شنبه 4 خرداد 1398-0:40

مدیرکل کتابخانه های عمومی مازندران:

نامزد انتخابات مجلس نیستم/ پرچمدار بسیاری از کارهای فرهنگی در استان هستیم

آرزو ولیپور: به من می گویند تبلیغاتی کار می کنی. واقعاً تخریب زیاد است/ پرچمدار بسیاری از کارهای فرهنگی در استان هستیم، در حالی که برخی از دستگاه های فرهنگی از ورود ما دلخور هستند/ مشکل ساختاری برخی دستگاه های ما این است که مدیران خوش سلیقه ندارند/ اگرچه شرایط اقتصادی و میدانی حضور در انتخابات را دارم، از این فضاها دورم/ به من می گویند محافظه کار شده ای، معاون اصلاح طلب بر سر کار آورده ای و می خواهی همه طیف ها را به همراه خود داشته باشی. در حالی که من به دور از سلایق سیاسی، افراد خوش فکر و توانمند را به کار می گیرم/ برای من اصلاح طلبی و اصولگرایی معنا ندارد، خیلی چیزها در کشور ما نیاز به اصلاحات دارد و بسیاری از اصول هم کمرنگ شده است.


 مازندنومه، سرویس سیاسی، سردبیر: خود را اصلاح طلب اصولی می داند. در این گفت و گو می گوید در سمت های مدیریتی که داشته، از همه طیف ها استفاده کرده و تخصص و توانمندی افراد برایش مهم است و نه لزوماً گرایش سیاسی شان.

آرزو ولیپور 42 ساله، حدود دو ونیم سال است که مدیرکل کتابخانه های استان مازندران است و در این مدت توانست شاخص های تخصصی اداره متبوعش را ارتقا دهد و نهاد کتابخانه ها را بیشتر به مدیران و مردم معرفی کند.

او که فرزند نخستین شهید فرهنگی مازندران است، پیشتر ریاست پردیس خواهران دانشگاه فرهنگیان مازندران را بر عهده داشت. با این بانوی شاعر و نویسنده و مدیر گفتگو کردیم.

*در خارج از دفتر شما شایعاتی مبنی بر حضورتان در انتخابات مجلس از حوزه قائمشهر شنیده می شود. تایید که نمی کنید؟

- این شایعات برای نخستین بار نیست که منتشر می شود. همان سال 87 هم که مدیر آموزش و پرورش کیاکلا بودم، بازار حرف های این چنینی داغ بود.

اگرچه شرایط اقتصادی و میدانی حضور در انتخابات را دارم، اما از این فضاها دورم.

*تصور می کنید چرا پشت شما همیشه چنین شایعاتی وجود دارد؟

-نمی دانم چرا نتوانستیم در این زمینه در جامعه فرهنگ سازی کنیم . وقتی کسی کار می کند، تصور کنند که این کار کردن ها بی طمع نیست! اگر خوب کار کنی و خودت را نشان بدهی، می گویند طمع پست های بالاتر دارد.

*شاید به این دلیل که  برخی با همین پیش زمینه فعالیت می کنند.

-قبول دارم. برخی آن قدر نقش بازی کردند که کسی حرف ما را باور نمی کند. به من می گویند تبلیغاتی کار می کنی. واقعاً تخریب زیاد است و هر کسی کار می کند، چنین نگاهی نسبت به او وجود دارد. 2 سالم بود که پدرم شهید شد. مادرم می گوید بسیاری از کارهای من شبیه کارهای پدرم است. هدفم شاد کردن مردم است و نمی توانم وصف کنم وقتی باعث خوشحالی مردم می شوم چه احساسی دارم.

*بالاخره اصولگرا هستید یا اصلاح طلب؟

-مدت هاست از جانب اصولگرایان حرف هایی می شنوم و به من ناسزا می گویند که تو اصولگرا نیستی، اگر اصولگرا هستی چرا به دولت روحانی کمک می کنی.
روز تولد پدرم بر سر مزارش بودم که تلفنم زنگ خورد. خط قرمز من پدرم است و کسی از پشت گوشی به پدرم توهین کرد، می گفت به اصولگرایان خیانت کرده ام. آن روز زیر سرم رفتم چون تا آن زمان نشده بود کسی به خاطر من، به پدرم ناسزا بگوید. به آن شخص گفتم اگر اصولگرایی این الفاظ رکیکی است که به کار می برید پس من اصولگرا نیستم.

