پدر!من نگرانم
... راستي پدر ! از كدام رنجت بگويم؟! از تجاوز پايتخت نشينان و مصادره امامزاده هاشم و پلور در شمال غرب؟ يا باز يورش همانان در سوادكوه در جنوب غرب و نمي دانم، امروز از طمع ورزي فرزند نوجوانت در شرق؟!(يادداشت رسيده)
مازندنومه:نوشته زير را يکي از استادان دانشگاه براي انتشار در مازندنومه ارسال کرده است که با امضاي محفوظ منتشر مي شود.موضوع قصه پرغصه جدايي بخش ديگري از مازندران است.دست درازي به مازندران مظلوم انگار تمامي ندارد و اينک نوبت ميان کاله زخمي است...!
---------------------------
كه مازندران شهر ما ياد/ باد هميشه برو بومش آباد باد
"گلستان" قطعه اي از بوستان" مازندران" بود كه از جدايي آن ديري نمي گذرد. 16 آذرماه سال 76 تاريخي است كه درد زايمان مازندران به زايش " گلستان" انجاميد.
مادر از شدت درد جان سپرد و پدر همچنان زخمي است و پابرجا. اما نوزاد، پس از جدايي لختي دلتنگ علقه ها و دلبستگي هاي خود بود و هرگاه كه احساس نوستالژيكش گل مي كرد، نقبي به روزهاي وصال مي زد و سري به خانه پدري و برادران و خواهران و بستگان نسبي و سببي اش را مي جست كه " آهاي عزيزان! من دلم براي تان تنگ است" .
اين دلتنگي براي پدر بسي دردناك تر بوده و هست. بايد از همه پدران دنيا پرسيد كه چه اندازه درد جدايي فرزند برايشان سنگين و دشوار است!
مازندران، اين پدر كهنسال و سترگ و زيبا 14 سال است كه از فراق فرزند خويش مي نالد.آن فرزند البته نسبت به پدرش وفادار نبوده است بلكه همين كه سن صغر را سپري كرد احساس نوستالژيكش به ميراث خواهي تغيير يافت و اكنون ديگر اثري از آن دلتنگي ها نيست.
ديگر نگران برادران و خواهرانش نيست اينك او از پدر و برادران و خواهرانش سهم مي خواهد . مي گويد سهم الارث من از پدر بسي فراخ تر از آن است كه در آغاز جدايي نصيبم شده است.
آه! پدر دل انگيز و مهربان! مازندران! دلم برايت زخمي است! فرزندت چقدر زود ارج و منزلت پدر را به فراموشي سپرده است!
راستي چرا فرزندان ديگرت كه افتخار پا در ركابي تو را يافته اند و همچنان در سايه مهر تو آرميده اند به جاي دفاع از تو به گوشه ی بازي و شوخي و طرب خزيده اند و فرصت تاخت و تاز را اين گونه براي آن فرزند فراموشكار و طمع كارت فراهم ساخته اند؟
اصلا بگذار روي خطابم را از آن فرزند طماع به سوي فرزندان بالغ و رشيدي بگردانم كه در كنف حمايت پدر نشسته اند و ايستاده و خوابيده و باليده اند و به نوايي رسيده اند و امروز در دام غفلت افتاده و پدر را به گونه اي ديگر مي آزارند.
راستي پدر ! از كدام رنجت بگويم؟! از تجاوز پايتخت نشينان و مصادره امامزاده هاشم و پلور در شمال غرب؟ يا باز يورش همانان در سوادكوه در جنوب غرب و نمي دانم، امروز از طمع ورزي فرزند نوجوانت در شرق؟!
آه ! نه ، شک ندارم اگر فرزندان این جانب سرگرم خود نبودند ، اگر غیور بودند ، اگر بازیگوشی نمی کردند ،اگر فرق منافع آنی و آتی را می دانستند و اگر رزم آور و سلحشور بودند و اگر در نوار مرزی رزمجویان دلاور می گماشتند و در مرکز فرماندهانی رشید و کارآمد و اگر اجر پدر را با اجرت خود عوض نکرده بودند و اگر در مرزها و در مرکز خواب نوشین بامداد رحیل آنان را از سبیل باز نمی داشت اینک تو ای پدر ! همچنان شکوهمند و بالنده ، بر فراز برج عاج طراوت و طبیعت و نشاط ایران نشسته بودی و وجاهت و منزلت شکوهت خراش نمی یافت .
پدر ! من نگرانم ، نگران تراش و زخم های بعدی که بر پیکرت خواهد نشست . مرا به این فرزندانت امیدی نیست . اینان سخت در خوابند . هم فرماندهان در کانون و هم رزم آوران در پیرامون .
