دوشنبه 2 اسفند 1395-9:3

مهندسان فرهنگی؛ ضرورت امروز، نیاز فردا

دهه هاست که مقوله فرهنگ را به سخنرانی نشسته ایم و به ورق پوسترها و و بنرها و جراید و کتابها تقریر کرده ایم. این روزها نیز به زعم مناسبت های گوناگون نَقل و نُقل فضاهای مجازی و دیجیتال هایی است که چون رعد می آیند و می روند. اما در پس این همه توجه و تخصیص بودجه های کلان نسبت به اهمیت و کارکرد فرهنگ، به چه میزان کاردان و کارشناس فرهنگی ساخته ایم؟! چگونه به تربیت قشری با عنوان «مهندس فرهنگ» همت گمارده ایم؟!


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، قاسمعلی ایران منش؛ کارشناس ارشد فرهنگی هنری و برنامه ریزی گردشگری: باورها، آداب، عادات، دین، زبان، ارزش ها، قوانین و مقررات یاخته های فرهنگند و «فرهنگ» نیز همان راه مشترکی است که جوامع با آن می زیند تا به سر منزل مقصود رسند. برساخته هایی شایسته ایران و ایرانی که نه در سده های اخیر، بلکه از هزاران سال پیش تاکنون ایران را آرایشی ستودنی داشته است. منش و فرهنگ ایرانی نیز همواره از غنای بالا و والایی برخوردار بوده تا بدانجا که خرده فرهنگ های متنوع بومی و محلی و منطقه ای نیز قابلیت الگو سازی و سرمشق گیری فرهنگی دگران است.

امروزه مغالطه ای بزرگ دامنگیر فرهنگ دوستان و فرهنگ سازان این بوم شده است؛ این که «باید فرهنگ سازی کرد!». مصداق این ایده، در موارد تازه یافت شده ، بدیع و نا آشنای جامعه ایرانی قابل قبول است ولی در مواجهه با داشته های فرهنگی و اجتماعی، خود اشتباهی است از سر نا آگاهی و دگر هیچ .

گرچه جان کلام و عمق مقوله فرهنگ را نه این قلم و نه این اندیشه می تواند بنگارد؛ اما مقدمه فوق، برای طرح موضوعی بهره می جوید که شاید چاره ناچاره های روزگار ما باشد.
داشته ها و یافته های دیرباز و تجربه زیسته در مجموعه فعالیت های فرهنگی و دغدغه هایی که در هوای آن میزیَد؛ نگارنده این سطور را بر آن داشت تا قصه ای پر غصه سر دهد که:
آهای اهالی فرهنگ ایران! آهای مدیران فرهنگی! آهای مسئولان که بر کرسی های فرهنگی تکیه زده اید!

 مشکل امروزه روزگار فرهنگ نه فرهنگ سازی که تربیت مهندسان فرهنگی است! هم آنانی که باید طرح ها، حرف ها، ایده ها و نگره ها را در کارگاه مهندسی فرهنگی بازتولید کنند تا بتوان و بشود به ایرانیِ با فرهنگ تقدیم کرد!

آیا پسندیده است کودکان سرزمینم، «سیاوش»، شاهنامه حضرت فردوسی، همو که برای پاسداشت زبان و منش ایرانی بسی رنج برد «در این سال سی»؛ با دیدگاه فرهنگی کارگردانی روس به تماشا بنشینند؟!

سوژه های ایرانی را بیگانگان به هوشمندی از ما بستاند و با آرایه های فرهنگ خود به ما بازگرداند؟! آنگاه در برابر هزینه گزاف پرداختی از این واردات شادان نیز باشیم و آن را به حساب بازتولید فرهنگ ایرانی بگذاریم؟!

هر چند نگارنده به نسبیت فرهنگی باور دارد و مورد توجه واقع شده سوژه های فرهنگی جامعه مان به حتم در گسترش فرهنگ و تعاملات فرامرزی موثر است، نبود اراده کافی و وافی برای ندیدن یا انکار چنین سوژه های فرهنگی به مثابه «یار در خانه» و «آب در کوزه»، مایه شرمساری است.

دهه هاست که مقوله فرهنگ را به سخنرانی نشسته ایم و به ورق پوسترها و و بنرها و جراید و کتابها تقریر کرده ایم. این روزها نیز به زعم مناسبت های گوناگون نَقل و نُقل فضاهای مجازی و دیجیتال هایی است که چون رعد می آیند و می روند. اما در پس این همه توجه و تخصیص بودجه های کلان نسبت به اهمیت و کارکرد فرهنگ، به چه میزان کاردان و کارشناس فرهنگی ساخته ایم؟! چگونه به تربیت قشری با عنوان «مهندس فرهنگ» همت گمارده ایم؟!

مهندس فرهنگ نداریم چون رسانه ها و رسانه ای هامان هنوز در ضرورت و بیان اهمیت فرهنگ درمانده اند!  

مهندس فرهنگ نداریم چون در مدارس مان کلاس هنر را معلم ریاضی اداره کرده است!  

مهندس فرهنگ نداریم چون از صدقه سَر ایجاد رشته مدیریت فرهنگی در دانشگاهامان، عده ای مدیر و کارمند رو به بازنشستگی، کسب مدرک نموده اند برای مزایای بالاتر!

مهندس فرهنگ نداریم چون هضم آن و جزم آن، تدبیر و عقلانیت است برای آموزاندن هنر و داشته هایمان به فرزندان این مرز و بوم!

همان هنری که به قول خمینی کبیر «اگر با اندیشه آمیخته نگردد ماندگار نخواهد شد» به فرع گذاشته شد تا رنگ رخساره فرهنگ به زردی گراید و این کلام که «باید فرهنگ سازی کنیم» جولان دهد تا آنجا که خود در صدد ریشه کن کردن فرهنگ این مرز و بوم برآید.

و اما باید توجه به تکریم و تربیت مهندسی فرهنگی در دستور کار فرهنگ دوستان و اهالی فرهنگ قرار گیرد تا با سرفصل های کارا و روز آمد در مراکز دانشگاهی کشور فراگیر گردد.

مهندسان فرهنگی به جامعه تزریق شوند و از یاد مبریم که نیاز و ضرورت روز حمایت از فرهنگ و مهندسان فرهنگی است .باشد که، پیش از «تمنا کردن آنچه خود داریم از بیگانگان» به رهیافتی ظریف و متعادل از فرهنگ و منش ایرانی برای خود و آیندگان دست یابیم.