به من می گویند محافظه کار شده ای، معاون اصلاح طلب بر سر کار آورده ای و می خواهی همه طیف ها را به همراه خود داشته باشی. در حالی که من به دور از سلایق سیاسی، افراد خوش فکر و توانمند را به کار می گیرم.

برای من اصلاح طلبی و اصولگرایی معنا ندارد، خیلی چیزها در کشور ما نیاز به اصلاحات دارد و بسیاری از اصول هم کمرنگ شده است، به قول آقای ناطق نوری که به من لطف دارد، معتقدم باید اصلاحات اصولی داشته باشیم. بهترین دوستانم از دل بچه های اصلاح طلب و اصولگرا تواماً هستند.

در هر جریانی آدم های خوب و بد زیادند. باید از هر جریانی خوبی ها رو گرفت. برخی آسیب می زنند و افراط دارند که در هر گروهی هستند و‌ این مختص اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست، به ذات آدم ها برمی گردد. در فضای سیاسی عادت کردیم همیشه در مقابل هم باشیم در حالی که اشتراکات زیادی وجود دارد که می شود به آن ها استناد کرد و اخلاقمداری باید خط قرمز باشد.

از طرفی برخی اصلاح طلبان با تیربار حمله می کنند که ولیپور اصولگراست و نباید باشد. امیدوارم این بازی ها و نگرش های کودکانه زودتر به پایان برسد و کشور خسته ما از این تقابل های بی حاصل سیاسی نفس بکشد. همه باید به هم‌ کمک کنند. این بازی ها واقعا حال مردم رو بد کرده است.

*اخیراً در جلسه ای پیشنهاد کردید که مدیران مرد برای خانم های شان کتاب شعر عاشقانه بخرند. ماجرا چیست؟

-یله، در آخرین جلسه شورای اداری استان، به مدیران پیشنهاد دادم کتاب شعر بخرند و برای همسران خود شعر عاشقانه بخوانند و عشق ورزی و مهرورزی کنند. خیلی ها به من خرده گرفتند اما من احساس می کنم در جامعه ما افسردگی دیده می شود و باید برای رفع آن کاری کنیم. مشاهدات زیادی دارم که همسران برخی مدیران، به دلیل نبود شوهران شان، دچار افسردگی و مشکلات روحی شده اند.

*واکنش مخاطبان تان چه بود؟

-خب برخی مدیران این حرف ها را برنمی تابند. اما من خسته نمی شوم، هرچند گاهی ناراحت می شوم و دلم می گیرد. من نمی توانم خودم را عوض کنم و این کارها در ذات من است و برای نمایش انجام نمی دهم.
 
*وقتی به نهاد کتابخانه ها آمدید در بحث انتصابات و جابجایی ها چه کردید؟

-دو معاون که از نیروهای خوب نهاد کتابخانه ها هستند، وارد مجموعه کردم، چون معتقدم معاون، بازوی مدیر است. مدیر باید پیه خیلی چیزها را تنش بمالد و بجنگد تا نیروهایی که می خواهد را وارد مجموعه کند و تحت تاثیر کسی نباشد.

در مجموعه ما این اتفاق افتاد و نیروهای خوبی دارم و از این جهت، دغدغه کار اداری و اجرایی ندارم، چون کارهایی که برنامه ریزی می کنیم در کوتاه ترین زمان ممکن از سوی معاون ها و کارکنان، اجرا می شود.

اعتماد سازی مهمترین کاری است که در اداره کل کتابخانه ها انجام دادیم، به همه کارکنان گفتم همه با هم دوست باشیم و همه با پای دل به محل کار بیایند نه با اکراه. وقتی اعتماد سازی باشد کارهایی که مدیر از مجموعه بخواهد به درستی انجام می شود.

* قبلا از حضور شما شناخت زیادی از این مجموعه وجود نداشت. حتی برخی مدیران هم کتابخانه های عمومی را نمی شناختند.

-درست است. خودم هم قبل از حضور در این جا شناخت چندانی نداشتم. وقتی آمدم، می خواستم مجموعه ما شناخته شده باشد و امروز بسیار خرسندم که اداره کل کتابخانه ها از بسیاری دستگاه ها، پیشی گرفته است. در جلسه شورای اداری استان که سیاسی ترین جلسه استان است شروع جلسه به معرفی کتاب تعلق دارد که از سوی من انجام می شود و این خیلی ارزشمند است.

