چهارشنبه 11 دی 1387-0:0
من هم روضه خوانم
تعجب نکنید،ما چندین امام حسین داریم ... من روضه خوان همه ی آنها نیستم ؛ يادداشتي از:شیخ عبدالله شاهینی، مدرس حوزه علمیه و دانشگاه های گرگان
چندی پیش مقاله ای از این قلم منتشر شد که در آن نظراتی از این "ناچیز" آمده بود ،یک نفری که گویا توان شنیدن سخنی غیر از حرف خود را نداشت، زبان به طعن گشود و برایم پیغام فرستاد، که" فلانی" را بگویید، بهتر است، روضه خوانی اش را کند، تو را چه به این حرفها ؟!!...
پیام آن دوست که به من رسید، ایام محرم شروع شده بود و بهانه ای شد، تا دست به قلم ببرم ... الآن که مشغول نوشتن شدم، تازه از مجلس روضه خوانی آمده ام صبح زود ماشین را روشن کردم و مانند همه ساله در طول دوازده سال گذشته کله ی صبح، خانه ی" علاالدین" رفتم تا منبری بروم و یادی از امام حسین کنم، و اکنون برای آن دوست و دیگران که گاه مرا طعن می زنند که تو را چه به این گنده گوئی ها و یا برخی دیگر از موضع دوستی به قول خود، می خواهند، تکریمی کنند، به من می گویند ...تو ؟!!...تو؟!!....توئی که با دانشجو جماعت سر و کار داری و سالهاست در حوزه تدریس می کنی ...تو را چه به روضه خوانی ؟!!....
بله ... من به هر دو دسته از دوستان چه آنان که تکه انداز و ُلغز پرانند و یا دیگرانی که از موضع تکریم به من روسیاه آنگونه سفارشم می کنند ... یکی به روضه خواندن و دیگری به نخواندن !!....با صدای رسا می گویم، که اگر روضه خوان های امام حسین این افتخار را به من بدهند ،که داخل جمعشان باشم، افتخار بزرگی برای من است اگر بپذیرند که با گوشه ی عبایم خاک نشسته بر نعلین شان را پاک کنم، بسی سعادت برای من ! حاضرم، همه چیز داشته و نداشته ام را بدهم به عوضش امام حسین من را روضه خوان خود بداند، من یک روضه خوانم و به آن افتخار می کنم ...اما ...اما روضه خوان کدام امام حسین!! .....کدام امام حسین؟!!..... مگر چند امام حسین داریم ؟!!
تعجب نکنید، ما چندین امام حسین داریم ... من روضه خوان همه ی آنها نیستم ... یکی، آن امامی است که رفت و شهید شد تا اگر ما دنیائی گناه داریم چند قطره اشک بریزیم تا بخشیده شویم و بعد همانی باشیم که بودیم !....یکی دیگر آن "امام حسین" ی است که گریه بر او خمودی ، خموشی و سکوت است، فقط آه و اندوه هست و بس، این امام حسین فقط همین را می خواهد نه بیشتر ... یکی دیگر آن" امام حسین" ی نه در دسترس انسانها و نه برای اینکه در عمل و اندیشه همچون او باشیم، فقط آمد تا پیروانش سیاه بپوشند !!. گریه کنند تا بخشیده شوند! همین،.. نه بیشتر ...... یکی دیگر آن" امام حسین" ی با چهره ای مظلوم شایسته ی دلسوزی ... همه ی درها بر او بسته... در بیابانی بین دشمن به دام افتاده و به ناچار تن به جنگ داده .....نه .....نه ....من روضه خوان این "امام حسین" ها نیستم
من روضه خوان" امام حسین" ی هستم که در کربلا بود نه آن" حسین"ی که برخی از ما در ذهن داریم
من روضه خوان" امام حسین" ی هستم که خود را فدای دین کرد نه آنکه دین را فدای خود! حکومت و قدرت برایش" اصل" نبود تا همه چیز را برای آن قربانی کند قداست دین" اصل" بود و بس... هر چند خود به زحمت افتد، از این روی به هنگام حج همه رو به سوی مکه دارند ، اما فقط اوست که بیرون می آید
- محمد حنفیه : ای فرزند رسول خدا اکنون که همه به مکه می آیند بهتر آن است در جوار خانه ی امن خداوند بمانی
- امام :خیر، حکومت قصد جان من را دارد، نمی خواهم با ریخته شدن خونم حرم الهی هتک حرمت شود
این امام حسین جان بر سر عقیده گذاشت نه عافیت طلب بود، نه توجیه گر، و نه ترسو، هنگامی که فهمید از او برای یزید بیعت می خواهند، شبانه و هراسان از مدینه بیرون نرفت شجاعتش نه در بازوان پرتوان او و نه در تیزی تیغ شمشیرش بلکه در حق گوئی اوست، به صراحت مخالفت کرد و روز روشن از مدینه بیرون آمد
" امام حسین "ی که من روضه خوان اویم، ظلم و بیداد حاکم را " منکر اصلی "دانست، آن زمان که همه ساکت بودند، در" منی" همه را جمع کرد و ستم حکومت را یک به یک بر شمرد
" .... کسانی بر ما حاکمند که فضیلتی در آنان نیست ... ستمدیدگان در رنج .... و صاحبان زور و زر در امانند ..."
