شنبه 16 خرداد 1388-0:0

مناظره های میرحسین و پیش بینی شریعتمداری

يادداشتي از:ابوذر پوراديب-گرگان


 انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به روزهای پایانی خود نزدیک می شود و صدا و سیما برای معرفی بهتر نامزدها برخلاف دوره های گذشته و برای اولین بار نامزدها را در یک فرصت برابر به مناظره دعوت کرده است.

 آنچه منظور نظر نگارنده در مقاله حاضر است بررسی مناظره های انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی است با اشاره ای کوتاه به سایر نامزدها.

 1- بدون تردید مناظره های انتخاباتی با هدف جلب آرای عامه مردم برگزار می شوند نه برای به دست آوردن آرای نخبگان، بنابراین برای تحلیل و بررسی مناظره های میرحسین باید در پی جستجوی نظر مردم عادی بود و از نگاه آنها این مناظره ها را تحلیل کرد.

 آنچه که در مناظره میرحسین و احمدی نژاد به دفعات توسط موسوی تکرار می شد کلمه "چیز" بود. به گونه ای که به نوشته یکی از رسانه ها موسوی در 45 دقیقه 49 بار از واژه چیز استفاده کرد.

بعضیها اعتقاد داشتند که این واژه تکه کلام موسوی است، اگر چنین است باید در مناظره با دکتر رضایی نیز بارها به گوش می رسید در حالی که مهندس موسوی در مناظره با دکتر رضایی در مجموع کمتر از انگشتان دست از این واژه استفاده کرد.

به اعتقاد نوسینده، موسوی در برابر حملات بی امان احمدی نژاد دستپاچه شد. کسانی که در مناظره شرکت می کنند باید با نگاه روانشناسانه وارد این کارزار شوند.

شروع سخنان احمدی نژاد، ادامه دادن آن که توام با متهم کردن هاشمی و خاتمی و موسوی بود و تاکید براین موضوع که همه علیه او بسیج شده اند و نوع سخن گفتن وی با موسوی (من به آقای موسوی علاقه داردم، اما ... یا اینکه آقای موسوی اجازه می دهید راجع به یک پرونده با شما صحبت کنم؟ که با لحنی تمسخر آمیز از سوی احمدی نژاد بیان شد) بیانگراین است که رییس جمهور فعلی با مشت پر برای تضعیف روحیه رقیب وارد مناظره شد، اما میر حسین چی؟

براستی او تا چه اندازه به استفاده از عاملهای روانی برای از پا در آوردن رقیب اعتقاد دارد؟

عرصه مبارزات انتخاباتی نمونه کوچک بداخلاقیهای پس انتخابات در عرصه های داخلی و خارجی است. آیا مهندس موسوی در برابر حملات بی امانی که به دولت وی در داخل و خارج خواهند شد همین طور دستپاچه می شود؟

 هر چند که وی کمی شجاعت به خرج داد و عملکرد دولت احمدی نژاد را به چالش کشاند، اما چه شجاعتی؟ براستی مردم کدام نوع شجاعت را می پسندند؟ شجاعت توام با دستپاچگی موسوی که منجر به ناقص ماندن جملات و استفاده بیش از حد از واژه چیز شود؟

شجاعت توام با بی تدبیری احمدی نژاد که موجب شکاف بین نیروهای وفادار داخلی و صف کشی دشمنان علیه کشور شود؟ یا شجاعت توام با تدبیر کروبی؟

2- نگارنده در خصوص میرحسین، مناظره وی و رضایی را به سه بخش تقسیم می کند. بخش اول پاسخگویی به حملات احمدی نژاد در مناظره شب قبل، بخش دوم پاسخگویی به سئوالات رضایی و بخش سوم هم ارائه برنامه های خود بود.

 هر چند رضایی و موسوی به صورت پایاپای به سئوالات و ابهامات یکدیگر پاسخ دادند، اما به اعتقاد نویسنده برنده این مناظره رضایی بود.

 همانگونه که در سطرهای بالایی اشاره شد مناظرات انتخاباتی برای جلب آرای عامه مردم برگزار می شوند و عامه هم با ذهنیت شکست موسوی از احمدی نژاد، مناظره دوم موسوی را دیدند. در کنار این ذهنیت باید دو ویژگی منفی مهندس موسوی را هم افزود. یکی فقدان صلابت در گفتار و دیگری تن پایین صدا.

