورد

رضا بازی‌برون، صداپیشه و فیلمساز: از آرشیوهای وزارت ارشاد و بسیاری دیگر از دستگاه‌های مرتبط با سینما خبر ندارم اما می‌دانم که در آرشیو تلویزیون ایران گنجینه‌ای بزرگ و پربار از سینمای مستند وجود دارد که پشتوانه نمایشی و آموزشی مهمی به حساب می‌آید که و حیف است که بی‌استفاده بماند و خاک بخورد.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، مسعود سلیمی: مستند برآمده از واژه انگلیسی Documentary نخستین بار 100 سال پیش در نقدی که بر فیلم «موآنا» ساخته رابرت فلاهرتی در نیویورک تایمز به چاپ رسید مورد استفاده قرار گرفت. نویسنده مطلب، جان گری‌یرسون اسکاتلندی بود که بعدها در زمره آغازگران فیلم مستند شناخته شد.

در بین نظرها و عنوان‌هایی که از قول گری‌یرسون در تعریف مستند آمده آنجایی که از رویارویی خلاقانه با واقعیت‌ها سخن می‌گوید، چه‌ بسا نوعی تعریف کاملی از این‌گونه سینما باشد که طرفداران زیادی هم برای خود دست و پا کرده است، در حالی که گاه این سوال پیش می‌آید که دوباره آفرینی از یک اصل مسلم و به نمایش درآوردن آن در یک مستند هم می‌تواند جایگاه خاص خود را داشته باشد.

به هر حال با هر تعریف و توصیفی که از مستند بشناسیم و به طور مثال بر این باور باشیم که مستند فیلمی واقعی با مشخصه‌های نمایشی به حساب می‌آید یا در تعریف دیگر آن را نمایش زندگی آن طور که هست، بدانیم، مهم این است که دست آخر با پدیده‌‌ای به نام سینما روبه‌رو می‌شویم که چه بسا کامل‌ترین نوع هنر باشد.

حضور مستند در معنای ثبت و ضبط واقعیت با ورود هنر عکاسی در ایران کلید خورد تا جایی که عمرش از درازای حضور سینما در کشور بالاتر می‌رود.

مستندسازی در ایران پیش از انقلاب در کنار سینمای بدنه یا به تعریفی «فیلمفارسی» و همراه یا سینمای موج نو رونق و اوج گرفت تا جایی که امروز هم در کنار تعالی سینمای به اصطلاح داستانی و آثار بسیار خوب و پرمایه و برخی ساخته‌های جهان شمول سینمای کشورمان، جایگاه بالا و والایی برای خود دست و پا کرده است.

در این رهگذر هستند هنرمندانی که در رسانه‌های نوشتاری و شنیداری و دیداری کشورمان در زمینه‌های گوناگون توانایی خود را به ظهور و ثبوت رسانده و در عین حال هم در سینما به طور عام و مستند به طور خاص هم دست بالایی داشته و دارند که از جمله می‌توان و باید به یکی از اهالی قدیمی به تعبیری پیشکسوت رادیو و تلویزیون یا به روایت امروزی آن صداوسیمای ایران یعنی رضا بازی‌برون اشاره کرد که در کنار نزدیک به 50 سال پیشینه پربار در رسانه شنیداری و دیداری در مستندسازی هم کارهای خوب و ماندگاری از خود برجا گذاشته است.

چندی پیش فرصتی پیش آمد تا پای حرف‌های او بنشینم و از مستند و مستندسازی و برخی آثار او بشنوم. گزیده‌هایی از این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

چه تعریفی از سینمای مستند دارید؟

قبل از هر سخنی وقتی بزرگان مستندساز به ویژه وطنی را در نظر می‌گیرم به هیچ‌وجه خود را لایق عنوان مستندساز نمی‌دانم. با احترام به همه این اساتید بزرگوار که برخی در قید حیاتند و برخی به جهان باقی رفته‌اند، نظرم را که کاملا براساس دریافت‌های شخصی است، عرض می‌کنم.

