جمعه 15 ارديبهشت 1396-11:18
در یادداشت قاسمعلی ایران منش مطرح شد:کمپین «نه به خرید و فروش رای و شام آلوده» راه اندازی شود
فعال سیاسی و فرهنگی اصلاح طلب: نامزد شورای شهر به راحتی در یک کوچه شش متری، بدون هیچ شناخت اولیه به افراد پول پیشکش می کنند؟! آن هم بع افرادی که حتی به نظر نمی رسید در سنین رای دادن باشند! اصلا" آقای کاندیدا می دانست سن قانونی رای دادن چقدراست؟! مگر درآمد قانونی یک عضو شورای شهر چقدر است که این چنین برای رسیدن به آن شاهانه می بخشند؟ مگر از "گونی سیب زمینی" اهدایی در دهه پیش، توسعه ای در این خاک روی داد که امروز به «گونی آرد اهدایی» در پناه آورده اند؟! چرا کمپین "نه به خرید و فروش رای"، "نه به شام آلوده" راه نمی افتد؟
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، قاسمعلی ایران منش، کارشناس ارشد برنامه ریزی گردشگری و توریسم: چند روز پیش بود؛ 12 اردیبهشت را می گویم؛ روز معلم. روز آنان که شاید تنها سهم شان بسنده به لبخند رضایتی است در این روز و دگر هیچ...
با همین لبخند؛ تکریم جایگاه معلمان در کشورهای توسعه یافته با ایران را در ذهنم مرور و یکی یکی کوچه پس کوچه های آرام و بدون غلغله شهر ساری را طی می کردم...
در خیابان سعدی شهرم بودم؛ بهار در ساری خودنمایی می کرد و در فاصله چند متری دو دختر جوان با دنیایی رنگ و شادابی در حال عبور بودند؛ ناگهان صدای بلندی توجهم را بخود جلب کرد...
صدا از جانب دو مرد عابر بود؛ بلند و غیر متعارف می خندیدند و در آن هوای گرم و طاقت فرسا با کت وشلواری بی نهایت آراسته، سرگرم صحبت بودند. از رفتار و ظاهرشان به شدت بوی انتخابات به مشامم رسید و با خود در این اندیشه بودم که آنها را قبلا کجا دیده ام؟!
دو دختر جوان و این دو فرد، در مقابل همدیگر و در کنار من قرار گرفته بود که به تدریج یکی از آن دو مرد را به جا آوردم... از جمله کاندیداهای بی شمار شهر ساری بود همو که سی و اندی ساله می نمود و به شدت سعی داشت روابط عمومی بالایی از خود نشان دهد!
در این احوالات، فرد مذکور شروع به سلام و علیک صمیمانه ای با دو دختر خانم کرد؛ آن چنان که تصور کردم بستگان صمیمی دیریافته شان را دیده اند! اما کلام «ببخشید شما رو بجا نیاوردم...» یکی از دختران خط بطلان به فرضیه ام کشید. در فاصله هفت، هشت متری آنان بودم ... کاندیدای با روابط عمومی بالا، کاملا بی توجه به رفتار سرد و بی تفاوت دختران؛ با آب و تاب خود را معرفی و بی مقدمه دو پاکت تقدیم کرد: «ناقابله! هدیه ای برای شما»...
هنوز از بهت این رفتار و کنجکاوی از هدف هدیه دادن خیابانی آقای کاندیدا خارج نشده بودم که کلام غیرمنتظره: « تو رو خدا...دمتون گرم.. شما رو به ناموستون قسم.....به من رای بدین! فردا تو شورا خیلی به دردتون می خورم..» مرا به خود آورد!
دو دختر با شادی پاکت ها(هدیه ها! را برداشتند و یکی فریاد زد: « وای سی هزار تومن...»! و کاندیدای نسبتاً محترم و همراهش با لبخند و ژستی رضایتمندانه با آنان وداع کردند..
دنیا روی سرم خراب شده بود...سوالات و ابهامات بود که دسته دسته به ذهنم هجوم می آورد:
چه رفتاری! چه سبکی! چه تبلیغاتی! چه وقاحتی! چه تخلفی! چه کاندیدایی!!!
به راحتی در یک کوچه شش متری، بدون هیچ شناخت اولیه به افراد پول پیشکش می کنند؟! آن هم به افرادی که حتی به نظر نمی رسید در سنین رای دادن باشند! اصلا" آقای کاندیدا می دانست سن قانونی رای دادن چقدراست؟!
دردناک نیست فرهنگ و اخلاق، این گونه قربانی امیال فردی و گروهی می شود؟ اینان با چه حقی کمر به تعطیلی اخلاق بسته اند؟ چرا این گونه پول می پراکنند و بی قانونی می کنند، چه تضمینی وجود دارد که فردا زیر میزی ها را وقیحانه رومیزی نستانند؟!
مگر درآمد قانونی یک عضو شورای شهر چقدر است که این چنین برای رسیدن به آن شاهانه می بخشند؟
آیا ناظری نیست که این صحنه های شنیع که ساحت مردم را در حد رای فروش پایین می آورد ببینند و حدشان بزنند؟! آیا ناظران انتخابات بیدار هستند؟! یا سر در برف در آفتاب تموز؟!
آیا استدلالی که رای فروشی را مباح کند فردا به تن فروشی جواز نخواهد داد؟! داستان این شام های چند هزار نفره چطور؟! به نظرتان مقصر شام خورندگانند یا شام دهندگان؟! به عینه می بینم که چگونه به مادری در مراسم شام اعیاد شعبانیه بسته ای می بخشند و کارت هدیه چند ده هزارتومانی ضمیمه آن است نکند ناظران نیز این صحنه ها را می بینند و چون به خلوت می روند و سهمشان را می گیرند.
راستی چرا مردم، احزاب، گروه ها، سازمان های مردم نهاد و تشکل های مختلف از کاندیداها اندکی برنامه نمی خواهند؟! چرا مطالبات مردم و فرهنگ این شهر برنامه محور نمی گردد؟! چرا کمپین "نه به خرید و فروش رای"، "نه به شام آلوده" راه نمی افتد؟!
مگر از "گونی سیب زمینی" اهدایی در دهه پیش، توسعه ای در این خاک روی داد که امروز به «گونی آرد اهدایی» در پناه آورده اند؟!
هر آن کس که بنده را می شناسد؛ اصول فکری و اندیشه ای ام را می داند. عملکردم در بیش از ربع قرن فعالیت فرهنگی در این شهر، بهترین مدافع و عادل ترین قاضی قیاس حرف و عملم می باشد.
این روزها خود را بر اساس باورهای ملی و مذهبی با برنامه ها و دغدغه هایم برای ساری مشغول ساخته ام تا "بسته برنامه هایی برای توسعه شهر پایدار" را برای ایام مورد نظرآماده می سازم تا در نزد همشهریانم رو سپید و سرفراز و ایرانی منش باشم .
و مثل همیشه بقول حضرت کیوس گوران :
مَردِم،آی مَردِم، شِمِه دور من بَگردم
من مِحالِه اَز شِمِه قبله دَگردم