شنبه 4 اسفند 1397-23:12

گفتگو با مدیر موسسه آبشار عاطفه های سوادکوه

تصویر یک زن

سوسن فرهادی: هیچ گاه نشده مددجویی مراجعه کند و من به او نه بگویم. گاهی پیش می آید در حساب موسسه هیچ  پولی نداریم، ولی مددجو را نا امید از در موسسه بیرون نمی برم. روزی مددجویی مراجعه کرد که هیچ چیزی در منزل نداشت. حتی یک قندان قند نداشت تا چای بخورند. آن روز در موسسه فقط یک قندان قند روی میز داشتیم، همان یک قندان را در کیسه فریزر ریختم وگفتم ببر خانه تا من فردا برای شما سبد غذایی تهیه کنم.


 مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، حلیمه خادمی: از آن هنگام که دختران اجازه درس خواندن نداشتند و کارهای مهم دنیا روی انگشت مردها می‎چرخید و واژه‎های دانشمند و مخترع فقط و فقط زیبنده مردان بود، سال‎ها گذشته. حالا دخترها -خیلی‎های شان- بدون دغدغه جنسیت، دانشمند و مخترع و نخبه می‎شوند و بلدند چگونه توانمندی‎های شان را ختم به خیرکنند.

یکی از بانوان نیکوکار و فعال اجتماعی ساکن سوادکوه، سوسن فرهادی -مدیر موسسه آبشار عاطفه های سوادکوه- است. فرهادی هر روز با خیران و مراکز زیادی تماس می گیرد و به دیدن نیکوکاران می رود تا بتواند مشکلی از مشکلات نیازمندی حل کند. در زیر ماحصل گفتگوی ما را با او می خوانید.

*کمی از خودتان بگویید.

سوسن فرهادی هستم 47 ساله، اصالتاً بابلکناری که بعد از ازدواج در سن 14 سالگی به خطه سرسبز سوادکوه آمدم. بعد ازدواج به درسم ادامه دادم و دیپلم گرفتم دو بار هم دانشگاه قبول شدم اما به دلیل اینکه فرزندانم کوچک بودند نتوانستم ادامه دهم.

*فعلاً به چه کاری مشغول هستید؟

از سال 95 مدیر موسسه آبشار عاطفه ها در سوادکوه هستم. در گذشته نیز به عنوان نیروی داوطلب در هلال احمرکار کردم.

*آیا به خاطر فعالیت در این موسسه خیریه حقوق هم می گیرید؟

موسسه آبشار عاطفه ها یک سازمان مردم نهاد و خیریه است. نه من و نه سه همکار دیگرم که در این موسسه مشغول به فعالیت هستیم، حقوق و مزایایی دریافت نمی کنیم. هدف ما کمک به مددجویان است که ما به آنها مهرجو می گوییم. تمام تلاش من و خیران این است که گره از مشکلات نیازمندی حل شود. هیچ گاه به عنوان منبع درآمد خود و خانواده به این کار نگاه نداشتم.

*چرا کار در یک موسسه غیردولتی را انتخاب کردید؟

همیشه علاقه مند بودم در کار خیر شرکت کنم. پدر و مادرم کشاورز بودند. در کودکی وقتی ماشین جهاد برای جمع کردن وسایل برای جبهه به کوچه ها می آمدند، من کیسه برنج را به زور می کشیدم و تا دم در می آوردم و به مسئول جمع آوری می گفتم هر چقدر نیاز است بردارد. یا در انبار پرتقال ها را نشان می دادم که ببرند. مادرم عصر که از مزرعه بر می گشت متوجه خالی بودن کیسه برنج می شد و از من می پرسید برنج ها چه شد؟ وقتی برایش توضیح می دادم لبخند می زند و می گفت خدا راضی باشد. 32 سال پیش زمانی که ازدواج کردم 3 هزار تومان پول برای طلازنی جمع شده بود. فردای آن روز آن مبلغ را به جهاد سازندگی دادم تا برای جبهه خرج شود. به من گفتند آیا اجازه داری این پول را به ما بدهی که گفتم من دیگر بچه نیستم نامزد دارم. کمک به دیگران برایم همیشه لذت بخش بوده به همین علت این جا هستم.

