دوشنبه 17 تير 1387-0:0

مازندران:سرزمین مردم سگ پرست؟

نظريه اي نو در باب وجه تسميه مازندران ، از:جواد مفرد کهلان-استکهلم سوئد


زبان دری با ساسانیان به فارس و دیگر نواحی غربی ایران رسیده است. نگارنده قبلاً با استناد به نتیجه گیری استاد علی مظاهری در کتاب دو جلدی جاده ابریشم، به نقل از منابع یونانی و چینی و اسلامی ساسانیان را از تبار سکایان آسیانی آورده ام که در آغاز در ماوراءالنهر می زيسته اند و بعد در اتحادیه قبایلی از سکاها و یوئه چی ها شمال غربی هندوستان را فتح نموده و در آنجا حدود دو قرن فرمانروایی نموده اند.

اما سرانجام پس از گذشت چهار قرن هندوان موفق شدند ایشان را از هندوستان به سمت ایران باز پس برانند.

نگارنده با توجه به نتیجه گیری استاد مظاهری موطن بعدی سکائیان آسیانی را همان ایالت فارس معین نموده بودم . ولی متوجه جایگزین شدن زبان دری این سکائیان پارسی به جای زبان بومی پهلوی/پارسی کهن نشده بودم.

سادگی و روانی زبان دری و کثرت جمعیت ساسانیان و کسب حکومت فارس و سرانجام فتح تمامی امپراطوری اشکانی بی تردید این روند جایگزینی را تسریع نموده است.

 دوستم پویان که در این باب با هم بحث و گفتگو می کردیم، یادآوری نمودند که فردوسی نیز در شاهنامه ساسانیان ایرانیان مهاجر هند و عودت داده شده به سمت ایران معرفی نموده است.

 به شاهنامه مراجعه کردم، مطلب درست بود. جالب است که فردوسی در این باب تنها نام ساسان به عنوان رئیس قبیله ذکر کرده و مطابق رسوم اشرافی کهن اصل و نسب وی را به تباری بزرگان کهن، در این باب به دارا یعنی داریوش سوم هخامنشی می رساند.

 خود نام ساسان که گاهی نام پدر اردشیر بابکان ذکر شده و گاهی جد پدری وی محسوب است در واقع نام قبیله بزرگ ایشان بوده است که یونانیان عهد سلوکی ایشان را به نام آسیان(عقابان شریف، یا منسوبین به عقاب شریف) معرفی نموده اند.

 فردوسی مدت اسکان ساسانیان در هند را چهار نسل می آورد که در واقع نزدیک به دو قرن(حدوداً 8 نسل) بوده است.

 خود نام ساسان نیز در زبان سکایی (به شکل کلمه ساس که در نزد مجارها به یادگار مانده است) به معنی منسوب به عقاب می باشد.

لابد انتساب ساسانیان (آسیانیها یعنی منسوبین به عقاب نیک پی) به دارا (داریوش، داریه وهوش، داله وهوش لفظاً یعنی عقاب شریف) از همین موضوع ترادف معنی لفظی این اسامی پدید آمده است.

 احتمال نسب بردن ایشان از داریوش هخامنشی ضعیف است، چه نامهای ساسان و آسیان در واقع نشانگر توتم عقاب قبیله ایشان است نه نیای واقعی.

در این رابطه گفتنی است، مسلم می نماید تمثال خدای ریش دار(علامت پیر دانا) درون دایره بالدار (همای سعادت) که بالای سر هخامنشیان در پرواز است، خود خدای قبیله ای هخامنشیان یعنی اهورامزدا منظور بوده است نه فروهر زرتشتیان که اوستا شناسان مطرح نموده اند.

 به هر حال به نظر می رسد سیمرغ پرستی ساسانیان با معنی لفظی نام قبیله آنان یعنی آسیانی(عقابان شریف) و اهورامزدا مرتبط بوده است.

در اینجا این سؤال مطرح می شود آیا نام دربیکان(دروپیکیان، دری ها) یعنی قبیله اصلی و بزرگ ساسانیان در سمت بلخ و ماوراء النهر در رابطه با دارا (عقاب) بوده یا نه و در غیر این صورت از آن چه مفهومی اراده شده است؟

نگارنده معتقدم این نام پارسیان سکایی را نظر به نام کهن عهد هخامنشی دیگر دربیکان/دروپیکیان یعنی سکائیان برگ "هومه"(شراب خوب) باید به معنی مردم دارای داروی خوب گرفت.

 در اینجا به مناسبت اینکه نامی از دروپیکیان فارسی/سکایی(دریها/تاجیکان آریایی) به میان آمد نام و نشان قبایل کهن مادی و پارسی را با معنی لفظی نام قبیله ای شان و اقلیم هایشان قید می نمائیم: هرودوت در سمت جنوب دریای خزر از سه قبیله پارسی زبان ماسپیان (یعنی آنان که سگ را گرامی می دارند، سگساران)، دروسیان (=مردم جنگلی، گیلانی ها) و مردان(آماردان= تپوران، یعنی آدمکشان) در کنار نام قبایل پارسی پانتالی (=مردم سرزمین راه، پارتیان ، پرتوها، خراسانیان) یاد نموده است.

 پنج قبیله پارسی دیگر را کرمانی ها (ساگارتی ها) و پاسارگادیان(پارس ها) و داهی ها (گرگانیان)، دروپیکیان(دربیک ها، دریهای سمت بلخ) و مارفیان (مردم سمت مرغیانه= مرو) ذکر نموده است.

 هرودوت همچنین قبایل آریایی اتحادیه مادها را هم معرفی نموده و نامهای ایشان را بوسیان (=مردم دارای توتم گوزن و بزکوهی، سکائیان/کیمریان کردوخی، کردان)، بودینان(=خوشبختان، لران، بختیاریها)، مغان (=مردم انجمنی دانای سرودهای دینی، از سئورومت های آذربایجان، خصوصاً ساکنین دشت مغان)، آریزانتیان (=مادها= نجبا، مادهای حکومتی حوالی ری و کاشان و همدان)، ستروخاتیان (=دارندگان خانه سنگی، ساگارتیان، کرمانجها/کرمانشاهیان) و پارتاکانیان (=مردم کنار رود زاینده رود، اصفهانیها) آورده است.

 از نام پارسی ماسپیان مازندران چنین مستفاد می شود که نام مازندران در اساس مرکب از مه(بزرگ)- سون(سگ)- داران بوده و معنی سرزمین مردم سگ پرست می داده است.

نام کهن مادی کاسپی و سپاکا هم که بر این مردم اطلاق گردیده مترادف با هم به همین معنی سگ پرست می باشند.

 یونانیان به صراحت از کیش سگپرستی کاسپیان/ کادوسیان(سگساران شاهنامه) یاد نموده اند. ولی در عهد پیش از اسلام در سمت خوزستان از مردمی به نام ماسپتان(ماس-پیت- ان یا ماسپذان) یاد شده که مسلم به نظر می رسد نام شان به معنی ماهیخوار بوده است. یونانیان به طور عام نام ایختوفاق(ماهیخوار) را به مردمان سواحل جنوبی ایران اطلاق نموده اند.