پدر ! من حتی بیم آن دارم که روزی تو با همه کهنسالیت و با همه لطافت و با همه دریای مهرت در خزر و با همه جنگل های بی نظیرت و با همه کوه های سر به افلاکت و با همه دشت های فراخت و با همه مزارع شالیزارت فرو بپاشی ، تکه شوی ، پاره شوی و هر پاره ات لقمه ای شود در دهان افعی های بلعنده و چندی بعد نشان تو را تنها در اوراق تاریخ جست و .... !!
اما نه پدر ! نخواهیم گذاشت و ما فرزندان برومند این مرز و بوم تا پای جان خواهیم ایستاد . پدر ! مازندران ، تو باید بمانی .
فرزندان سلحشور تو از خواب بیدار می شوند شمشیر از نیام بر می کشند زره و کمان خود بر می گیرند لباس رزم می پوشند از نقطه نقطه و قطعه قطعه ات جانانه دفاع خواهند کرد و از این پس حتی یک وجب از خاکت را از کف نخواهند داد .
ما فرزندان این مرز و بوم از همین جا به همه کسانی که چشم آز به سرزمین مان دوخته اند و آهنگ یورش کرده اند هشدار می دهیم آز خود فرونشانید ، چشم از خاک بردارید و به جای خود بنشینید و دل پدر را نیازارید .
فرزندان وفادار پدر اگر چه چند گاهی به خواب فراموشی رفته اند اما اینک به خود آمده اند و دیگر نخواهند گذاشت دل پدرشان افگار گردد . پاینده باد خاک گهر بار مازندران، بریده باد دستان ناپاک آزمندان
- سه شنبه 28 تير 1390-0:0
مازندران را دريابيم ظاهرا تهراني ها قصددارندجاهاي حساس و ييلاقي آن را از مابگيرندالبته مردم ما هم قسمتهاي حساس اقتصادي اجتماعي و سياسي تهران را هم قبضه كرده اندولي بايدچشم اندازقوي به آينده اين مرزوبوم انديشيدجانم فداي سرزمين سبزوكهن وباستاني
- يکشنبه 19 تير 1390-0:0
با سلام
من یک مازندرانی هستم که سالهاست در گرگان زندگی میکنم، از ابتدای ورودم به این شهر زیبا تا کنون با هیچ مشکلی از جانب همشهریان فهیم گرگانی مواجه نبوده ام و غریب نوازی و دیگرپذیری این مردم مثال زدنیست از این رو پس از هفت سال اینجا را خانه و شهر خود می دانم، از سویی فرهنگ ما بسیار شبیه به هم است و تمام شهرها وروستاهای غرب گرگان و بسیاری از مردم این شهر به زبان زیبای طبری سخن می گویند، ما تاریخ،فرهنگ،گویش و حتی منافع مشترک داریم من واقعا" معنای این به جان هم افتادنها را نمی فهمم. همه همولایتیهای عزیز مازندرانی و همشهریان با فرهنگ گرگانی را به خوشتنداری و احترام متقابل دعوت می کنم.
پاینده باد نام پرشکوه ایران - سه شنبه 14 تير 1390-0:0
سلام.من مازندرانی هستم اما در گرگان هم زندگی کردم.میخواستم به تمام این عزیزانی که دارن همدیگرو تیکه و پاره میکنن بگم که مرزها خطهای ابلهانه ای هستن که انسانها برای جدا کردن خودشون از هم میکشن.خدای بزرگ روی زمین مرز نگذاشت و کسی رو از دیگری جدا نکرد.اگر دیروز تمام این خطه بود مازندران و الان شده چند استان مهم نیست،مهم اینه که ما هنوز هم پسرعمو هستیم و همخون.بالا برید و پایین بیاید همخونی ما در استانهای گلستان و مازندران و گیلان و شهرهای شهمیرزاد و طالقان و فیروزکوه از بین نمیره.پس بیاید برای این خویش و قومی ارزش قائل بشیم و هی نگیم ما بهتریم و شما سهم مارو خوردید و از اینجور حرفها.این وطن مهد اهوراست اگر دریابند.....
- شنبه 11 تير 1390-0:0
آقایان گرگانی اینرا بدانید که استان شماره یک در سال 1317 شامل شمیران، کرج، مازندران و گرگان و سمنان بوده است و این پنج استان دارای سابقه فرهنگی و تاریخی بسیار نزدیک به هم هستند حال که عده ای از حد افراط ورافتاده اند و خود را در این فرهنک کهن جای نمی دهند جای بحث دارد اما ما همگی از یک ریشه فرهنگی هستیم و اگر نبودیم شهمیرزاد طلب پیوستن به مازندران پس از 27 سال جدایی را نمی کرد امیدوارم شما نیزپس از چند سال تقاضای پیوستن به موطن اصلی خود را نکنید(استان گرگان و نه گلستان)
- جمعه 10 تير 1390-0:0
درود؛برخي مخاطبان کامنت هايي را با IP تکراري و ثابت و پشت سر هم (البته با نام هاي متفاوت)مي فرستند که بديهي است همه آن ها از طرف يک مخاطب ارسال شده است.ما از ميان چند کامنت که IP ثابتي دارند تنها يکي را انتشار مي دهيم و از پخش بقيه معذوريم.کاربراني که اين گونه کامنت مي گذارند،تنها زحمت شان را زياد مي کنند.پيشنهاد مي کنيم از نوشتن کامنت هاي متوالي يک نفره با نام هاي مختلف خودداري کنيد.سپاس منديم.
