تعداد بازدید: 2864

توصیه به دیگران 3

جمعه 11 فروردين 1391-17:25

مانکن ِ خندانِ دم دکان!

در یادداشت دوم مسعود پیری توسنلو بیان شد:شما که اهل رمز گشائی از پروژه های حلقه خودساخته ایکس و افشای اراده های موهوم در اعزام پیاده نظام و شناسائی طمع کاری های این جانب و امثال من هستید بایسته تر اینکه به ویژه نامه دلسوزانه(!)خود در دفاع از جناب آقای هاشمی رفسنجانی درآستانه انتخابات ریاست جمهوری سال88 که البته بی مزد هم نماند سرکی می زدید.


مازندنومه:انتشار یادداشت نخست ما و نویسنده مهمان-مسعود پیری توسنلو-درباره لاطائلات و شعرهای بافته شده ي برادر نامزد ناکام انتخابات اخیر مجلس در حوزه انتخابیه ساری و میاندرود-محسن زارعی- بازتاب گسترده ای بین مخاطبان و فعالان رسانه ای و سیاسی استان داشت و در چند روز گذشته علاوه بر کامنت های متعدد کاربران،تعدادی از دوستان و نیز برخی مسئولان استانی با تلفن یا ایمیل از درج مطلب و ارایه پاسخ درخور اظهار رضایت کردند.

پس از آن گفتارها،برادر این کاندیدا که از قرار سم پاشی ها و دروغ پردازی ها و شبهه افکنی ها و فتنه انگیزی ها و مثلا" سند جمع کردن هایش برای برهم زدن نتیجه انتخابات ساری به جایی نرسیده و شنیده شده که به زودی شورای نگهبان نتیجه انتخابات این حوزه را هم تایید خواهد کرد،در اقدامی شتاب زده و از روی عصبانیت،مطلب دیگری را نوشته و نشان داده که او اهل درس گرفتن از شکست ها و توبه از دو بهم زنی ها و انگ زدن ها و دروغ گفتن ها نیست.

این شخص نفاق افکن که حداقل در انتخابات اخیر دستش برای همه رو شده(ما از مدت ها پیش نسبت به اقدامات تفرقه انگیز و دروغ پردازی ها و تخریب چهره های رسانه ای و سیاسی محبوب استان از سوی او هشدار داده بودیم) ، در واقع نقاب اصولگرایی به چهره زده است.

به باور ما این فرد به هیچ اصول و عقیده ای پای بند نیست و تنها بزک اصولگرابودن را به رخ دارد و داعیه حمایتش از رهبری معظم انقلاب و بزرگان نظام،تنها تا زمانی است که اوضاع به منفعت او باشد و بتواند به تفرقه اندازی هایش،جلوه مذهبی و دینی و ارزشی بدهد؛همان طور که تا دیروز سنگ احمدی نژاد و مشایی را به سینه می زد و اینک پس از عزل از مناصب دولتی،یک شبه از آن ها رویگردان شده است!

در هر حال مسعود پیری توسنلو-فعال اصولگرا و از نزدیکان محسن زارعی- در پاسخ به نوشته دوم برادر کاندیدای ساری و ادامه دروغ پردازی ها و اختلاف افکنی هایش،یادداشت دیگری را برای مازندنومه ارسال کرده است که در زیر از نظرتان می گذرد.

--------------------------

شما بر سر مزاری به طمع حلوای خیرات فاتحه می خوانید که اندکی پیش تر جنازه اش را دزدیده و برده اند و با ماترک مرحوم نردبانی خریده شد برای صعود کوته نظران بدکردار به بلندای فریب و نیرنگ و سیاه کاری.

عصبانیت شما در مواجه با عدم اقبال رسانه های شمال کشور نسبت به بازتاب عقده گشائی های غیرمحترمانه که با عنوان تحلیل جامعه شناختی قاب گرفته اید کاملا منطقی و قابل پیش بینی به نظر می رسید.

