سه شنبه 21 دی 1395-18:16
ایرانِ بدون هاشمی
ایران پساهاشمی چگونه خواهد بود؟/ سردبیر مازندنومه در تحلیلی به نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در تسهیم و ضربه گیری فشارها بر بخشی از نیروهای انقلاب، اقبال آیت الله به مازندرانی ها، آلترناتیوهای احتمالی او در طیف حامی دولت و مواردی از این دست پرداخته است. خواندن این نوشتار 2480 کلمه ای کمتر از 16 دقیقه وقت شما را می گیرد.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، سردبیر: تصویر روزنامه اطلاعات سال 1357 را روی صفحه شخصی شان گذاشته اند و تیتر بزرگ "شاه رفت"! زیرش نوشته اند: اکبرهاشمی رفت.
***
از پیشینه انقلابی مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی و مبارزات او در رژیم گذشته که بگذریم، پس از انقلاب، او فراز و نشیب های مختلفی را از سر گذراند؛ برخی او را استوانه نظام و محرم اسرار می خواندند، زمانی عالیجناب سرخ پوش شد، عده ای متکاثر و ثروت اندوز لقبش دادند، جمعی حامی فتنه گران نامیدنش، تنانی انقلابی اصیل و یار رهبری معرفی اش کردند و... اما هاشمی، تنها هاشمی بود.
او خودش بود و خودش. انقلابی باسابقه و مبارز و زندان رفته، از بنیانگذاران پیشروی انقلاب اسلامی و پدر معنوی جریان سیاسی ای که امروز به عنوان کارگزاران می شناسیم؛ بخشی از یقه سفیدهایی که پس از جنگ به آبادانی و ایجاد رفاه در کشور کمر بستند.
* در مسیر توسعه
آبان ماه 1369 اکبر هاشمی رفسنجانی -رییس جمهوری وقت ایران- به عنوان خطیب جمعه در دانشگاه تهران مانیفست جدید حزب اللهی های بروز شده ی بعد از جنگ را ارائه داد. آنجا که گفت: «رسول اکرم برای هر زن از زنان خود یک اتاق تهیه کرده بود. در حالی که دیگران فاقد آن بودند.»
این تفسیر، قرائتی نو از روشنفکری دینی در هوای پس از انقلاب بود. تولید طبقه ای جدید با برنامه های رفاهی و کارکردهای و انگاره هایی تازه برای ایرانیان.
پس از آن بود که فروشگاه های زنجیره ای شهروند و مانند اینها، روزنامه غیر سیاسی و تمام رنگی همشهری با قطع جدید، انواع سد و بزرگراه و فرودگاه و ..الخ پدید آمد. حتی مفاهیم نوینی چون «آسیب پذیر» به جای واژه «مستضعف» در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران نضج گرفت و پس آن گاه روزنامه خوان ها با مفاهیمی چون فمینیسم، سکولاریزم و مانند این ها آشنا شدند.
مدت ها پیش از آن که سیدمحمدخاتمی برای غربی ها به نماد اصلاحات دموکراتیک در ایران بدل شود، رسانه های غربی چنین لقبی را به اکبرهاشمی رفسنجانی داده بودند. فردی که در عداد مهم ترین عناصر حلقه اصلی وفاداران امام خمینی و از ترورهای آغاز دهه 60 جان سالم به در برده بود.
او ماند تا در مقاطع مختلف ضربه گیر تندروهای داخلی و خارجی شود. هر جا «احساس تکلیف» کرد به میدان آمد و تا حدودی جلوی کژی ها و انحرافات گرفته شد. او ماند تا تعادل روح ایرانی معنا گیرد و حسن روحانی برآید و آن گاه پیام دهد که: «حالا می توانم راحت بمیرم.»
*اقبال به مازندران
انگار هاشمی به مازندران نگاه و اقبال ویژه ای داشت. او قبل از انقلاب به دلیل خطر دستگیری، مدتی در «شاهی» مخفیانه به سر برد. پس از انقلاب نیز بارها در مراسم مختلف در استان شرکت کرد و سد سلیمان تنگه ساری مشهورترین یادگار او برای ماست که در اواسط دهه 70 افتتاح شد.
آیت الله هاشمی تیرماه 1383 -یک سال پیش از برآمدن محمود احمدی نژاد- از مراکز کنترل ترافیک پایانه نفتی نکا، اسکله های شماره 1 و 2 و 3 و قسمت های مختلف سکوسازی و کشتی سازی صدرا بازدید کرد
او اما پرحاشیه ترین سفر خود را مردادماه 1388 به مازندران انجام داد. آیت الله یک روز پس از صحبت های متهمان اغتشاش های تهران در دادگاه و با هدف دور ماندن از مراسم تنفیذ ریاست جمهوری احمدی نژاد، تهران را ترک و به مازندران مسافرت کرد.