*شروع فعالیت شما از کجا و به چه صورت بوده است؟

سال 82 به عضویت بسیج درآمدم. در کنار فعالیت بسیح در شورای مذهبی شرکت کردم که رای آوردم و از جمع 5 نفره شورا 4 مرد و 1 زن بودیم. چون حضور در جمع 4 نفره آقایان برایم سخت بود استعفا دادم و به عنوان نیروی داوطلب وارد هلال احمر شدم و درطرح فرشتگان رحمت شرکت کردم. آن زمان 1000 سبد غذایی برای نیازمندان آماده کردیم. تا سال 95 که به من پیشنهاد دادند مدیریت آبشار عاطفه ها را به عهده بگیرم.

*از خانواده خودتان بگویید؟

ما 6 خواهر و 2 برادریم. مادرم در آشپزخانه مساجد سعی می کرد کمک کار باشد. پدرم همیشه تاکید به خواندن قران فرزندانش داشت. زمانی هم که ازدواج کردم از خانواده همسرم خواستم به من اجازه دهند به درس ادامه دهم و کلاس خیاطی بروم که خوشبختانه مانع من نشدند. زمانی که پسر سوم من 5 ساله بود ادامه تحصیل دادم. 4 پسرو یک عروس و یک نوه دارم که همسر و فرزندانم همیشه مشوق و همراه من بوده اند.



*از نحوه کار موسسه بگویید؟

کار کردن در این موسسه سخت اما دلنشین است. صبح ها از ساعت 8 تا 2 بعدظهر سرکارم و گاهی که بسته بندی سبد غذایی داریم تا 11 شب هم می مانم. عده ای از مردم تصور می کنند بیکارم که وقت خود را این گونه تلف می کنم! گروهی دیگر تصور دارند من کارم نوعی تبلیغات است و در پی آن هستم نامزد شورا یا مجلس شوم، در صورتی که اصلا این گونه نیست. تمام هدف من کار خیر و کمک به مردم است.

*به عنوان یک زن در جایگاه مدیریت یک موسسه خیریه، چه نگاهی مردم و مسئولان به شما دارند؟

هنوز در سوادکوه جا نیفتاده که یک زن می تواند مدیر باشد. اوایل سخت تر بود اما با جلب اعتماد مردم و خیران توانستم شرایط مناسب تری مهیا کنم.گاهی اوقات آقایان موافق همکاری با من به عنوان مدیر زن نبودند و شاید برای خیران هم سخت بود به یک زن اعتماد کنند. برای جلب اعتماد خیران از آنها می خواستم برای مواردی که بیان می کنم بروند و تحقیق کنند و یا مستقیم می گفتم به مددجو کمک کنند. روزی خیری آمد و وقتی دید مدیر موسسه زن است، از کمک کردن منصرف شد. از او خواستم برود در مورد موسسه آبشار عاطفه ها  و نحو مدیریت آن تحقیق کند. رفت و بعد از مدتی برگشت و 800 هزار تومان کمک کرد و از آن روز جزء خیران موسسه شد.

*چگونه با مددجویان برخورد می کنید؟

هیچ گاه نشده مددجویی مراجعه کند و من به او نه بگویم. مدد جویان ولی نعمت هستند. اگر آنها نباشند ما هم وجود نخواهیم داشت.گاهی پیش می آید در حساب موسسه هیچ  پولی نداریم، ولی مددجو را نا امید از در موسسه بیرون نمی برم. مشکلاتش را گوش می کنم و تمام توانم را به کار می گیرم تا گره ای از مشکلش باز کنم. روزی مددجویی مراجعه کرد که هیچ چیزی در منزل نداشت. حتی یک قندان قند نداشت تا چای بخورند. آن روز در موسسه فقط یک قندان قند روی میز داشتیم، همان یک قندان را در کیسه فریزر ریختم وگفتم ببر خانه تا من فردا برای شما سبد غذایی تهیه کنم. همیشه با توکل به خدا و توسل به امام رضا(ع) مشکلات را حل کردم. چند باری که حساب ما خالی بود چک کشیدم. همکارم می گفت چرا با وجود اینکه می دانی حساب خالی است، چک کشیدی؟گفتم این فرد نیازمند برای حفظ آبرو به من پناه آورده، چگونه نا امیدش کنم؟ به ساعت نکشیده جای چک با کمک خیران پر می شد.