جاخالی دادن از آنچه متوجه شماست،استراتژی سازی های بی مبنا که بیشتر به کار دکان معرکه گیران کوی و برزن می آید،قیاس به نفس کردن شعور مخاطبان محترم،خود بزرگ بینی و فیلسوف نمائی، هتک حرمت منتقدان و سرانجام ایراد اتهامات بی اساس که از قضا مورد اخیر می تواند عقوبت کیفری به دنبال بیاورد همواره راهبرد کاملا غیر حرفه ای شما برای فرافکنی و تشویش اذهان بوده و امید به اصلاح آن گویا خیال باطلی است.

این جانب به گواه سابقه همکاری با حضرتعالی اگرچه متاسفانه تمرکز شما بر آنچه گفته شد به حافظه ذهنی کم کارتان آسیب جدی وارد کرده،اصالت جنس تان را مرغوب می دانم و همانطور که قبلا عرض کردم شما را الگوی تقوی و اخلاق خویش می پنداشتم و همچنان هم امیدوارم به فطرت وجودی خویش بازگردید و حلاوت همکلامی با شهدا و پایبندی به آرمان منشور حکومت صالحان –نهج البلاغه عزیز- که همگان را به انصاف و صبر و ترس از عقوبت رهنمون می سازد را به مطامع دنیا و مناصب و مفروضات آن نفروشید.

این برادر کوچک به تعبیر شما به اصطلاح اصولگرای دست چندم طمعکار نه تنها بنای مقابله با شما را ندارد،بی ادعاتر از آن است که اساسا در حوزه سیاسیون مجالی برای عرض اندام بیابد ، چراکه اولا دنیای سیاست زده امثال شما آکنده از دروغ و تهمت و فحاشی است و اینجانب به قدری از سیاست سهم می برم که به دین، شرافت و عزتم طمع نکند و ثانیا بحمدلله و به برکت ارادت به اهل بیت عصمت (ع)- که امیدوارم مرضی نظر بی افتد- همه افتخار و سرمایه گرانقدرم را حفظ آبرو نزد اهل علم و فضیلت و حکمت می دانم و این اراده و اعتقاد را بی نیاز از آسمان و ریسمان کردن و دنباله روی مکتب ماکیاولی می پندارم.

به نظرم می رسد انتقاد از شما که خود را تنها میراث دار گفتمان انقلاب اسلامی می دانید به اندازه دفاع از حاج محسن زارعی بهنگام و ضروری است از این روی معتقدم خود را از کجاوه توهماتی چون "دیو و دلبر" و "شوک و بهت" فرود آورده و بر محمل حقیقت پای نهید.

گفته بودم و باز می گویم این جانب خود را ارادتمند حاج محسن زارعی می دانم و همواره برای ایشان آرزوی توفیق و بهروزی دارم و شمارا هم چنانچه خود بخواهید اهل منطق و تقوی می بینم لذا توصیه می کنم با دستان خود به خرمن آخرت آتش نیفکنید که دار دنیا بسیار کوتاه و سرای ابدیت عن قریب فراخواهد رسید.

حاشا که عبارات ابله، لاطائلات گو،خشونت گرو.... منتسب به این جانب باشد، گویا همانطور که فرمودید زحمت خواندن دلگویه های مرا به خود نداده و تنها بر اساس آب و تاب هواشناسانه اطرافیان کم فروغ تان آتش توپخانه را مجددا شعله ور کرده اید.

لازم به یادآوری است اصل عرایض بدون مقدمات غیر ضروری و ناکارآمد که وجدان مخاطبین محترم را گواه بر بنای تحکیم همدلی و برادری پیشروی دارم در رسانه های متعدد قابل بازخوانی است و صدالبته ضمن قدردانی از حسن همکاری عزیزانی که دل نوشته پیشین _ امیدوارم درد مستتر در لابلای کلمات آن لااقل برای حاج محسن مظلوم ماجرا جلوه کرده باشد-را جهت تنویر افکار عمومی انتشار دادند هرگز راضی نیستم و اجازه نمی دهم دعوی شخصی و چنگ اندازی های بیرون از محتوی عرایضم بر کلام برآمده از نهادم سایه افکند و اطلاع از کم و کیف حملات دوسویه طرفین این ماجرا هم ندارم.