همان زمان برخی رسانه ها نوشتند که همسر و نوهها، هاشمی را در این سفر چند روزه همراهی کردند و او در ساعات تنفیذ رییس جمهوری دولت دهم در امامزاده ابوطالب بالازیراب سوادکوه بود. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به دور از جنجال های پایتخت، به پیاده روی در بندپی شرقی و حوالی روستای شیخ موسی پرداخت و با برخی مردم بومی نیز دیدار کرد.
این اواخر هاشمی رفسنجانی در فروردین ماه 1392 جمعی از مازندرانی ها را در مجمع تشخیص مصلحت نظام به حضور پذیرفت. مدعوین آن جلسه که از جامعه دانشگاهی، صنعت، کشاورزی و رسانه بودند، (از جمله ربیع فلاح جلودار که بعدها استاندار مازندران شد) از آیت الله درخواست کردند برای انتخابات ریاست جمهوری آن سال نامزد شود.
آیت الله هاشمی در جمع مازندرانی هایی که بعضا" احساساتی هم شده بودند، ضمن تمجید و قدردانی چندباره از نقش مردم این استان در صحنه های مختلف انقلاب، بیان داشت کاندیدا شدنش را در انتخابات به تقدیر الهی واگذار کرده است..
او آن روز وضعیت کشور را خیلی بد توصیف کرد و گفت: « با کارهایی که این سال ها انجام شد، حتی عقاید بچه های ما هم مورد تردید قرار گرفت و نسل سومی ها مسئله دار شدند. الان ده ها کانال رادیویی و تلویزیونی داریم، کلی واعظ و عالم داریم اما نتوانستیم عقاید مردم را بهتر کنیم... نیاز نیست مثل کمیته امداد به مردم یارانه بدهیم... هر دولتی که سرکار بیاید 3-2 سالی باید صرف کند تا چاله های این دولت را پر کند.حقوقی از مردم ایران ضایع شده که به آسانی جبران نمی شود. اگر تحریم ها رفع شود، راه باز می شود، اما آن ها ما را گیر انداخته اند و 8-7 تا قطع نامه گرفتیم.»
چند ماه بعد در شهریور سال 1392 هم هاشمی در نشست مجمع بین المللی غدیر در بیت آیت الله نظری در ساری حاضر شد. او در آن نشست گفت: «عده ای عمر کشان راه می اندازند و فحاشی می کنند که این اصلا به نفع اسلام و تشیع نیست، بلکه منطق ما همراه با پیشرفت است
آیت الله آن روزها همراه با همسر خود -عفت مرعشی- و دخترش -فاطمه هاشمی- به مازندران آمده بود و در هتل اسرم ساری اقامت داشت.
همان ایام در مراسمی که به مناسبت سالروز درگذشت آیت الله صالحی مازندرانی در شیرگاه برپا شده بود، سخنرانی کرد و مازندرانی ها را این گونه نواخت: «مردم شمال از نظر عاطفه و محبت نظیر ندارند. اولین حکومت شیعه در مازندران با مردمی خونگرم ومهمان نواز و به خاطر کوهای مرتفعش شکل گرفت.»
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن مراسم گفته بود: «سوادکوه شمالی و جنوبی با معادن و مواهب طبیعی که در گذشته موجب ارتزاق بوده، از بیکاری رنج می بردکه رسیدگی به این بخش ها از لحاظ ملی یک نیاز است. اینجا نعماتی دارد که از مواهب خداوندیست و در جاهای دیگر به آسانی پیدا نمی شود؛ از جنگل گرفته تا دریا که باید بهترین استفاده را از آن کرد.»
آیت الله این را هم گفت که «یک روز هم در جلسه ای در مجمع تشخیص غیبت نداشتم، ولی امروز برای نخستینبار برای شرکت در مراسم بزرگداشت آیت الله صالحی و دیدار با مازندرانی ها، نشست مجمع تشخیص را نیمهکاره به دکتر روحانی سپردم.»
آیت الله هاشمی رفسنجانی در مازندران دوستانی داشت که گاه و بیگاه در شمال یا تهران با آن ها دیدار می کرد؛ از جمله برخی استانداران و مدیران دوره ریاست جمهوری اش در استان و افرادی مانند کیومرث نیازآذری -رییس دانشگاه آزاد ساری- و یا دکتر سیف الرضا شهابی، داروساز اهل بابل که هم بند او در زندان شاه بود و برای کتابش مقدمه هم نوشت.
