چهارشنبه 28 اسفند 1387-0:0
خاتمی، سیاستورزی اخلاقی
يادداشتي از:محمد فاضلي،استاد دانشگاه مازندران
سیدمحمد خاتمی در 20 بهمن 1387 رسما اعلام کرد که وارد عرصه مبارزات انتخاباتی برای انتخاب دهمین رئیس جمهور ایران شده است، و دیشب در بیانیهای رسما انصراف از نامزدی خود برای مقام ریاست جمهوری را اعلام کرد.
این آمدن و رفتن میتواند مهمترین خبر سیاسی روزهای پایانی سال 1387 باشد و قطعا تصمیمی تاریخی است. بیشک تاریخ درباره این تصمیم قضاوت خواهد کرد. سخن بر سر پیآمدهای این تصمیم بسیار است و مجالی دیگر میطلبد، لیکن جدای از هر عاقبتی، این تصمیم از منظری غیرسیاسی نیز قابل تحلیل است.
مخالفان خاتمی در چند ماه گذشته بسیار به وی تاختند که چرا باز هوای قدرت به سرش زده است. برخی دست به طنز و طعن بردند و بسیاری وی را شخصیتی دمدمی مزاج جلوه دادند که بازیچه قدرتطلبی اطرافیانش شده است (از این بگذریم که اساسا یکی از ابعاد سیاست دار و دسته و گروه جمع کردن و برای به کرسی نشاندن حرف خویش تلاش کردن است و در این مسیر هر سیاستمداری همراهانی دارد که چون برای رسیدن به قدرت تلاش میکنند لاجرم قدرتطلب هستند.
پس لفظ قدرتطلبی برای هر کس که در عرصه سیاست است صدق میکند). برخی تا تهدید به ترور پیش رفتند و گروهی از همراهان پیشین وی بر وی خرده گرفتند که برای انجام کدام کار نکرده پا به میدان نهاده است.
خاتمی از ابتدا گفته بود که اگر میرحسین موسوی پا به میدان بگذارد، خود کاندیدا نخواهد شد. تصمیم به انصراف از کاندیداتوری وی، چنانکه از بیانیه انصراف وی مشهود است، دلیلی جز کاندیداتوری موسوی ندارد. ممکن است این تصمیم اشتباهی سیاسی باشد، اما خاتمی را در قامت یک متعهد به اخلاق، در تاریخ ثبت خواهد کرد.
اول، وی نشان داد که نه برای قدرتطلبی بلکه از سر احساس مسئولیت پا به میدان نهاده بود (اینکه آیا اساسا وضعیت به گونهای هست که مسئولیت و احساس مسئولیتی در میان باشد، بحث دیگری است). دوم، خاتمی ثابت کرد بازیچه دست اطرافیانش نیست و استقلال رأی و عمل را توأمان دارد.
شخصا موضعی در تاریخ ایران سراغ ندارم که اصرار به حضور سیاسی یک شخصیت تا این اندازه اوج گرفته باشد.
سوم، خاتمی نشان داد آنقدر بینش سیاسی دارد که تصور نکند مسیر اصلاح تنها از مجرای قدرت میگذرد. وی در بیانیهاش نیز این نکته را تصریح کرده است.
چهارم، خاتمی سالها از قهرمانسازی گریزان بوده و بر آن تأکید داشته است. وی با مشی خویش در عمل قهرمانسازی را نفی کرد. پنجم، خاتمی که منادی سیاسی جامعه مدنی در ایران بوده است، ترجیح داد در پناه نظریه سیاسی خویش به حیات سیاسیاش ادامه دهد.
وی کوشید تا راه برای بروز جامعهای مدنیتر بگشاید که خود نیز در کنار دیگران بتواند در این جامعه مسیر زندگی سیاسی را بیرون از قدرت ولی توأم با اثرگذاری طی کند.
تاریخ چه قضاوتی درباره ماهیت سیاسی این تصمیم خاتمی خواهد داشت، مسألهای است که اکنون نمیتوانیم درباره آن سخنی بگوئیم. اما امروز میتوانیم او را کسی قلمداد کنیم که بر یک تعهد اخلاقی که برخاسته از یک جمله بود پایبند ماند؛ نظریه و کنش سیاسی یکسانی پیشه کرد؛ و قدرت را نه فقط برای قدرت خواست.
میگویند کانت فیلسوف آلمانی گفته است سیاست از آنجا آغاز میشود که اخلاق بازمیماند. اما گویی برای خاتمی، سیاست از همان جایی آغاز میشود که اخلاق آغاز میشود. این قاعده سیاست نیست و نمیتوان از همگان خواست که چنین اخلاقمدار سیاستورزی کنند. اما آنان که سیاست را چنین اخلاقمدار پیشه میکنند، صرفنظر از اینکه با رأی و منش سیاسیشان سازگار باشیم یا نباشیم، شایسته احترام هستند. خاتمی سیاستمداری از جنس اخلاق است.