پرچمدار بسیاری از کارهای فرهنگی در استان هستیم، در حالی که برخی از دستگاه های فرهنگی از ورود ما دلخور هستند، هر جا بحث کمک به استان باشد منتظر نیستیم به ما بگویند، خودمان ورود می کنیم.

در اجرای طرح بچه های کتاب که ویژه کودکان کار بود خیلی اذیت شدیم و خیلی دستگاه ها به ما تاختند، گفتند مگر بهزیستی یا کمیته امداد هستید؟ این حرف ها برای ما خیلی سنگین بود و حتی مجموعه ما در نهاد کشور هم موافق اجرای این طرح نبود. ما به تنهایی این کار را انجام دادیم. اگر در تمام سال های خدمتم، یک کار به دلم نشسته باشد طرح کودکان کتاب است چون سرنوشت برخی کودکان را تغییر داد و اکنون به جای جمع کردن ضایعات، مشغول تحصیل و کسب درآمد از محل کتابخوانی هستند.
 
*تعداد عضوهای کتابخانه های عمومی هم از قرار دو برابر شده.

-وقتی به اداره کل کتابخانه های مازندران آمدم 78 هزار عضو داشتیم و اکنون پس از 2سال و نیم فعالیت، اعضای ما به بیش از 140 هزار نفر رسیده است.
 
اگر کارهایی که انجام دهیم برای مردم باشد مردم هم به سمت ما می آیند و استقبال می کنند و این مساله را در اجرای طرح مطالعه با طعم تابستان دیدم.

در این طرح بسته ای از کتاب های مختلف را آماده کرده بودیم و کتابداران ما با کمک بسیج سازندگی به دشت ها و مزارع، نزد روستائیان می رفتند و برای آنها کتاب می خواندند. جالب بود که برخی چوپانان دودانگه خواسته بودند برای آنها شاهنامه بخوانیم و ما چند کتابدار فرستادیم تا برای آنها شاهنامه بخوانند.
 
*ارتباط هایی با سایر دستگاه های فرهنگی یا قضایی دارید؟ مثلاً آیا به دادگستری برای طرح جایگزینی کتاب به جای حبس نشست هایی داشتید؟

-بله، چنین نشست هایی داشتیم. طرح جایگزینی حبس به کارهای فرهنگی اگرچه اقدام موثری است اما در روند اجرای کار به نظر می رسد بی سلیقگی زیاد است. عضو کتابخانه شدن تشویق است نه تنبیه، در حالی که سال گذشته به مجرمی حکم دادند که عضو کتابخانه شود. مشکل ساختاری برخی دستگاه های ما این است که مدیران خوش سلیقه ندارند.


 
*شیوه مدریت تان چگونه است؟ خودرای هستید یا طالب مشورت؟

-در کارهایی که برای اداره کل کتابخانه ها انجام می دهم حتی اگر خودم در یک کار به نتیجه رسیده باشم، اما باز هم با همکاران مشورت می کنم.

همین جا بگویم که موافق 30 درصد سهم مدیریت بانوان نیستم، شاید در یک دستگاه ظرفیت بیشتری باشد مثلا ما در اداره کل کتابخانه های استان، 43 درصد مدیریت ها را در اختیار بانوان قرار دادیم و شاید در یک دستگاه الزامی به حضور بانوان نباشد. مدیریت باید بر اساس توانمندی باشد نه نگاه جنسیتی. از 2 معاون من، یکی خانم است و ریاست هشت اداره شهرستانی ما هم در اختیار بانوان قرار دارد و این ظرفیت را تاکنون در هیچ دستگاهی ندیدم. با حفظ احترام همه آقایان مدیر، باید بگویم بسیاری از اتفاقات خوب را مدیران زن رقم می زنند.

*با کودکان ارتباط خوبی و چند کتاب شعر هم در این حوزه دارید.
 
-در خانوده فرهنگی بزرگ شدم و دوشنبه های تابستانی که کلاس دوم ابتدایی را به پایان رسانده بودم برای اجرای برنامه جوانه ها در تلویزیون به تهران می رفتم. ما در اداره کل کتابخانه های مازندران اتاق فکر کودک هم داریم که 15 کودک عضو آن هستند و برای آنها ابلاغ مشاور کودک مدیرکل یا عضو اتاق فکر، صادر کردم. می خواهیم اعتماد به نفس کودکان را تقویت کنیم.
ما در همه کتابخانه ها بخش کودک داریم و از روسای ادارات شهرستانی خواستیم تا عضو فعال خود را معرفی کنند و آنها را به عضویت اتاق فکر درآوردیم، کودکان پیشنهادهای خوبی هم دارند.
 