حرکت هاشمی رفسنجانی برای انتخاب شدن مهدوی کنی به ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود چهره هایی نظیر آیت الله طبرسی در اواخر سال 1389 به تکریم او بپردازند و با این عبارات از هاشمی تجلیل کنند: « وقتی آیت الله هاشمی حضور آیت الله مهدوي کنی را دید، از کاندیداتوری ریاست خبرگان کناره گرفت که برخورد زیبایی بود. آیت الله هاشمی در جایگاه خود یلی است. در انتخابات مجلس خبرگان با حضور این همه مجتهد از نظر اخلاقی و عملی گفته خود را انجام داد و من هم از حرکت عالمانه آیت الله هاشمی رفسنجانی تشکر می کنم.»
آیت الله هاشمی رفسنجانی هرگاه در جایی ناگزیر به سکوت و یا عقب نشینی سیاسی می شد(مانند واگذاری ریاست خبرگان به مهدوی کنی)، برخی منتقدان و مخالفانش از در تفقد و دلجویی برمی آمدند؛ از جنس همین دلجویی هایی که این روزها در صداوسیما شاهدیم و مذمت گران و تخریب چیان دیروز، رحمت جویان و مویه کننده های امروز شده اند!
*متفاوت در دوره های مختلف
آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادوار مختلف، متفاوت ظاهر شد. زمانی او به جوانانی که علیه شاه مبارزه می کرند، سلاح می رساند، زمانی نیز با گروه های تندرو و ایدئولوژیک رژیم گذشته مخالفت کرد، در دوره ای در تریبون نمازجمعه دوستدار درهای باز و ارتباط با تمام کشورهای دنیا و حامی فن آوری های نوینی چون ویدئو و مبلغ آزادی جوانان و موضوعاتی چون صیغه شد، در دوره ای اما فشارهایی بر روشنفکران و نویسندگان و دگراندیشان مخالف خود وارد کرد. پس از روی کار آمدن دولت نهم، به تدریج قبای اصلاح طلبی پوشید و دوستان و هم طیفان سابقش در جامعه روحانیت مبارز و نهادهای دیگر، اندک اندک به مخالفان و دشمنانش بدل شدند.
با همه این پیشینه سایه روشن زده و شاید اعوجاج سیاسی، هاشمی اما در شمار روحانیان نخبه، پیشرو، بروز و جوان پسند قرار می گیرد. در جایی نوشت: «افرادی چون میرزاتقی خان امیرکبیر، میرزا عیسی قائم مقام فراهانی اول و میرزا ابوالقاسم فراهانی قائم مقام دوم و مانند این ها سرما یه ها، راهنماها و الهام بخش ملت ما هستند که در محیط های خفقان زده و مرگبار، درس حیات می دهند و برای آیندگان سرمشق و الگو می آفرینند.» همو کوشید حداقل در دهه پایانی عمرش، در همین مسیری که باور داشت، گام بردارد و به مثابه یک راهنمای الگوبخش، امیرکبیرانه عمل کند و این شد که همین اواخر وقتی نام امیرکبیر را می شنید منقلب می شد.
در این چند روزه تحلیل های مختلفی از سوی کارشناسان و تحلیل گران داخل وخارج از کشور ارائه شده و پرسش اصلی همه این است که: «روزگار ایران پساهاشمی چگونه خواهد بود؟»
هر چند هاشمی رفسنجانی در دوره حسن روحانی تا حدودی بازاحیا شد و به کانون توجهات سیاسی بازگشت، لیکن هیچگاه مانند دهه 60 و 70 شمسی نقش آفرین اصلی وبلامنازع نهاد قدرت و حاکمیت نشد؛ تا جایی که در برابر تهاجمات و سم پاشی ها و دروغ پردازی های گوناگون و حتی دستگیری و زندان رفتن فرزندان و رد صلاحیت خویش، نیز به سکوت رضایت و ترجیح داد تنها در برخی سخنرانی ها کم رنگ انتقادهایش را مطرح کند.
با این وجود هاشمی، هاشمی بود. آن قدر وزن و ارج و عزت برایش باقی مانده بود که حتی در روزهای آخر عمر خویش، هنگامی که در بزنگاه ها به کمک هم فکرانش می آمد، بدون امتیاز زمین بازی را ترک نمی کرد. حالا که نیست، خلاء او کاملا" احساس می شود.
*آلترناتیوها
اگر واقع نگر باشیم، باید اذعان کنیم در مقطع کنونی به جای آیت الله درگذشته، جایگزینی نزد حامیان دولت واصلاح طلب ها سراغ نداریم. پیشینه انقلابی و نسل اولی هاشمی در کنار دوستی دیرینه با رهبرانقلاب و بسیاری از بزرگان نظام، مستقل بودن، محبوبیت نسبی بین عقلای هر دو طیف فکری کشور، فرهمندی و مواردی از این دست او را خاص و یکتا کرده است.
به همین دلیل است که وقتی از حسن روحانی، محمود هاشمی شاهرودی، علیاکبر ناطق نوری، محمود احمدی نژاد و یا علیاکبر ولایتی به عنوان گزینه های احتمالی برای نشستن بر صدر مجمع تشخیص مصلحت یاد می شود، همگان از فاصله زیاد هاشمی رفسنجانی با هر یک از این گزینه ها یاد میکنند.