همچنان که از نام این‌گونه سینما برمی‌آید ساخته‌ای‌ است مبتنی بر سند و سندیت به تعبیری واقعیت‌؛ واقعیتی که سازنده از حقیقت موضوع دریافت کرده و خود دارای گونه‌ای مختلف و طرز ساخت گوناگونی است تا حدی که گاهی نوعی از سینمای داستانی می‌شود، سینمایی که براساس یک واقعه با همه پیش‌ساخت‌های فیلم داستانی تولید می‌شود که می‌تواند شکل و شمایل مستند به خود گیرد همچون «سوزن‌بان» زنده‌یاد شهید ثالث که به نظرم گونه‌ای مستند است ... با ساختار سینمای داستانی همه آثار جناب خسرو سینایی و ...

ارتباط مستند با سینمای داستانی چیست؟

مستند اغلب همراه با پیش‌تحقیق و بازدید میدانی است که البته در جریان تولید گاهی حوادث و اتفاقاتی در آن تغییر به وجود می‌آورد.

مستندهای مبتنی بر طبیعت و حیات‌وحش بیشتر محصول شکار تصویر است آن هم با آگاهی از محل‌ زیست و نوع رفتار حیوان و حتی مناطق بکر انسانی‌. در مجموع این‌گونه مستندها و کلا مستندها در میز‌مونتاژ ساخته و پرداخته می‌شوند. گاهی یک خط و یک فکر اولیه زمینه‌ساز ساخت مستندی می‌شود که در طول ساخت شاخ و برگ‌ها و اتفاقاتی به آن افزوده می‌شود که ممکن است تغییر عمده در کار نهایی به وجود آورد.

از چرایی مستندساز شدن‌تان بگویید و از کارهایی که در این زمینه انجام داده‌اید.

مثل ورودم در کودکی به رادیو و برنامه کودک و بعد گوینده شدن در نوجوانی، مستندسازی من هم اتفاقی بود. البته از آنجایی که کار رسمی‌ام در زمان استخدام در صداوسیما، واحد مرکزی خبر بود و دبیری و سردبیری خبر و گاهی هم گزارش‌های خبری تهیه می‌کردم، اما گزارش‌های مقبول دوستان جنبه تولیدی داشت نه شکل میکروفن‌گردانی عادی از همان ایام. علاقه‌ به مستندسازی داشتم تا اینکه برای تهیه گزارش از یک زنبوردار با شگفتی‌های این موجود بیشتر آشنا شدم و آن گزارش را به صورت یک مستند 17 دقیقه‌ای با عنوان ‌ملکه زنبورعسل ساختم‌ و همین طور مستندهایی از کار جهادگران در سال‌های نخست انقلاب در تهیه زغال و توزیع آن بین مردم و دیگر کمک‌رسانی‌ها تا اینکه یکی از همکارانم که در کارش استاد بود و به مرکز مازندران منتقل شده بود، هم در خانه و هم در اداره دچار مشکلات عدیده‌ای بود، به گونه‌ای که سلامت روانش تهدید می‌شد. به او پیشنهاد کردم مدتی کنار دریا و تالاب‌ها چادر بزنیم تا راحت تصویر بگیرد و من از آن فیلمی بسازم تا به این بهانه دوستم را از محیط خانه و اداره دور کرده باشم. خوشبختانه انتقالش به تهران صورت گرفت و مشکلش حل شد، اما تعهدم به ساخت مستند پیشنهادی باقی بود و من از یکی از دوستانم زنده‌یاد عظیم جوانرو خواستم که به کمک من بیاید، چون در مرکز یک تیم کاری متخصص نمی‌شد درست کرد. عظیم درگیر سریالی بود.