- جمعه 10 تير 1390-0:0
این نویسنده شجاع که اسمش را فاش نکرده احتمالا خیلی تحت تاثیر نثر نویسنده فقید نامدار نادر ابراهیمی بوده است . فقط بهش یادآوری میکنیم که این نادر خان ابراهیمی هم گرگانی بوده . تو میخوای به روی ما شمشیر بکشی اما ما به تو کتاب هدیه میکنیم.
- جمعه 10 تير 1390-0:0
تا قبل اینکه استانمون رو از شما جدا کنن همیشه تموم بودجه گرگان برای ساری و بابل و .. صرف میشد.
الانم که کاملا مشخصه اسم خلیج که خلیج گرگانه، آشوراده و میانکاله هم که کسی نمیتونه روی مالکیتش حرفی بزنه. تا کی می خواین چشم به خاک و اموال گلستان داشته باشین؟ - جمعه 10 تير 1390-0:0
جالبه که نظرات مخالفتان را تایید نمی کنید.
- جمعه 10 تير 1390-0:0
با اطمینان تمام میگویم که در آینده نزدیک با جدا شدن و استقلال غرب مازندران و همچنین الحاق گلوگاه به گلستان و جدا شدن پلور و امامزاده هاشم و گدوک از ماندران و انتقال مرکز استان به بابل ساری می ماند و حوضش!!!!
- جمعه 10 تير 1390-0:0
ما مازندرانی ها نباید با بعضی از رفتارهای خود ما باعث شویم که اینجور همه رو علیه خود ما بشورانیم . آیا از خود پرسیده ایم که چه گونه رفتار کرده ایم که با وجود اینکه یک قوم و یک نژاد هستیم اینجور اختلاف بین خود ما است و اینجوری علیه ما شوریدند . خب اینکه آقای مقیمی برای آشوراده که در داخل خاک آنها است نقشه در سر دارد و آقای رنجبر هم با این الفاظ آنها را خطاب میکند خب انتظار ساده ای است که بخواهیم آنها دست روی دست بذارند و ما را نگاه کنن. خب معلوم است تحریک میشوند و اینجور متحد علیه ما عمل میکنن . حرمت امامزاده را اگر خود ما متولی ها نگاه میداشتیم و اینگونه رفتار نمیکردیم برادران ما در گرگان اینقدر در فکر از ما دور نمی شدند .
- جمعه 10 تير 1390-0:0
همانقدر مازندران برای گرگان مادری کرد که خانم تناردیه برای کوزت !
همان مدت هم که به اشتباه گرگان در تقسیمات کشوری درون مرزهای مازندران بود ، در اوج کم لطفی و بی توجهی مسئولین مازندرانی بود.
ما را به شما چکار ؟
کجای فرهنگ ما شبیه به هم است؟ - جمعه 10 تير 1390-0:0
انتظار دیگری از شما نبود که نظرات را گزینشی تایید کرده و یکسویه فقط مطالب مازندرانی ها را درج کنید
امیدوارم مسئولان این سایت که البته مازندرانی هستند عادلانه رفتار کرده و نظرات گلستانی ها را هم درج کنند . به خصوص مطلب جدید و آخر گرگان ما را که در آن نویسنده با رو کردن اسناد تاریخی و دلایل محکمه پسند خط بطلانی بر زیاده خواهی های مازندرانی ها کشیده است . امیدوارم شجاع باشید و مطلب جدید آقای نصیبی را هم کار کنید . البته امیدوارم و شاید این انتظار زیادی از یک سایت مازندرانی باشد که دلایل محکمه پسند گلستانی ها را درج کند .
نشانی وبلاگ گرگان ما www.gorganma.persianblog.ir - جمعه 10 تير 1390-0:0
ما مردم گلوگاه خواهان آن هستیم که شهرستان ما به استان گلستان ملحق گردد.
