گذرگاه پاستور 1
تحلیلی بر رقابت 4 نامزد انتخابات ریاست جمهوری:جلیلی،حدادعادل،رضایی و روحانی/جلیلی اراده معطوف به قدرت دارد، نگاه او به مردم نیست/حداد عادل تیپ و کارکرد اجرایی ندارد/رضایی تجربه کلان کشورداری ندارد/روحانی آدمی مصالحهجو و آرام است.
مازندنومه؛یادداشت مهمان،رسول معصومی: تحلیلی کوتاه از برنامههای 4 نفر از نامزدهای انتخابات آتی ریاست جمهوری ارایه می دهم و امیدوار دوستانی که نظری دارند با دلیل بیان کنند.اگر فرصتی فراهم شد به 4 کاندیدای دیگر نیز اشاراتی خواهم داشت.
*سعید جلیلی/او با احمدینژاد تفاوت ماهوی دارد
اگر سعید جلیلی بیاید بسیاری سعید جلیلی را کپی برابر اصل احمدینژاد میدانند، اما گمان میکنم واقعا اینطور نیست. جلیلی با احمدینژاد تفاوت ماهوی دارد. ماهیت این دو با هم فرق میکند. احمدینژاد هر کاری میخواست انجام بدهد-خوب یا بدش را فعلا کاری نداریم- خودش بود.
این خود بودنش باعث میشد مردم بدانند فردا با چه بدبختی – و احتمالاً خوشبختی!- روبهرو خواهند شد، اما جلیلی اینگونه نیست.
جلیلی اراده معطوف به قدرت دارد. نگاه او به مردم نیست، به خودش هم نیست، به قدرت؟ چرا هست. بزرگترین بدبختی مردم این است که کسی اعلام میکند به طور مستقل وارد مبارزات انتخاباتی شده است.
اتفاقا این نقطه ضعف در یک کشور است و از نشانههای نبود دموکراسی، وجود احزاب و نحلههای فکری و گفتمان سیاسی متفاوت است. اینکه شما مستقل وارد میشوی، یعنی چه؟ یعنی اینکه وابستگی به قدرت یا جریانی نداری؟ نمیشود.
شما باید به دیدگاههای دیگران التزام داشته باشی، نه اینکه بد باشد، اتفاقاً درست است، ولی وقتی که میگویی مستقلی، گام اول ورود خود را با ناراستی برداشتی. جلیلی مستقل-یا هر نامزد مستقل مانند آقای رضایی و روحانی- به این معنی است که برنامه ندارد. عقبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ندارد. تیم ندارد. کارشناس ندارد. کارشناسی بلد نیست.
خوب شاید جواب این باشد که همه اینها را دارد، اگر دارد که مستقل نیست، به جایی وابسته است. اگر وابستگی سیاسی به جایی ندارد، پس سیاستمدار نیست.
در دنیای امروز سیاستمداری به معنی بیطرفی شاید باشد، اما بدون وابستگی معنی ندارد. جلیلی مشکل بزرگی که دارد و این مشکل یقینا در آینده گریبان مردم میگیرد، این است که نگاه او سلبی است: به هر چیز و همه چیز.
او در سیاست داخلی اهل تمشی و مدارا نیست. در سیاست اقتصادی-اگر برنامهای داشته باشد که ندارد- درک درستی از اقتصاد تابعیتی بینالمللی ندارد، همان اصلی که باعث ویرانی اقتصاد ما شد.
در اقتصاد تابعیتی، خودکفایی- اگر باشد عیبی ندارد- خندهدار است. خیلی از کشورهای دیگر –خاصه اروپاییها- در بسیاری از زمینهها خودکفا هستند، اما نگاهشان به تواناییهای اقتصادی کشورهای جهان قابل اعتناست. اگر اینگونه نبود که اقتصاد جهانی معنی نداشت. حالا بگذریم از سازمان تجارت جهانی.
نمیتوان در کره زمین زندگی کرد ولی گفت اقتصاد ما، سیاست ما، حتی فرهنگ ما با دیگران فرق دارد. داشته باشد، ولی نمیتوانی دور خودت حصار بکشی. دوران حصارکشیها گذشته است.
چین با آن همه دبدبه و کبکبهاش نتوانست پشت حصار زردش بماند و امروز با یکمیلیاردو300میلیون نفر جمعیت، در حال بلعیدن اقتصاد دنیاست. توجه کنید جمعیت کشور ما از یک استان این کشور حتی بیشتر نیست. جلیلی اینگونه میاندیشد. با این اندیشه چه چیزی عاید مردم ما خواهد شد.