اینجانب براساس شنیده ها و دیده ها چندین موضوع را توامان مطرح کرده و خواستار توضیح بیشتر شدم که گویا غیر از یکی در سایر موارد حق با خواستگاه ملت و اصالت موضوع بوده که از آن جمله مدیریت ارشد استراتژیک "فلان مدیر" مرتبط با جنگل و رسانه! جایگشت خط تخریب از اردوگاه نفر اول منتخب مردم ساری و میاندرود، آینده گزینی کاسب کارانه در ابراز ارادت دیر هنگام به خادم الشریعه و شهردار ساری و ... می باشد که همچنان در انزوای مظلومیت ماند و پاسخی داده نشد و البته در مورد موضوع ارتباط با پدرخواندگان پایتخت نشین هم هرچند به نظرم می رسد اصل خبر به گواه تائید ضمنی طرفین خالی از وجه نیست،به حکم اعتماد به صحت گفتار حضرت عالی خوشحالم که آنگونه که شنیده بودم نبوده است و کار تا بدین جا خراب نیست.

شما که اهل رمز گشائی از پروژه های حلقه خودساخته ایکس و افشای اراده های موهوم در اعزام پیاده نظام و شناسائی طمعکاری های این جانب و امثال من هستید بایسته تراینکه به ویژه نامه دلسوزانه(!) خود در دفاع از جناب آقای هاشمی رفسنجانی درآستانه انتخابات ریاست جمهوری در سال88 که البته بی مزد هم نماند سرکی می زدید.

در همین یکی دو روزی که به بهانه کشف حقیقت توفیق شد و دوباره آن را تورق کردم بازتعریفی از واژگان مستعمل در ادبیات جنابعالی به دست آمد که خیالم را از بابت نوچه گری طمعکاری و هواشناسی راحت کرد،لیکن هرچه تلاش کردم تجانسی با آنچه امروز از این مفاهیم درمی یابم و آنچه در آن مقام از شما به جای مانده نیافتم.

این هم از عجایب روزگار است که فراموشی را به فرزند آدم هدیه کرد تا چندان در قید آنچه می گوید و می نویسد نباشد و به مانکن های خندان دم دکان ها شبیه شود که هر از گاهی صاحب آن از باب رونق کسب و کار لباس نو به آن می پوشاند.

درپایان ضمن دعای خیر برای همه خوبان عالم، کلام را متبرک به نام عزیزانی می کنم که آبرویم درگرو شفاعت آن هاست ای اهل جاودانگی و حیات ابدی ای اهل ایثار و از خودگذشتگی ای اهل صداقت و انصاف ای اهل سربازی و سرافرازی ای اهل وصایت و ولایت ای قبیله نور برای ما فاتحه ای بخوانید که شما زنده اید و ما مرده!

اللهم صل علی محمد و آل محمد وصل علی السید الکرام قائدنا الامام خامنه ای-حفظ- و عجل فرجهم و جعلنا من اعوانه و انصاره


  • احمد زیارلاریمیپاسخ به این دیدگاه 0 0
    پنجشنبه 17 فروردين 1391-0:0

    انشاء الله که خداوند متعال به همه دلسوختگان این نظام توفیق خدمت، عبادت و ترک معصیت عطا بفرماید.