*شنیدن این حجم از مشکلات مردم در روحیه و زندگی شخصی شما تاثیر منفی نداشته است؟

اگر من وقتم را صرف شغلی غیر از کار خیر و عام المنفعه می کردم که بابت آن حقوقی می گرفتم، به طور حتم همسر و فرزندانم مخالفت می کردند. اما فقط به دلیل اینکه این کار کمک به مردم است و همسرم نیز همیشه نگاهش به مردم، نگاهی خیر خواهانه بوده، حمایتم می کنند. در سال های اول ازدواجم من  به کمک  همسرم سالی یک جهیزیه برای عروس آماده می کردیم. یا زمانی که کار آرایشگری انجام می دادم از عروس های بی بضاعت دستمزد دریافت نمی کردم. گاهی در پایان کار روزانه برای دل دردمند مددجویان اشک می ریزم، ولی زمانی که در خانه را باز می کنم با لبخند وارد می شوم. مرغ و اردک پرورش می دهم، به گل و گیاه علاقه زیادی دارم. باغ هم برای کشت سبزی دارم. با اینکه زمان زیادی در بیرون منزل هستم اما هیچ گاه نسبت به کار منزل و رسیدگی به امور خانه غافل نیستم.



*اوضاع خیران در سوادکوه چگونه است؟ رضایت دارید؟

در سوادکوه میزان خیران اندک است، اما تعداد مددجویان زیاد. علاوه بر اینکه تعداد خیران کم است، با شرایط فعلی اقتصادی که پیش آمده، خود خیران هم عاجز شده اند. ما خیرین را تقسیم بندی کرده ایم و در مقطع های متفاوت از آنها کمک می خواهیم که به آنها هم فشار مالی وارد نشود. بیشتر کمک های موسسه غیر نقدی است.

*چه تعداد پرونده در این موسسه وجود دارد و نیازمندان چگونه شناسایی می شوند؟

در حال حاضر 220 پرونده در موسسه وجود دارد که شامل 18 پرونده بیماری های خاص، 70 پرونده جهیزیه،4  مورد از کار افتاده، 8  مورد بد سرپرست، 7 مورد سادات؛ 54 پرونده کم درآمد،7 بی سرپرست، 9 مطلقه، 10 فرد کهنسال،17 پرونده معلولان و 7 پرونده در حال تشکیل است.

 از سال 96 تا کنون 80 کمک جهیزیه تقدیم مددجویان کردیم. امسال هم 30 ثبت نام کمک جهیزیه برای ولادت حضرت زهرا(س) داریم که قرار است تهیه و تحویل نیازمندان شود. در کنار اینها ما سبد غذایی، تعمیرات مسکن و درمان را نیز پوشش می دهیم.

همراه کاروان سلامت به روستاها می روم و به کمک دهیاران نیازمندانی که مراجعه ای به موسسه ندارند را شناسایی و آنها را تحت پوشش قرار می دهیم.

در ایام مناسبتی هم به دیدار خانواده ها رفته و کمک هایی صورت می گیرد. همیشه بهترین بسته بندی را برای سبد غذایی آماده می کنیم و همراه با یک یاداشت زیبا و شاخه گلی تقدیم مدد جویان می شود تا احترام و شخصیت آن ها حفظ شود.

*آیا بخش مشاوره ای هم دارید؟ با توجه به اینکه مشکلات اقتصادی موجب اختلاف خانوادگی می شود، مشاوره می دهید؟

به دلیل اینکه ساختمانی که موسسه در آن مستقر است، کوچک است و اتاق مجزا برای مشاوره ندارد، فعلاً بخش مشاوره نداریم. استادها و مشاوران خوبی را می شناسم که می توانند کمک کنند، اما به دلیل نداشتن فضا این امر محقق نشد. در صدد هستیم با تغییر ساختمان این امکان را نیز فراهم کنیم.

خودم و همکارانم تا جایی که امکان دارد به درد دل های مردم گوش می دهیم و توانسته ام با سخن و دلداری از چند طلاق جلوگیری کنم و حتی خانمی که طلاق گرفته بود را با راهنمایی و مشاوره به زندگی قبل برگردانم.

*حرف آخر؟

تا زمانی که نفس می کشم کار کمک به نیازمندان را ادامه می دهم.گاهی نمی توانم برای بیمار صعب العلاج کاری کنم، اما همین اندازه که کنارش هستم کفایت می کند.
 از مردم می خواهم در این شرایط اقتصادی هرگز ناامید نشوند و همیشه توکل به خدا داشته باشند.

از مسئولان هم در خواست دارم گاهی از این موسسه بازدید کنند و به دردهای مردم گوش بسپارند. دل مان باید برای مردم محروم بتپد و دغدغه معیشت این نیازمندان را داشته باشیم.