نگاه سلبی او به کشورهای دیگر-خاصه کشورهای موثر و مهم در عرصه جهانی نه مثل بنین و توباگو- باعث میشود وضعیت اقتصادی ما به همین صورت ادامه پیدا کند.
جلیلی نمیتواند در برنامههای داخلی تصمیمگیرنده باشد. در حقیقت فضای چند قدرتی در دولت او شکل خواهد گرفت.
مشکل دیگری که جلیلی دارد، نبود مشاوران حرفهای و کارکشته در تیماش هست. نمونه بارز آن در هیأت مذاکرهکننده او با اروپاییان است. سابقه هر کدام را نگاه کنید، مطالعه کنید، حرف ما را میپذیرید. دولت جلیلی را افرادی تشکیل خواهند داد که گمنامتر و بیتجربهتر از دولت احمدینژاد هستند.
این پاراگراف از حرفهای آقای جلیلی را بخوانید:«الان در کشور ما یکی از آسیبهای جدی که وجود دارد این است که مثلا بالاخره یک نفری به عنوان رئیس جمهور انتخاب میشود بعد آن، یک عدهای را به عنوان کابینهاش انتخاب میکند و معرفی میکند بعد از یکی دو سال از ریاست جمهوری میآیند که حالا باید یک برنامهای را برای کار ارائه کنیم. در صورتی که این طوری نیست و دقیقا باید برعکس باشد، یعنی باید یک برنامه برای کار برای 4سال ارائه بشود که آن وقت این برنامه، اگر آن گفتمان واقعی انتخابات ریاست جمهوری شکل بگیرد، بالاخره کاندیداهای ریاست جمهوری موظف خواهند بود که این برنامهشان پاسخگوی این گفتمان و نیازهای آن باشد.»
این در حالی است که آقای جلیلی خودش چنین برنامهای را ندارد. این برنامهها معمولا پیش تر در اتاق فکر یا جلسات حزبی یا سازمانی مطرح میشود، او اگر واقعا چیزی را تدوین کرده است، باید پیش تر میگفت و اعلام میکرد.
برای اداره کشور باید مدیر بود، حداقل مدیریت کشوری یا باز کمترینش استانی کرد. آقای جلیلی هیچکدام را ندارد. با این حال امیدواریم دولت سعید جلیلی دورنمای روشنی برای مردم ایران داشته باشد و بتواند بعد از 4سال حداقل خودش سربلند باشد.
*غلامعلی حدادعادل/او تیپ و کارکرد اجرایی ندارد
آقای حدادعادل بیش از آنکه یک سیاستمدار باشد و بتواند باشد، یک فرهنگی و گاهی ادیب و شاید فلسفهخوان خوب و فلسفهدان. سابقه فعالیت سیاسی او کم نیست ولی کمتر از سابقه فعالیت فرهنگیاش است.
در حالی که در طول این سه دهه به هرم قدرت سیاسی نزدیک بود، اما حداقل نتوانست هیچ منصب وزارتی و صدراتی داشته باشد. به جز ریاست مجلس هشتم که اتفاقاً با کمترین رأی مردم تهران به مجلس رفت، در کارنامه او مدیریت سیاسی خاصی دیده نمیشود.
به اعتقاد ما وقتی کارنامهها در این زمینه سفید باشند، اگر پایان سیاهی دیده نشود، باید خیلی خوششانس باشیم. اتفاقی که در پایان دولتهای نهم و دهم به تماشا نشستیم.
حدادعادل چون خیلی وقتها پیشتر میخواست به آوردگاه مبارزات انتخاباتی بیاید و شاید فکر میکرد که میخواهد رئیسجمهور شود، ولی خبری از طرح و برنامههایش نیست. سخنرانی میکرد.
از آنجا که ایشان چهرهای فرهنگی و اهل قلم است، انتظار میرفت که باید مانیفست سیاسی خود را تدوین میکرد و راهکارهای لازم برای برونرفت از مشکلاتی که گیریبان مملکت را گرفته است، ارائه کند.
او اگر رئیس جمهور شود، با چالشهای جدیدی روبهرو میشود. اول اینکه او آنچنان که باید مقبولیت عام حداقل پیش اصولگراهایی که گاهی به اردوگاههای شان وصل میشود،ندارد.
در دوره او مدیرانش باید بیش از همه خرابیهایی را ترمیم کنند که ارمغان دولت دهم است. حداقل اینکه بتواند طرحهای نیمهتمامی را که دولت دهم روی دوش او گذاشت، به پایان برساند. اما او نمیتواند بهخاطر اینکه خودش تیپ و کارکرد اجرایی ندارد.