به هر حال محمد زرفام که در زمان کارم در واحد خبر رادیو در تهران با او آشنایی داشتم به عنوان فیلمبردار‌ و کرانی به عنوان دستیار آمدند و من مستند «شکار مرغابی وحشی» را در دو قسمت «سوچلا» و «دوما» یعنی شکار شب و دامگاه ساختم و با همه اتفاقاتی که در مرحله ساخت برای آن مستند پیش آمد؛ به عنوان مثال یکی از کات‌ها نور می‌خورد و دوربین ایر‌و فلکس هم درست کار نمی‌کرد و تصاویر دور آهسته، اصطلاحا مشکل داشت اما مستند به کمک روانشاد رضا خضویی تدوین و در ساری و بخشی در تهران صداگذاری شد و اتفاقا در مجموعه آثار دهه اول انقلاب که در جشنواره‌ای با داوری برجستگان گروه‌‌های مختلف تولید برگزار می‌شد، فیلم مستند برتر انتخاب شد و همه جوایز را در مستندهای زیست‌محیطی به خود اختصاص داد؛ از جمله بهترین فیلمبردار محمد زرفام، تدوین رضا خضویی و گویندگی و نویسندگی و کارگردانی و تهیه‌کنندگی هم بنده. سال بعد گوزن زرد ایرانی را ساختم و از این متاسفم که باوجود گذشت بیش از سه دهه هنوز مستندهایی در این زمینه قابل قیاس با این دو کار به اعتراف دوستان هنرمند ساخته نشده است. این کار به صورت فیلم نگاتیو ساخته شده که متاسفانه در اثر تبدیل و تغییر دستگا‌ه‌های ضبط و پخش برنامه‌های تلویزیونی در آرشیوهای تهران گم شد و تنها در لابراتوار صداوسیما موجود است که توجه و همتی را برای احیا می‌طلبد چون تغییراتی که در محیط‌‌زیست کشور به وجود آمده و در این مستند ثبت است، قابل مطالعه می‌باشد. البته بعدها با سیستم‌های یوماتیک چندین مستند دیگر که عمدتا مربوط به طبیعت است ساختم؛ از جمله مجموعه همراه رود که رود تجن را از سرچشمه‌ها تا دریا پی گرفتم و رود تالار که کار نویسندگی و گویندگی متن را عهده‌دار بودم و دوستانم حسن نجفیان آن را تهیه و سپاهی کارگردانی کرد و مستندهایی از میانکاله و...

کدام یک از کارهایتان را بیشتر دوست دارید؟

حقیقتا کارهایی که با سیستم فیلمبرداری نگاتیو تولید شد را بیشتر دوست دارم زیرا زحمت بیشتری داشت هم انتظار از رسیدن پزیتولا و سالم بودن آن و هم وقت و لذتی که صرف مونتاژ و صداگذاری و انتخاب موسیقی و. . . صورت می‌گرفت.

چرا ادامه ندادید؟

در سال‌های نخست انقلاب تصمیم می‌گرفتم و عمل می‌کردم اما به تدریج تهیه کار همراه با روش‌های اداری وقت‌گیر شد که خارج از حوصله من است. این است که بیشتر وقتم صرف مشاوره و نوشتن و گویندگی متن مستندهای دیگر دوستان شد و می‌شود.

و اما حرف آخر؟

من از آرشیوهای وزارت ارشاد و بسیاری دیگر از دستگاه‌های مرتبط با سینما خبر ندارم اما می‌دانم و بر این باور هستم که در آرشیو لابراتور تلویزیون ایران گنجینه‌ای بزرگ و پربار از سینمای مستند وجود دارد که پشتوانه نمایشی و آموزشی مهمی به حساب می‌آید که و حیف است که بی‌استفاده بماند و خاک بخورد.

و آخر اینکه مستند، ژانر یا گونه‌ای از سینماست که همه در هر سنی آن را دوست دارند چون سینمایی باورپذیر است و کمتر مثل فیلم‌های اکشن کامپیوتری انسان را خسته می‌کند. مستند به نظرم اصیل‌ترین نوع سینماست.

*این گفتگو امروز در روزنامه جهان صنعت منتشر شد.