 برخلاف موسوی، رضایی به عنوان آغاز کننده مناظره علاوه بر اینکه سعی کرد فضا را به سمت تنش سوق ندهد، اما به گونه ای صحبت کند که روحیه موسوی تضعیف شود، هم صلابت در گفتار داشت و هم تن صدای خوب. هر چند که موسوی همچون مناظره اول سعی کرد در مواجهه با رضایی اخلاق مدارانه رفتار کند و فشارهای اندک رضایی را تحمل کند، اما نتوانست اقتدار خود را در سخن گفتن به نمایش بگذارد.

بدون تردید بیان جملات زیبا و تن صدا در جلب آرای مردم تاثیر به سزایی دارند و موسوی از این ویژگیها مبراست. شاید عوام اینگونه فکر کنند کسی که نتواند در یک مناظره انتخاباتی از خود دفاع کند چگونه می تواند مدافع مدیران خود در برابر مخالفان داخلی و مدافع ملت در برابر مخالفان خارجی باشد؟

3- آیا موسوی به عواقب مواجهه مخالفان و موافقان با وی پس از انتخابات چه در صورت پیروزی و چه در صورت شکست اندیشیده است؟ میرحسین با به راه انداختن موج سبز نگاه افکار عمومی را به خود جلب کرد، اما به چه قیمتی؟ به قیمت توهین به اعتقادات دینی و مذهبی مردم.

احترام مردم به رنگ سبز که پیش از این مردم براساس یک اعتقاد و به نیت شفا از آن استفاده می کردند در پی موج سبز موسوی تا بدانجا به تمسخر گرفته شد که بعضی از فرصت طلبان سگهای خود را آغشته به رنگ سبز کردند. یا بعضی از افراد معلوم الحال که احترامی برای اعتقادات دینی و مذهبی مردم قائل نیستند پارچه سبز را به صورت کراوات دور گردن خود انداختند و یا دور کمر خود بستند. براستی چرا میرحسین چنین موجی به راه انداخت؟

آیا پیروزی در انتخابات ارزش این را داشت که شخص اخلاق محور و مبادای آدابی مانند میرحسین موسوی که منتسب به امام راحل است اینگونه دست به تحریک احساسات مردم بزند تا جاییکه حتی بهاییان نیز از وی حمایت کنند؟ و رییس ستاد وی هم با افتخار حمایت بهاییان را بپذیرد و آنها را گروه دارای حق اظهار نظر معرفی کند؟ آیا این نوع رفتارها مگر معنایی غیر از این دارد که فضای ناشی از پیروزی میرحسین تفاوتی با فضای ریاست جمهوری خاتمی ندارد؟ و چه بسا شاید وی یک گام جلوتر از خاتمی باشد؟

اگر چنین استدلالی درست باشد مطئمئنا وی برای کار کردن مشکلات زیادی دارد. اگر برای خاتمی هر 9 روز یک بحران درست می شد ممکن است برای موسوی هر هفته یک بحران درست شود. اگر دیروز وزرای خاتمی در نماز جمعه کتک خوردند شاید در آینده همسر و یا فرزندان میرحسین مورد هجوم قرار گیرند.

 آیا میرحسین تاب تحمل مخالفان را دارد؟ آیا اگر روزی یکی از مدیران وی مورد حمله قرار گیرد آیا وی می تواند از مدیر کتک خورده خود دفاع کند؟ و یا در برابر هجمه های دشمنان خارجی از حقوق ملت دفاع کند؟

 پذیرش پاسخ مثبت از این سئوال سخت است، زیرا موسوی در مواجهه با رقیب انتخاباتی نتوانست از خود دفاع کند چگونه می تواند در برابر هجمه های بی امانی که به خود وی و دولتش در داخل و خارج می شود قدرت دفاع داشته باشد؟ چه تضمینی وجود دارد فردی مانند موسوی که تجربه استعفاء از سمت نخست وزیری را دارد در اثر فشارهای داخلی سرانجام مجبور به استعفاء از سمت ریاست جمهوری نشود؟

 سئوال دیگر اینکه اعضای کابینه موسوی چه کسانی هستند؟ باتوجه به حمایت طیف وسیع فکری از اصولگرایان گرفته تا اصلاح طلبان تندرو، آیا وی اصولگرایان را در کنار مشارکت و مجاهدین در دولت خود می نشاند؟

در چنین صورتی آیا وی توان اداره دولت را با چنین طیف فکری وسیعی دارد؟ در خبرها آمده بود که مشارکت به صورت مشروط از میرحسین حمایت کرده است، بدون هیچ گونه تاملی می توان دریافت که شرط اصلی گروههای سیاسی، حضور آنها در قدرت است. آیا موسوی به صرف اینکه تعدادی افراد باتجربه و با سابقه روشن ضد نظام، امام و قانون اساسی در این گروه حضور دارند می خواهد فضای کشور را به سمت گذشته که به مقدسات، شهدا و ... توهین می شد هدایت کند؟