- پنجشنبه 9 تير 1390-0:0
اگر مسئولان استان ما سیاست داشتند و ضعیف عمل نمیکردند هر ماه یکی پا نمیشد بگه من خاک شما را میخواهم.فردا پس فردا فقط بابل و قائمشهر می ماند و سمنانی ها تا کیاسررا میگیرند و تهرانیها تا آمل و گیلانیها هم تا رویان را!!!جواب گرگانیها را باید داد تا سرجاشون بنشینند.میان کاله از گذشته جزو خاک ما بوده همیشه هم خواهد بود.
- چهارشنبه 8 تير 1390-0:0
کاش این استاد که آماده جانفشانی برای مازندران است کمی شجاعت داشت و اسمش را درج میکرد . ضمنا گرگان به دنبال رفع تجاوز مازندران به آشوراده که در دل گلستان است میباشد و نمایندگان مازندران تنها برای جوسازی نام میانکاله را وسط کشیده اند . کاش آنقدر با مردم خودتان مهربان بودید که امروز گلوگاه و رامسر و ... به دنبال جدایی از شما نبودند .
- چهارشنبه 8 تير 1390-0:0
برادر همزبانم
گرگان تاریخی فرزند ایران است و برادر مازندران عزیز.چندی اگر برادر همزادش کفیلش شد از جبر زمانه بود. تو که میدانی، نمیدانی!!!؟ دیگر آنکه تو بگو کدام پدر فرق می گزارد بین فرزندانش؟ فرزندان مازندران ما تنها آمل است و بابل وساری؟حاشا که مازندران ما اینگونه نبود اما....... بگذریم.
مفتخرم که زبانم زبان شیرین مازنیست. اما گویا دوستان میانه استانیمان معتقدند لهجه آنان مازنی تر است!!!!!! یا خونشان سرختر!؟ با لهجه مازنی ترتان به پدرتان بفرمایید غربی ها هم عزم جدایی دارند، ایضا گلوگاهی ها. اگر پرسید چرا؟ جوابش را خوب میدانی، نمی دانی!!!!؟ فقط نگویی یوسفهارا گرگها خوردند باور نمی کند.
یا علی - چهارشنبه 8 تير 1390-0:0
نمايندگان مجلس استاني فكر كنيد واستاني تصميم بگيريدوهمديگر را دله كاب ندهيدتاهمسايگان خاك خوري نكنند.
- چهارشنبه 8 تير 1390-0:0
هم استانيهاي عزيز،شما را به خاك پاك مازندران قسمتون ميدم موظب پلور،گدوگ وعدهاي جاهل درغرب استان باشيد درضمن مردم بزرگوار شهميرزاد خواهان الحاق به سرزمين مادريشان مازندران بزرگندبه فكر اين عزيزان هم باشيد.
- چهارشنبه 8 تير 1390-0:0
پسر جان ، من هم نگرانم (:
- سه شنبه 7 تير 1390-0:0
چی شده موزند نومه جان ... موضوع یابوهای میدون امام و جدائی دشت ناز و شهرستان شدن چند تا ده تموم شد و رسیدین به میانکاله؟ بابا دس خوش که همه از جنس هم هستین و ناخن روی ناخن میسابین که معرکه تموم نشه! اگه راست میگین اینو درج کن موزند نومه جون که وقتی دنیا واسه فردوسی هزاره میگیره و جهان به احترامش برپا میده یکی از بزرگان ما تو کتابش ایشونو ادم (زیانکار) ی میدونه که مجیز گوی سلطان وقت بوده....! خب بگم این بزرگ کی بود؟ نه دیگه اگه اسمشو بیارم این چن خطو درج نمیکنین! منظورم اینه که خانه از پای بست ویرونه ولی شما به فکر چه چیزائی هستین! بابا دلتون خوشه ها.........
- سه شنبه 7 تير 1390-0:0
اگر جنگلها به راحتي خودخوري نشود!
اگر روستاها به راحتي تكه پاره نشود!
اگر بخش ها به راحتي طلاق نگيرد!
اگر شهرستان ها به آساني دو زن دار نشود!
اگر استان بدون سر و صدا همسرش را عوض نكند!
اگر مرزها ثبت شود!
اگر نمايندگان ما در شوراها و مجالس و دولت به هوش باشند.
اگر رزمندگان مازندران به كمك مرزهاي استان بيايند!
كسي جرأت جسارت به حريم امن استان را نخواهد داد؛
اميدواريم به خود آييم. - سه شنبه 7 تير 1390-0:0
خيلي جالب بود!
چرا استاد دانشگاه مطلب به اين توپي مي دهد ولي نمي خواهد نامش فاش شود!چون ما امنيت عمومي را برايش فراهم نكرديم.
بياييم آستانه تحمل مان را افزون سازيم. - سه شنبه 7 تير 1390-0:0
استاد !خیالتان جمع! چشم متجاوزین به پلورو رینه ولار و امامزاده هاشم رادر خواهیم آورد!!