شنبه 27 تير 1388-0:0

کودکان امروز ، قاتلان فردا

يادداشتي از:سرهنگ پاسدار رمضان قاسمی،معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان مازندران


 حضور کودکان بعنوان گل های زندگی باچنین سرووضعی درجامعه نشان از سهل انگاری ، بی تدبیری وروزمرگی مسئولان ودستگاههای عریض وطویلی است که درتشدید این فرآیند نقش بازرسی را ایفا می کنند.

کودکان ژولیده ومعصومی که در گوشه وکنارمعابر کزکرده اند وزیر چشمی عابران را می کاوند وبا نگاه های ملتمسانه خود دل رهگذران را می خراشند ، بسیارند.

 این کودکان تازیانه های گرما وسرما را برخشم پدرترجیح داده وهرروزکاسه بدست ازرهگذران محبت گدایی می کنند.

خیابان های پررفت وآمد ماوای همیشگی آنان برای به دست آوردن لقمه ای نان است وچشم های پرحسرت شان محال است اجازه دهند چیزی ازگلوی کسی پائین برود.

 آینده این متکدیان کوچک امروز به جای مدرسه درخیابانهارقم می خورد. سالهاست که ازحضورشان درشهرمی گذرد وسالهاست که کسی برای این کودکان راه نجاتی نیندیشیده است .

پسرک 7 ساله ای باچشمانی سرشارازشیطنت وشور کودکانه که ماه ها آب و صابون ازکنارصورتش هم عبور نکرده درانتظار صدای افتادن سکه ای درکاسه اش لحظه شماری می کند.

 یکی ازهزاران کودک متکدی ،خیابان گرد وخیابان خواب است . تجربه به او نشان داده که بابیان عبارات تورو خدا کمک کنید ، مامانم بیمارستان خوابیده ،؛ خدا خیرتون بده وچندروزاست غذانخورده ام راحت تر می تواند دل رهگذران را بدست آورد.

دراین میان کودکان 10 تا 12 ساله ای هستند که گریه کردن مداوم را شیوه گدائی خود کرده تادل عابران را بدرد آورند واندک کمکی ازآنان دریافت کنند.

 درنقطه ای دیگرکودکی که 6 تا 7 ساله به نظرمی رسد با لباسی مندرس وکثیف ودستانی که هیچ شباهتی به دستان ظریف و لطیف همسالانش ندارد ، بسته ای آدامس دردست دارد وبا سماجتی زیاد که به التماس شبیه است ازرهگذران می خواهد که ازاوآدامس بخرند.

درمسیرهای مختلف شهر ، درترافیک ماشینهای پشت چراغ قرمز ، داخل بیمارستانها ، صف تاکسی وایستگاه اتوبوس کودکان خردسالی را میتوان دید که به عناوین وترفند گوناگون درصدد دریافت مبلغی از رهگذرانند .

تکدی گران کوچک ، عشق وعلاقه وحتی بازیهای کودکانه را ازیاد برده اند ،حتی دعواهای آنان هم برعکس هم سن وسالانشان برسریک اسباب بازی نیست، دعوای آنان برسر کسب چیزی بنام پول است .

 تحقیر ، خود کم بینی ،کمبودمحبت ،دل زدگی ازدنیا وحسرت یک لحظه خوش وبدون استرس نتیجه ساعتهای طولانی وطاقت فرسای التماس وتکدی گری آنان است ، کاری که به سماجت زیادی نیاز دارد ودرحدوتوان اندام ضعیف ونحیف آنان نیست .

هرروزکودکان خردسالی رادرکوچه وخیابان می بینیم که درآرزوی یک جرعه محبت برآرزوهای کوچک خود چشم بسته اند.

ازصبح تاشب تنها درجستجوی اندکی درآمد کیلومترهاراه را پیاده باپاهای کوچک شان طی می کنند و دراین مسیر خسته کننده بارها با پرخاشگری وتوهین عابران عصبانی مواجه می شوند.

برخی آنهارا درشمارکودکان کار طبقه بندی می کنند که برای امرار معاش خانواده به تکدی گری روی آورده اند وبرخی دیگرهم آنها راوسیله و ابزاری برای سوداگری باندهایی مخوف می دانند که تربیت بزهکاران حرفه ای اصالت اصلی آنان است.

 اما واقعیت آن است که فارغ ازهردو رویکرد فوق حضورکودکان بعنوان گل های زندگی با چنین سرووضعی درجامعه نشانه سهل انگاری ، بی تدبیری وروزمرگی مسئولان ودستگاه های عریض وطویلی است که درتشدید این فرآیند نقش بازرسی را ایفا میکنند. به اعتقادکارشناسان معضل تکدی گری کودکان درجامعه زمینه سازبسیاری ازمعضلات اجتماعی وناهنجاریهایی خواهد بود که جامعه درآینده بهای آن را هزاران بارسنگین تر خواهدپرداخت.

بعبارت دیگر بسیاری ازاین کودکان دقیقا همان سارقان وقاچاقچیان وقاتلانی هستند که درآینده ای نه چندان دور به سراغ فرزندان ماخواهندآمد وبا اقدامات تبهکارانه خود امنیت وآسایش را از جامعه سلب خواهند کرد.

همانگونه که امروزه جامعه هزینه سنگین ندانم کاری وناکارآمدی سیاستهای گذشتگان رادراین زمینه پرداخت می کند . به هرتقدیر به نظرمی رسد برای پیشگیری ازخطرات وآسیب هائی که درمسیر زندگی این کودکان قرار دارد و به نوعی نظم اجتماعی وجریان طبیعی جامعه رادرآینده تحت تاثیر قرار خواهدداد.

ضروری است برای ساماندهی آنان اقداماتی اساسی انجام شود که نخستین گام دراین زمینه تخصیص اعتبارات خاص وبهره گیری ازتشکل های غیردولتی ومردمی است.