*البته میانگین سن مدیران و کارمندان شما هم زیاد نیست.

-بله، میانگین سنی مدیران ما در اداره کل کتابخانه های مازندران جوان و این یک فرصت برای مااست. ما حتی مدیر 32 ساله داریم.
 
 *آیا هیچ گاه به این موضوع فکر کرده اید که در شرایط کنونی اقتصادی مردم کمتر کتاب می خرند و می خواند و احساس ناخوشایندی به شما دست بدهد؟

-کسی که کتابخوان است در هر شرایطی کتاب می خواند و تحت تاثیر بحران اقتصادی قرار نمی گیرد. تلاش ما برای افرادی است که کتابخوان نیستند و برنامه ریزی ما این است افراد این چنینی به کتاب روی آورند، تلاش ما برای کتاب نخوان هاست.

این جفا است که بگوییم جامعه ما کتابخوان نیست، در شرایط سال گذشته 54 هزار نفر در جشنواره کتابخوانی رضوی شرکت کردند که رکوردی بی نظیر بود، در حالی که گفته می شد در این شرایط چه کسی کتاب می خواند. روند مازندران در کتابخوانی رو به رشد است.

* از ناحیه برخی افراد یا نماینده فشارهایی برای جابه جایی ها داشتید؟

-من آدمی هستم که دیر خسته می شوم. بله، در فضای مدیریتی ما این مساله عادی شده و اجتناب ناپذیر است، هر جا نیروی انسانی بیشتر باشد درخواست های این چنینی هم از سوی افراد ذی نفوذ بیشتر است. وقتی مدیر آموزش و پرورش کیاکلا بودم حتی برای انتخاب مدیر مدرسه هم زنگ می زدند. من به هیچ وجه زیر بار حرف زور نمی روم، مادرم می گوید این هم خصیصه دیگری است که از پدرم به ارث بردم و البته لطف خدا هم هست.

 *برای کارهای شخصی وقت می گذارید؟ مثلاً اهل ورزش هستید؟
 
- در کارهای شخصی، سرم شلوغ است. ورزش شنا و ایروبیک را ثابت انجام می دهم، در طول روز وقت ندارم و گاه ساعت های پایانی شب را به ورزش اختصاص می دهم. زمان دانشجویی عضو تیم کوهنوردی بودم و در همان زمان رتبه نخست را در رشته آمادگی جسمانی داشتم. در موسیقی فعالیت داشتم و در دوره دانش آموزی رتبه نخست تک خوانی را کسب کردم و در صوت قرآن هم رتبه نخست دارم.

قبل از اینکه به مدرسه بروم و خواندن و نوشتن بیاموزم شعر می گفتم و مادرم برای من می نوشت. من و برادرم در نقاشی هم دستی داشتیم و این را هم از پدرم به ارث بردیم.
سرمه دوزی و مروارید دوزی و کارهای این چنینی هم بلدم و کارهای جهیزیه ام را خودم انجام دادم. اوایل ازدواجم هدایایی که می دادم از همین هنرها بود و استقبال هم می کردند.
 
*ولی شعر در اولویت تان است و هیچ وقت رهایش نکردید. آخرین شعرتان را کی سرودید؟

-آخرین شعرم را نیمه شعبان سرودم، مادرم نذر دارد و نیمه شعبان آش می پزد و من در آن فضا شعر "آش نذری" را سرودم.

*چرا به مازندرانی شعر ندارید؟

-چند ترانه محلی هم دارم و دوست دارم به زبان مازندرانی شعر بگویم اما بیشتر کارهایم فارسی است.
 
* کتاب های تان را هم معرفی کنید لطفاً.

-نخستین کتابم با عنوان عطر بانو سال 75 منتشر شد، منتخب نخستین کنگره دفاع مقدس کشور و جایزه ام سفر به مکه بود.
به شیرینی عسل عنوان اثر دیگری است که ترجمه برخی سوره های قرآن به زبان کودکان و شعر است.
ماهواره و دگرگونی ارزش ها کتاب تخصصی غیر شعری من است. نگهبان خیمه ها هم نخستین کتاب شعر کودک ویژه فرزندان شهدای مدافع حرم است
کبوتر مرد خونه ست، بچه ش یکی یه دونه ست هم کتاب شعر کودک است.
کتاب چوب پر مربوط به دوبیتی ها ویژه خادم یاری امام رضا (ع) است که آماده چاپ است.