    • چهارشنبه 16 فروردين 1391-0:0

      جریان انتساب شما به خانواده انحراف صحت داره ؟ بابا رونکرده بودی

      • سه شنبه 15 فروردين 1391-0:0

        آقا...ما كه ويژه نامه اي كه براي آقاي هاشمي زديد رو يادمونه ! حالا مياي مينويسي تو سايتت كه هاشمي فلان و بيسار . بابا دس مريزاد . كلا هويتت رو زير سوال بردي . سوخته شدي پسر

        • سه شنبه 15 فروردين 1391-0:0

          ایول آقای پیری خوب عصبیش کردی

          • سه شنبه 15 فروردين 1391-0:0

            می گویند حاج محسن آدم خوبیست.اگر خوب بود خطی بین خودش و برادرش که به نظرم نفوذی دشمن است و می خواهد اصولگراها ی استان را دچار انشقاق کند می کشید.این نظرم را چاپ کنید

            • ارادتمند ساريپاسخ به این دیدگاه 0 0
              دوشنبه 14 فروردين 1391-0:0

              اينقدر يكطرفه نريد بلاخره يه جايي به بن بست ميرسيد امثال زارعي كم داريم ...

              • يکشنبه 13 فروردين 1391-0:0

                ساروی اصیل؟ من که روستایی هستم . تو که اصیلی چرا اسم و نامتو نمینویسی تا ما هم رسم اصالت رو یاد بگیریم . یه آدم اصیل ترسی نداره که تو نت اسمشو بگه (چون من تا حدودی سارویهای اصیل و می شناسم) . صد رحمت که فرضا از اردبیل باشه ، اونوقت میدونی چی ننگه ؟ اینکه یه ترک شعور داشته باشه و یک ساروی اصیل شعور نداشته باشه .

                • فيروزكندهپاسخ به این دیدگاه 0 0
                  يکشنبه 13 فروردين 1391-0:0

                  به قول شهيد آويني:معرفتي مي خواست درك و هضم (آن) حرفها

                  • ساروی اصیلپاسخ به این دیدگاه 0 0
                    شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                    آقا مسعود "خواهشاً ازبچه های ساری مایه نذار ... توسنلو از روستاهای اردبیل هست.

                    • غلط اندازپاسخ به این دیدگاه 0 0
                      شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                      بابا ای ول

                      بلافاصله بعد از انتظار اولین جوابیه به اولین شماره خودزنی اخوی کاندیدای میاندرودی توسط عضوی ارادتمدار از ستاد نونوار دومین تهیه آتش برای پائین آوردن فک همراه سابق با دیو و دلبر و شوک و بهت صادر شد و گمون کرد طرف به خواب خوشب فرو رفته و شبیخون موثر واقع شده و خفه خون خواهد گرفت.

                      اما بشنو از این طرف سنگر که از رو نرفته و جوابیه دوم را با آتشباری وسیع تر صادر کرد و خاکریزهای جدیدی را در زیر آتشبار خود منهدم کرد که می رود همان پروژه خطرناک غلط انداز پسند اتفاق بیفتد که بزن بزن امروز، قطعاً بگیر بگیر فردا را انشاء الله در پی خواهد داشت و کلی از از این شو یا نمایشنامه مستفیض خواهیم شد.

                      چند وقتی بود که حوصله غلط انداز از این یکنواختی زندگی سر آمده بود و به دنبال یک جو هیجانی و پر از تنش بود که خودش اومد و آقای همیشه عصبانی جامعه شناس، روان شناس، فیلسوف، تحلیلگر سیاسی، متخصص پائین آوردن فک سیاستمداران به نام و دارای مهارت تمام و اکمل در جا انداختن در رفتگی های چانه های سیاسی سیاستمداران کهنه کار، متخصص نقدهای جامعه شناسانه و استراتژیک فیلم های سینمایی و تلویزیونی و نمایشنامه ها و سایت های خبری و غیره به داد غلط انداز بی حوصله رسید و با یک حرکت گاز انبری مقاله ای در چند صفحه نوشت و پشت صحنه هایی از فعالیت های پنهان براندازی و بی توفیق سازی برادر را به نمایش گذاشت که خیلی لذت بردیم و حظ کردیم.