هرچند که خود موسوی هم تمایل نداشته باشد چنین فضایی به وجود آورد اما حضور تندروها در کنار او می تواند این پیام را القاء کند که در صورت پیروزی موسوی آینده خطرناکی در انتظار کشور است، زیرا کسانی در اطراف او قرار گرفته اند که برای رسیدن به اهداف خود روزی شعار عبور از خاتمی و تغییر قانون اساسی را سر می دادند. از کجا معلوم که این افراد خود موسوی را هم دور نزنند؟ سعید حجاریان، عضو ارشد حزب مشارکت، دو سال گذشته گفته بود اگر دوباره به قدرت بازگردیم از صدر تا ذیل را تغییر می دهیم. یعنی چه؟

 آیا معنایی غیر از این دارد که در صورت پیروزی، تندرویهای گذشته را با توهین به اعتقادات دینی و مذهبی، امام، انقلاب و شهدا تکرار کنند؟ اینها سئوالاتی است که در صورت پیروزی موسوی در انتخابات قابل طرح هستند. اما اگر وی در انتخابات شکست بخورد چه هزینه هایی باید بپردازد؟ و سئوالات احتمالی آن چه می باشند؟ در اینکه موسوی در صورت شکست باز هم باید منتظر هجمه های اصولگرایان منتقد خود باشد تردیدی نیست، اما چه کسی و یا کسانی از وی دفاع خواهند کرد؟ هاشمی؟ خاتمی؟ ناطق نوری؟ حزب مشارکت؟ سازمان مجاهدین؟ و کروبی؟ کدامیک؟

هاشمی اکنون توسط احمدی نژاد در مظان اتهام قرار گرفته و تنها کاری که می تواند بکند رفع اتهامات از خود و خانواده اش است، کسی که نیاز به حمایت دارد نمی تواند حامی کس دیگری باشد. وضعیت خاتمی هم روشن است، خاتمی نه در میان اصولگرایان جایگاهی ندارد و نه حامیانش در مشارکت و مجاهدین که از اریکه قدرت جا مانده اند، خریدار حمایتهای خاتمی از موسوی هستند.

حتی ممکن است دخالتهای خاتمی هجمه ها علیه موسوی را نیز افزایش دهد. ناطق نوری هم برغم حمایتی که اکنون از موسوی می کند آیا حاضر است پس از انتخابات خود را در برابر هم طبفان خود قرار دهد؟ در این صورت ناطق چه هزینه هایی را باید بپردازد؟ حزب مشارکت و سازمان مجاهدین هم براساس آنچه که در بند 4 گفته می شود نه تنها از موسوی حمایت نمی کنند شاید خود آنها به صف تخریب کنندگان موسوی هم بپیوندند. در این میان کسی که می تواند مدافع موسوی باشد فقط و فقط کروبی است.

 کروبی از ابتدای انقلاب ثابت کرده که همواره مدافع حقوق ملت بوده و هر کسی در هر گوشه و کنار مملکت دچار مشکل شده باشد وی در حد توان مشکلات آنها را رفع کرده است. برای کروبی تفاوتی ندارد فردی که از وی طلب کمک می کند دوست اوست یا دشمن او. کروبی پیش از این صداقت خود را در دفاع از لقمانیان، نماینده مجلس ششم، دفاع از دراویش گنابادی، پیگیری مشکل شیرین عبادی و ... ثابت کرد. موسوی بعد از انتخابات چاره ای ندارد جز اینکه به دامن کروبی پناه ببرد.

شاید این گفته کروبی درباره موسوی محقق شود: "آغوش من همیشه بر روی موسوی باز است." باز بودن آغوش کروبی بر روی موسوی دو معنا می تواند داشته باشد: یکی اینکه در عین رقابت انتخاباتی، کروبی با موسوی رفیق است و بعد از انتخابات هم رفاقت خود را ادامه می دهد و دیگر اینکه در صورت هجمه های بعد از انتخابات، فقط کروبی است که می تواند حامی موسوی باشد و حامیان فعلی، او را ترک می کنند.

بدون تردید آرای موسوی در نتیجه دو مناظره به شدت کاهش یافته است پس چه بهتر که موسوی رسم جوانمردی را قبل از انتخابات رعایت کند و در اقدامی شرافتمندانه و در جهت حفظ باقیمانده آبروی خود به نفع کروبی کنار بکشد. کناره گیری موسوی به نفع کروبی دامنه حامیان کروبی را افزایش داده و امکان پیروزی شیخ اصلاحات در مرحله اول انتخابات را افزایش می دهد. حتی اگر کروبی برغم کناره گیری موسوی به نفع وی در انتخابات شکست بخورد، نخست وزیر امام می تواند با سربلندی خواستار حمایتهای کروبی شود، در غیر اینصورت از روی شرمساری چنین مطالبه ای را خواهد داشت.