من روضه خوان" امام حسین" ی هستم، که به ویژه خواری و امتیاز طلبی تن نداد فرزندان صحابه بر تخت روان سوار و از گذشته ی دینداری خود توشه ی دنیائی می طلبیدند، در آن حال امام وظیفه ی خود را نه روزه و نماز بلکه قیام علیه ظلم و ستم می دید
من روضه خوان، امام حسین" ی هستم که امام کلام سخن و منطق بود صحنه ی روز عاشورا را مروری کنید، دشمنانش شمشیر به دست مقابل او صف کشیده اند ..... و او همچنان .....تا آخرین لحظه ها .....سخن می گوید و استدلال می کند او امام سخن بود ... عجبا!! که زیر برق شمشیرها همچنان سخن می گوید ....فقط موقعی دست به شمشیر برد، که خواست از خود و خاندانش در برابر هجوم شب پرستان نادان دفاع کند
من روضه خوان" امام حسین" ی هستم که گوشش برای شنیدن هر سخنی آماده بود، مهر و محبت او آماده ی پذیرای هر کسی حتی اگر مثل حر بن یزید ریاحی راه را بر او بسته باشد، برخی حرف و سخن بر خلاف اعتقاد خود را که می شنوند همچون کوره ای از آتش بر افروخته می شوند و گو اینکه گوینده ملعون ابدی و مخلود در آتش است!! .... و البته نام این برافروختگی را" غیرت" می گذارند .....
وه!! چه غیرتی بالاتر از غیرت امام حسین، که دین خواهی او آمیخته با گذشت و مهربانی بود
من روضه خوان امام حسین ی هستم که شب عاشورا در اوج نیاز به همراه وهمگام صادقانه از یارانش خواست که او را تنها گذارند، چهره ی دین را آمیخته ی با ریا، تزویر، دروغ و مرید پروری نکرد
او پیروانی آگاه و انتخابگر می خواست نه مطیعان نادان سینه چاک متعصب !! از این رو گفت :
" ... هر که می خواهد بر گردد، پس برگردد از طرف من مانعی نیست "
من روضه خوان امام حسین ی هستم که بر مسئولیت انسان تاکید می کرد به خصوص آنجا که پای عالمان دین در میان باشد، انزوا عافیت طلبانه، سکوت تایید گرانه ، و دینداری دنیا زده هیچکدام را شایسته ی آنان نمی دانست، سخنان او را در" منی "مرور کنید
من روضه خوان امام حسین ی هستم که دریائی از عشق و عرفان بود یکه و تنها که روی زمین افتاد رو به آسمان کرد
- خدای من راضی به رضای توام
و به هنگامی که بارانی از تیر بر سرش می بارید به نماز ایستاد
- خدای من ....ای خدای آسمان ها و زمین ...فقط تو را می پرستم و از تو یاری می طلبم
عاشق خدا بود و عاشق بندگان خدا دل در گرو خدا داشت و دین مداری اش رنگی جز رنگ خدا نداشت عشق به او معنا می شود
عطار به ما سر گشتگان می گوید :
در عشق اگر جان بدهی جان این است / ای بی سرو سامان سر و سامان این است
گر در ره او دل تو دردی دارد / آن درد نگه دار که درمان این است
........ فدایش شوم .(shahiniviews)