                      اصولاً نسل ما به این هیجانات نیاز مبرم دارد و باید که حتی به قیمت لت و پار کردن همدیگر هم که شده مردم را از لذلت محروم نکرد. مسابقات خروس جنگی رو که حتماًً یادتان هست که چه جوری خروس های به جان هم می افتند و مردم و تماشاچیان هیجان طلب از لت و پار کردن آنها خوششان می آید و لذت می برند. ما هم به حکم غلط انداز حال می کنیم.

                      توی این آتشی که به جان اصولگراها انداختند مشخص شد که شیطان با اهل قلم و ادبیات و جامعه شناس و فاضی و حقوق دان و حقوق خوان حسابی همراه است و هنگام نوشتن بسیار هم آنها را هدایت می کند که تا می توانند حسابی از خجالت هم در بیایند و برای طرف مقابل چیزی کم نگذارند.

                      اگر خود خدا نمی فرمود که آدم موجب احسن الخالقین بودنش شده است و کمی این رو توی لفافه می گذاشت من یکی که می گفتم شیزان یعنی همان ابلیس موجب احسن الخالقین بودن خدا می شد. ببینید کسانی را که مدعی چه فداکاری هایی برای ملک و دین با چه عشق و شوری بودند رو ملعبه دست خودش قرار داده و مثل عروسک آنها را به بازی گرفته و موجب خنده خلایق شده؟

                      حالا به تناسب هر دو نویسنده جوری سنگین می نویسند که غلط انداز زور بزند تا بفهمد آنها چه می خواهند بگویند. البته هر دو نویسنده در نوشتار دومشان رعایت حال غلط انداز کم سواد را کردن و روان تر و آسان تر نوشتند. ولی خودمانیم دیو و دلبر هم پروژه قشنگی است و با شوک و بهت همخوانی و سازگاری دارد. غلط انداز که دیو را ناخوش می داند به دنبال دلبر بیشتر می دود و با هر شوکی دچار بهت می شود. البته هر دو طرف این قضیه از جنس زمخت هستند و رمز و راز دلبری را نمی دانند و یادشان رفته که دلبر حقیقی اون بالا داره اینها رو نظاره می کنه و بر جهالت مدرن و مسلح به علم جامعه شناسی و حقوق می خندد که عجب موجوداتی به نام انسان از حرص و آز سیاسی و مقام خواهی و فرصت طلبی و زیاده خواهی و پست طلبی بیرون می آیند. خود خدا از این نوع انسانی که خود انسان از خود می سازد متعجب می شود و می فرماید این یکی که دیگه دست هر خالقی رو از پشت بسته.

                      می فرماید ما خودمون به اینها دلبری را یاد دادیم ولی اونا به جای ما به سمت شیطون رفته و اون رو دلبر خودشون قرار می دهند و این غلط انداز هم که دیگه شورش رو در آورده و به عنوان نماینده تام الاختیار مچگیران عمل می کند و کوچکترین خطایی به حد اعلای خودش علم می کند.

                      حالا توی این گرد و غباری که بلند شده حق با کی هست؟ احتمالاً رجب طیب اردوغان به ایران اومد که به همین نتیجه برسه که توی انتخابات بحرین هیچ اتفاق خاصی نیافتاده و جمهورس اسلامی ایران نباید توی بحرین دخالت بکنه و شورای همکاری های خلیج فارس مجوز لازم را به دولت عربستان برای کشتار انقلابیون بحرین خواهد داد تا کاملاً قانونی عمل کند. سوریه هم باید طبق فرمول ما عمل کند تا کشتارش قانونی باشد و این تظاهرات مردم سوریه هیچ ارزشی ندارد و باید نتیجه انتخابات در سوریه بر علیه بشار اسد باشد تا قابل قبول باشد. عجب دوستان خوبی داریم که به قول یکی همین یک دوست در دنیا برای ما باقی مانده که این هم عشق به خدمتگذاری به آمریکا رو در سرش داره.

