شنبه 3 اسفند 1387-0:0

پسر خوانده ها

يادداشت ادبي از:محمد لوطيج - تنکابن


 شاید تا به حال شما هم به این نتیجه رسیده باشید ، که بچه ی شاعر ، آدم حسابی بار نمی آید.

 نمونه ؟

نمونه زیاد است اما فعلا این دو نمونه ی معروف را ...

شراگیم، فرزند نيمايوشيج

سیروس شاملو،فرزند احمد شاملو و...

نمونه هایی که تا به حال دیده ایم بچه های تنی بوده اند، وجاذبه ی ارث و میراث هم بی تاثیر نبود . مخصوصاً آن که بدانیم کتاب های نیما و کلکسیون های شاملو چقدر می ارزند .

 اما تازگی ها ، نمونه ی تازه ای ظهور کرده ، که می تواند سوژه ی جالبی باشد:حسین منصوری ، فرزند خوانده ی فروغ

 حسین منصوری آخرین جمعه ی بهمن که مصادف با سالروز درگذشت فروغ هم بوده ، در صدای آمریکا حاضر شده و چیز هایی گفته که من ، اهداف تبلیغی و برداشتن کلاه احساسات مردم را زمینه ساز چنین حضوری می دانم . این که منصوری تا به حال حرفی نزده و حالا تصمیم گرفته ، پرده از حقایق مهمی بردارد ، از آن حرف هاست که زیاد شنیده ایم و بعد به اندازه ی کافی به خوش باوری مان خندیده ایم .

نکته ی حساس و مرکزی حرف های منصوری ، عاطفی و احساساتی نشان دادن فروغ است . این که فروغ هر وقت می خواست شعر بگوید ، داخل اتاق می رفت و می نشست و زار زار گریه می کرد و بعد با چند صفحه شعر بیرون می آمد ، رمز آلود کردن شعر و شاعر است که به زعم من هدفی جز عوام فریبی نمی تواند داشته باشد .

 نیز همه می دانیم که مه آلوده نشان دادن هر پدیده ای ، زمینه را برای تقدس آرایی مهیا می کند . به خصوص که ما ایرانی ها ، استعداد عجیبی برای این جور قهرمان پروری ها داریم.اما فروغ فرخ زاد به اندازه ی کافی بزرگ هست و مردم شعر خوان  به اندازه ی منزلتش ، او را می شناسند . تیراژ و نوبت چاپ کتاب هایش به خوبی این امر را نشان می دهد . موقعیتی که در شعر معاصر تنها نصیب دو - سه تن شده است وَاصلاً نیازی به این جور رمانتیک بازی ها ندارد مگر این که اهداف تازه ای در کار باشد.

1  - نکته ی مهمی که می توان گفت این که : حسین منصوری شش ساله بود که به خانه ی فروغ آمد  و این به سال 41 بر می گردد. اوایل – شاید 1 سال – کاملا با فروغ زندگی کرد . اما بعد ها ؛ به واسطه ی سفرهای فروغ به نقاط مختلف کشور و نیز خارج از کشور و کار در موسسه ی گلستان فیلم، حسین بیشتر اوقات نزد مادر فروغ زندگی می کند و به ندرت فروغ را می بیند .

به خصوص از زمانی که به خانه ی خریداری شده توسط گلستان آمد ، کمتر حسین را می دید . اسناد و مدارک ، نامه ها ، خاطرات و... به اندازه ی کافی برای این ادعا وجود دارد . بچه ی هفت ساله، آن هم بچه ای که فروغ را فرشته ی نجات می داند و به چشم انسان عادی و معمولی به او نگاه نمی کند ، آیا می تواند تحلیلی واقع بینانه از رفتار و کردار او داشته باشد؟طبیعی است که تصوری ماورایی از او به دست می دهد.اما فکر نمی کنم این تمام ماجرا باشد .

2  -زنده یاد هوشنگ گلشیری در فیلمی که صفاریان در باره ی فروغ ساخته ، از دیدارش با حسین منصوری می گوید . من در همان ایام سرگرم نوشتن زندگی نامه ی فروغ بودم . از گلشیری در باره ی دیدارش با حسین منصوری پرسیدم .

گلشیری می گفت : او چیز زیادی از فروغ به یاد ندارد ، چیز هایی هم که به من گفته ، بیشتر مطالب دیگران است و پیش ترها در نشریات و کتاب ها به چاپ رسیده است . حرف آخر زنده یاد گلشیری این بود که اگر ناگفته ی مهم و تکان دهنده ای درباره ی فروغ وجود داشته باشد ، یا پیش ابراهیم گلستان است و یا با شاپور ...

3   - این که  حسین منصوری به عنوان فرزند خوانده ی فروغ ، توانسته کمپانی های هالیودی را متقاعد سازد تا فیلمی از فروغ بسازند، خوب است؛ اما عنوان کردن حرف های خلاف واقع ، آن هم چهل سال پس از مرگ فروغ ، شایسته ی او نیست . فروغ اصلا و ابداً اهل این جور ادا و اطوار ها نبوده است . شاید اگر باکسی دعوا می کرد یا مشکلی پیش می آمد ،سیم تلفن را می کشید یا درِ اتاق را قفل می کرد ( کاری که همه ی ما هم می کنیم )، اما این که هر موقع می خواسته شعر بگوید حالاتش عوض می شده ...نمی دانم...!

بعید نیست یک کمپانی امریکایی ، با اهداف پشت پرده ای حسین را علم را کرده باشد(حسین منصوری هم نشان داده که استعداد این کار را دارد. )

شاید این مصاحبه ، نقطه ی شروع تبلیغات گسترده ی فیلمی هالیوودی باشد. برای فروغ آرزوی سلامتی می کنم و امیداوارم از این آزمایشی که با / به واسطه ی فرزند خوانده اش به راه افتاده ، سر بلند بیرون بیاید.