4- به عقیده نگارنده موسوی باید به فکر پاسخگویی به حزب مشارکت و سازمان مجاهدین در صورت شکست در انتخابات نیز باشد. زیرا سران این احزاب و شخص خاتمی مطمئن بودند که در صورت حضور خاتمی در انتخابات، وی در مرحله اول با رای بالا پیروز می شود. اما از آنجاییکه خاتمی می دانست که اگر بعد از احمدی نژاد رییس جمهور شود برای ایجاد فضای باز سیاسی مشکلات زیادی دارد، بنابراین تمایل نداشت که بعد از احمدی نژاد رییس جمهور شود. خاتمی به این می اندیشید که بعد از احمدی نژاد فرد دیگری از بین اصلاح طلبان به قدرت برسد که بتواند در پی تعامل با اصولگرایان، فضای ناشی از به قدرت رسیدن احمدی نژاد را بشکند، آن وقت وی با پرداخت هزینه های سیاسی کمتری خود را نامزد انتخابات کند.

 برهمین اساس بود که برغم توافق با موسوی (خاتمی و موسوی توافق کرده بودند که چنانچه خاتمی قصد ادامه نامزدی در عرصه انتخابات را داشته باشد موسوی به نفع خاتمی کنار بکشد)، خاتمی در اقدامی به دور از رسم دوستی، پشت موسوی را خالی کرد و به بهانه نامزدی موسوی، از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم انصراف داد. بنابراین از دیدگاه حامیان خاتمی، موسوی عامل کناره گیری خاتمی و شکست اصلاح طلبان و مانع به قدرت رسیدن آنهاست، بنابراین باید هزینه های نامزدی بی موقع خود را بپردازد. مشارکت و مجاهدین که تجربه تخریب شخصیتهای نظام به خصوص هاشمی را در کارنامه خود دارند در مواجهه با موسوی شدیدتر عمل می کنند.

 زیرا موسوی مانند هاشمی نیست. هاشمی جایگاه خاصی در نظام دارد و تشکلهای سیاسی منسجمی از وی حمایت می کنند، اما موسوی چه؟ آیا موسوی جایگاه هاشمی را در درون نظام دارد؟ آیا با تشکیل حزب اقدام به نیروسازی کرده است که در چنین روزهایی از وی حمایت کنند؟ حامیان موسوی بیشتر از انگشتان دست هم نمی شوند با این تعداد حامی نمی توان در برابر حملات سازمان یافته مقاومت کرد. بدون تردید پس از تحقق پیش بینیهای نگارنده، موسوی پس از انتخابات راهی جز سکوت ندارد. نه سکوت 20 ساله، بلکه سکوتی برای همیشه و گوشه نشینی تا پایان عمر.

اگر وی تصمیم گرفته که در دهه چهارم انقلاب فعال باشد و این فعالیت بعد از انتخابات هم تداوم داشته باشد لازم است که درایت به خرج دهد و در اقدامی جوانمردانه به نفع کروبی کنار رود. البته کنار رفتن موسوی به همین سادگی هم نیست، زیرا افراد زیادی به ستاد انتخابات وی کمک مالی کرده اند که جلب رضایت آنها شاید ضروری باشد.

 به گفته رییس ستاد انتخابات موسوی حدود 10 میلیارد به ستاد وی کمک شده است که حدود 2 میلیارد آن توسط جاسبی پرداخت شده است. موسوی برای کناره گیری هم با مشکل مواجه است. آیا به حامیان مالی خود تکیه کند و در انتخابات بماند و هزینه های بعدی را بپردازد؟ یا اینکه برای اثبات استقلال خود به نفع کروبی کنار رود؟

 به یاد سرمقاله ای از حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان افتادم که در بخشی از آن نوشته بود: "نقش ژنرال شکست را به ایشان {موسوی} سپرده اند، نقشی که خاتمی از ایفای آن شانه خالی کرد. این «ژنرال شکست»! قرار نیست در جنگ پیروز شود، بلکه قرار است، سپاه شکست خورده را فعلاً از پراکندگی نجات داده و به عنوان اپوزیسیون اصولگرایان- و به قول یکی از سران اصلاحات، «مزاحم فعال»- در صحنه نگهدارد، تا فرماندهان پس پرده- داخلی و بیرونی- که مهندس موسوی آنان را نمی بیند یا نمی شناسد، بعدها، این جبهه از کارافتاده را به کار گیرند."  (pouradib58@ymail.com)