سه شنبه 18 تير 1387-0:0
چرا شفقت رفت؟
يادداشت روزنامه محلي بشير مازندران
ريچارد فانيمن مي گويد: «اگر همواره مانند گذشته بينديشيد هميشه همان چيزهايي را به دست مي آوريد كه تاكنون كسب كرده ايد.»
گويا پروژه تغييرات متواتر و زود هنگام استاندار در اين سامان تمامي ندارد و هنوز دست از سر مردم و سياسيون مازندران بر نداشته است.
گويي اينكه سرنوشت مردم به سرنوشت حكمرانان اعزامي از پايتخت گره خورده است فرقي نمي كند كه دولتمردان را اصلاح طلبان تشكيل دهند يا اصولگرايان، عجيب اما آنجاست كه بالاخره در ميان تكذيب و تأييد فراوان، عاقبت و آخرت پروژه تغيير استاندار يا به روايتي بر كناري نماينده عالي دولت در اين استان كليد خورد و ابوطالب شفقت جاي خود را به سيد محمد كريمي در طبقه سوم ساختمان استانداري در خيابان انقلاب ساري داد تا كريمي شاهرودي الاصل علي آبادي بيستمين استاندار مازندران بعد از انقلاب اسلامي تلقي شود.
ابوطالب شفقت 51 ساله برخاسته از بخش بندپي بابل در كسوت يك نظامي اولين استاندار دولت نهم در مازندران بود كه توسط مصطفي پورمحمدي (وزير سابق كشور) معرفي شد اما حالا نه پورمحمدي و نه شفقت هيچ يك همديگر را در وزارت كشور نمي بينند.
اگر بخواهيم استاندار سابق مازندران را در يك جمله توصيف كنيم شايد اين عبارت بهترين عبارت ممكن باشد: «انسان متدين، متواضع و مردم دار» اما آيا او استاندار خوب و كارآمدي هم بوده است؟
ما هيچ گاه مطلق فكر نمي كنيم نه خيلي بد و نه خيلي خوب. شفقت از جنس آدم هاي خوب و متمايل به متوسط بود كه در كارنامه مديريتي خود سرچشمه خدماتي بوده است.
او به هر حال يك استاندار متوسط بود از آنچه كه او در اختيار داشت، امكان داشت، اقتدار داشت و يا اعتبار داشت در حد وسع و امكان هم توانست برخي كارها را انجام دهد.
اما با اين حال او مي توانست كارهاي وسيع تر و زيادتري را كه در مسير پيش روي او قرار داشت انجام دهد اما نتوانست؛ چرا كه محدوديت و مانع داشت.
پروژه توسعه طلبي و تحول خواهي، موضوع كم اهميت و چندان ساده و آساني نيست. شفقت كه خود را يك اصولگراي تحول خواه مي دانست مي بايست منشأ تغييرات و تأثيرات بيشتر مي شد اما نشد.
آيا در اختيار شفقت فرصت هاي فراواني كه در اختيار ساير استانداران قرار داشت، قرار گرفته بود؟ به باور ما پاسخ مثبت نيست.
ابوطالب شفقت موانع عمده و مهمي پيش روي داشت كه شايد اصلي ترين و بنيادي ترين مانع بر سر پروژه هاي تحول خواهي او در مسير كاري، در بدنه استانداري و به واسطه مديران منصوب و منسوب به غير او بود.
مديراني كه هر يك به كانونهاي قدرت و سهم خواهي متصل بودند و بعضا از سر روابط و مناسبات سياسي، حزبي و فكري به او معرفي شدند.
او در ابتدا قدري مقاومت كرد تا ديدگاهها و مديران تحميلي را تحمل نكند اما موفق نشد. مديران و نوع مديريت حاكم بر بدنه استانداري با برخي سياست ها و برنامه هاي كاري او موافق نبودند و اين در واقع شروع اختلاف نظر و ناساگازي هايي بود كه امروز منتهي به خروج ناخواسته شفقت از استانداري شد.
شفقت حتي براي جماعتي از اصولگرايان هم گزينه مطلوب و مناسب نبود چرا كه او در مشي كاري به سياست مدارا و تحمل نيروها اعتقاد راسخ داشت.