اما حامیان دولت واصلاح طلبان باید برای دوران پساهاشمی، آلترناتیوی مناسب پیدا کنند؛ چه، تندورها از هم اکنون ساختار قدرت را برای خود یک دست و بدون رقیب سخت می پندارند. از این منظر چند چهره مطرح می شوند:
- سید محمد خاتمی: او مشکلات خاص خود را دارد. مثلا" او حتی برای شرکت در مراسم معمولی تشییع آیت الله هاشمی که طبق گزارش استانداری تهران دو و نیم میلیون نفر آمده بودند، نیز منع شد. به دلیل پاره ای از محدودیت ها و قطع ارتباطش با حاکمیت، رییس جمهوری دوران اصلاحات هرگز نمی تواند گزینه مناسب جایگزین هاشمی محسوب شود و بسان او بازی کند. تنها کنش و نقشی که از او می توان انتظار داشت، رهبریت طیف اصلاح طلبان در مقاطع خاصی چون انتخابات و یا ریش سفیدی و مداخله هنگام بروز برخی اختلاف های بزرگ درون طیفی است.
- سید حسن خمینی: شرایط سید حسن برای بر عهده گرفتن نقش آیت الله هاشمی در سپهر سیاسی کشور، از رییس جمهوری دوران اصلاحات بسی بهتر است. او نوه حضرت امام است و رایحه خمینی را با خود دارد. درس خوانده و مدرس حوزه، اهل سیادت، پرانرژی، بروز و مورد علاقه رهبری است و پایگاه مردمی به نسبت خوبی هم دارد. نکته این جاست که سید حسن را برای پذیرش نقش آلترناتیوی هاشمی رفسنجانی؛ اولا" کمی جوان و کم تجربه می دانند، ثانیا" او نیز ردصلاحیت شده انتخابات خبرگان است و در کنش های انتخابی، از این پس رد صلاحیت کردنش آسان تر و کم هزینه تر است، ثالثا" ارتباط نزدیکی با رییس جمهوری دوران اصلاحات و نزدیکانش دارد و از این منظر انگ های حریف بر پیشانی اش خورده و رابعا" مخالفان سرسخت عقیدتی و فکری در بین نسل اولی های انقلاب دارد که خیلی امکان مانور به او نمی دهند.
- علی اکبر ناطق نوری: از سید حسن خمینی که عبور کنیم، می شود از علی اکبر ناطق نوری به عنوان نزدیک ترین و محتمل ترین گزینه برای آلترناتیوی مرحوم رفسنجانی در آرایش قدرت دوره پساهاشمی نام برد. شرایط او برای جانشینی و بر عهده گرفتن نقش هاشمی نزد حامیان دولت، اصلاح طلبان،عقل مداران و نوگراها مثبت است و طراز بالاتری دارد. وی اکنون در بازرسی دفتر رهبری مشغول و از نسل اول انقلاب است، سمت های مهمی چون ریاست مجلس را در جمهوری اسلامی عهده دار بوده، بین دو طیف سیاسی کشور نفوذ و حامیانی دارد. او نیز بسان هاشمی زخم خورده دوران احمدی نژاد و ده سالی می شود وارد اردوگاه اصلاح طلبان شده است.
از این سه گزینه که عبور کنیم بقیه گزینه ها در حد نام مطرح هستند و بازیگر مهمی در بازی قدرت شناخته نمی شوند.
*روزهای بدون هاشمی
آیت الله هاشمی رفسنجانی موسس نگرش و طبقه نوینی در ایران پس از انقلاب است و اقدامات و اندیشه هایش، ایرانی دینی اما مدرن و امروزی به دنیا معرفی کرد.
او حداقل در دو دهه پایانی عمرش در پی کم کردن شکاف نخبه-توده، تکثر و تثبیت سیاسی، مردم محوری و تا حدودی تکوین جامعه مدنی بود. با وجود سن بالا خاطراتش را سلسه وار منتشر می کرد، در مواقع مختلف نظر می داد و سخنرانی می کرد، لازم می شد کنایه می زد و نقد می کرد، سفر و بازدید می رفت و هیچ گاه احساس بازنشستگی نکرد.
او رازها در سینه داشت که بخش زیادی از آن ها را نگفت و با خود برد. به قول مولانا:
ما چو واقف گشته ایم از چون و چند
قفل بر لب های ما بنهاده اند
تا نگردد رازهای غیب، فاش
تا نگردد منهدم نظم معاش
روزهای بدون هاشمی حتما" برای هاشمی دوستان، دشوار، مبهم، پرنشیب و دست انداز و هراس انگیز خواهد بود.