                      می بینید توی این حال و هوا ما به اتفاق برادر گرامی کاندیدای شکست خورده و ناکامی که می توانست با اندکی همت بیشتر از طرقی کاملاً پاک حساب همه را پاک کند و اونوقت نشون می دادیم که ابهت و صلابت و همت و همیت نماینده یعنی چه و ضرورت جدایی میاندرود از ساری زا ثابت می کردیم که از نظر جامعه شناسی و مردم شناسی جزء اساسی ترین نیازهای جامعه بشری در عصر فرا مدرن بوده و بدون تحقق آن کمیت استدلال همه نمایندگان و دولت که قدیم ندیما خیلی پاکدست بوده ولی حالا باید یک کمی بیشتر به این مسئله شک کرد، از جدایی نادر از سیمین هم واجب تر بوده و اساسی ترین کار دوران فرمانداری با همت نماینده معزول از سوی مردم ساری و نانماینده مغبون که همین برادر ما باشد و اون معاون هم محلی همین جدایی میاندرود از ساری محسوب می شود که البته این پروژه ناتمام رها شده و باید همین آقایی که الآن سنگ مخالفت با او را به سینه می زنیم آن را با جدایی چهاردانگه و سپس اون نماینده جدیدالورودی دو دانگه ای هم با جدایی چهاردانگه از ساری تکمیل کنند و خدا به فرح آبادی ها هم صبر بدهد تا در دوره های آینده یک نماینده از منطقه شون انتخاب بشه و پروژه تکمیل بشه.

                      • شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                        یکی بگه پیری ازچه زمانی دوست صمیمی زارعی شده؟هرکی ندونه مامیدونیم زارعی چقدردرزمان فرمانداریش علیه پیری اقدام کرد

                        • دوست مازندنومهپاسخ به این دیدگاه 0 0
                          شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                          ددعوای دونفری که سرلاشه ی قدرت،باهم نساختنددرذیل واژگان تقدیس شده را،اصولگرایی ننامید،!حیف است !!نه آقای پیری درجایگاهی هست که بتواندباتشبث به این مفاهیم برای خودش کلاهی بسازد!!!کمااینکه تاکنون ازهمین لاطائلات توانسته ازنربان قدرت درخلاء،بالابرود!!!ونه آقای زارعی برغم جبری مسلکی خودش اینقدرفاقدمنطق واستدلال!درسته که موضع ،غیرمنطقی اش،درقبال مازندنومه قابل دفاع نباشد!اما بدین معنانیست که درآب گل آلودشده،شما تودام این دعوا بیفتید،عاقل رایک اشاره بس است

                          • رضا قنبریپاسخ به این دیدگاه 0 0
                            شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                            تا این خاندان زورگو و تمامیت خواه پدر این آقا مسعود پیری رو در نیورده به دادش برسید
                            آقای ابراهیمی شما متولی سیاست استانید از حقوق جوانان پیشرو همچون پیری دفاع کنید

                            • شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                              آقای پیری دمت گرم تاحالا کجا بودی تا .... یکه تازی نکنه

                              • شنبه 12 فروردين 1391-0:0

                                خیلی عالی بود .

                                • جمعه 11 فروردين 1391-0:0

                                  چرا به خودتان زحمت زیادی میدید؟اینها که نمی فهمند شما چی میگید.خودشان را زده اند به ندانستن.ما می دونیم جریان چیه.پس زحمت نکشید.

                                  • جمعه 11 فروردين 1391-0:0

                                    جنگ است بين ما و تو اي ترديد /چيزي نمانده است تا پيروزي/جنگ ميان شك و يقين سخت است/ جنگ ميان ما و تو آسان نيست/رزمندگان تيپ يك لشگر ///فرماندهان تاريخند


                                    ©2013 APG.ir