اما در اين راه با موانع و محدوديت هايي هم مواجه بود. برخي مي گويند شفقت نتوانست انتظارات دولت را بر آورده سازد اين ادعايي بيش نيست چرا كه اگر مديريت عالي استان مازندران (چه شفقت و چه غير شفقت) بيش از پيش مورد توجه دولت و دولتمردان از جهات و ابعاد مختلف واقع مي شد، خواهي نخواهي انتظارات دولت و توقعات و مطالبات مردم هم برآورده مي شد.
اگر دولت در تخصيص اعتبارات و بودجه به استان مازندران مانند ساير استانهاي طراز اول عمل مي كرد و اعتبارات ويژه اي را در اختيار مي گذاشت بي شك شفقت بهتر از هر وضعيت و شرايطي مي توانست تحولات را در عرصه هاي مختلف استان رقم بزند.
اگر دولتمردان سايه و دولتمردان عيان، مدعي و متوقع اند كه توقعات ما را مديريت سابق برآورده ساخته است به اين پرسش مهم پاسخ دهند كه براستي چه ميزان اعتبارات ملي و بودجه هاي كافي را خارج از سقف بودجه هاي تعيين شده استاني در اختيار مدير ارشد استان قرار داده اند تا در آن صورت مدعي و متوقع كارآمدي يا برآورده ساختن انتظارات دولت مي شدند؟
اگر همان بودجه ها و اعتبارات ميلياردي خارج از سقف تعيين شده سالانه استان را دولت در اختيار اين استان قرار مي داد در آن حالت مي توان به يك ارزيابي و قضاوت واقع بينانه دست زد.
در شرايطي كه دخالت اهرم و كانون هاي قدرت از هر سو براي انتخاب فرمانداران، بخشداران و مديران دستگاههاي اجرايي رو به فزوني است و بعضا نقش و تأثير نماينده ارشد دولت كمرنگ مي شد آيا مي توان توقع داشت كه عملكرد و كاركرد استان به لحاظ مديريت تحول خواهانه از حد متوسط بالاتر رود؟
چرا كه سبك و مدل مديريت و نوع مديران و كارشناسان برگزيده بي ترديد مطلوب و مورد پسند استاندار نبودند.
از نگاه مردم (فعالان سياسي، نخبگان و توده) تحول به معني و اندازه آن چيزي كه دولت نهم داعيه دار آن بوده است را آيا مي توان با اتكا و ابتنا به منابع، فرصت ها، امكانات و مقدورات تضعيف شده و كم قدرت، عملي و متحقق ساخت؟
به نظر مي رسد كه اگر انجام نگرفتن كار خاص و شاخص در اين مدت را به پاي يك شخص ريختن دور از انصاف و واقع بيني است همان كانون هاي قدرت كه براي مديريت عالي استان تصميم گيري مي كند و مدير تعيين مي كنند تا امروز چه ميزان كمك و اعتبار و حمايت به لحاظ برد سياسي و اجتماعي از اين استان از خود بروز داده اند؟
شكي نيست كه تغيير يا جابجايي با بركناري مدير ارشد (استاندار و نماينده عالي دولت) زماني كارايي و اثر گذاري دارد كه اولا امكانات و منابع ( مادي و انساني) و ثانيا اختيارات و اعتبارات و قدرت كافي فراهم شود در غير اين صورت تحول به مفهوم عيني و به معناي كيفي را نمي توان نظاره گر بود.
اين نوشتار در پي بر شمردن دلايل توسعه نيافتگي يا رشد آرام توسعه در اين استان نيست و آن را به فرصتي ديگر موكول مي كند. با اين حال نوع رويكرد مديريتي و اقدامات مردم دارانه استاندار سابق با لحاظ برخورداري از تدين و روحيه تواضع و افتادگي مي تواند يك فصل مميزه اي براي مديران منسوب به دولت باشد كه در مقابل ناملايمات و سختي ها، صبور و آرام و با متانت عمل كنند.
در فرازهاي بعدي با استاندار جديد حرفهاي مان را خواهيم گفت.