او روحیه چالشگری سیاسی با مخالفان خود را نخواهد داشت و در صورت انجام نشدن کاری توان برخورد با آنان را نخواهد داشت. در نتیجه کار روی هم تلنبار میشود و خرابی پشت خرابی به مردم لبخند خواهد زد. شاید شما خوانندگان فکر کنید بدبینانه حرف میزنم. نه دلیل دارم.
اگر او توان مدیریتی داشت، در این 34سال حتی دولتهایی که به او نزدیک بودند یا او به آن دولتها نزدیک بود، حداقل میباید یک پست مدیریتی مهم در کشور را به عهدهاش میگذاشتند. نگذاشتند. البته وی معاونت چندماهه در وزارت کشور سال 57را جزو کارنامه مدیریتی خود میداند.
او که بیاید همین فضایی که در آن هستیم، ادامه خواهد داشت. حدادعادل اگر با خودش عادل باشد، باید بداند که در کدام حوزه توانمندتر و قویتر است. یکی از شعارهای ایشان برنامه «ازدواج آسان» یا راهاندازی نهضت ازدواج است. اگر بخواهیم اشکال علمی، عملی و اجتماعی این طرح را برشماریم، دیگر وقتی برای موضوعات دیگر نمیماند.
اما مهمترین اشکال این طرح این است که آقای حدادعادل شاید شرایط سخت جامعه را درک نکرده یا از آن اطلاع ندارد. تردیدی نیست که فرزندان او برای ازدواج اصلا مشکل نداشتند. به دلیل مشکلات اقتصادی نه تنها آمار ازدواج بالا نمیرود، بلکه آمار طلاق هر روز افزایش مییابد. فقط در سال 91نزدیک به 110هزار زن در کشور مطلقه شدند.
یعنی هر روز بیش از 300زن مطلقه میشوند. بگذریم از اینکه آمارها از وجود 6میلیون زن مطلقه و وجود حدود یک میلیون دختر بالای 35سال خبر میدهند. اینکه آقای حدادعادل میخواهد چنین نهضتی را راهاندازی کند، خوب است، اما با کدام ظرفیت، امکانات و ابزار؟ ابزار ازدواج،کار است، آقای حدادعادل.
وی در جایی اتفاقا میگوید که «مهمترين مشكل مردم مشكل معيشتي و گرانيهاست. اين نخستين مسالهاي است كه هركس رييسجمهور آينده ايران شود، بايد براي حل آن تلاش كند.»
تاکنون آقای حدادعادل برنامههایش را به صورت کلی بیان کرده است، آن هم در سخنرانیها. دقت کنید در باره اقتصاد چه میگوید:«ما به حکم دین به فکر معیشت مردم هستیم و فقط ظواهر را ملاک نمیدانیم. بلکه معیشت و عدالت در جامعه اسلامی را یک اصل قلمداد میکنیم. مشکلات اقتصادی همواره در ایران به چشم میخورد. دولتها با سیاستها و تعاملات بینالمللی سعی میکردند که این مشکلات اقتصادی را کم یا زیاد اداره کنند.
اما چند وقتی است موجی به نام تحریمها علیه ما صورت دادهاند. دولتها بدانند همه چیز تابع مدیریت و اقتصاد نیست. امروز دشمنان مبادلات بانکی، بیمه و حتی صادرات ما را تحریم کردند و با تشکیلات جاسوسی خود در بالا پایین کردن نرخ ارز و بازارسازی فعال هستند. اما میتوان با همت ملت و مدیریت این وضع را بهبود بخشید.»(فارس.29اردیبهشت)
به نظر نمیرسد بیشتر از این چیزی به نام برنامه از آقای حداد وجود داشته باشد. همه برنامهاش همین است. معلوم نیست که چرا آقای حداد به مدیریت و اقتصاد اعتقاد ندارند. اگر همه چیز تابع مدیریت نیست، اینکه «باهمت ملت و مدیریت این وضع را» میتوان «بهبود بخشید.» با این توصیف آیا گرامیمرد دانشگاهی میتواند کشور را اداره کند. حالا اگر به نفع یکی از افراد ائتلاف کنار نرود، کار سختی در پیش خواهد داشت. او روز 19اردیبهشت گفته بود «قرار است بعد از تایید صلاحیت کاندیداها از میان خود یک نفر را به عنوان خروجی نهایی معرفی کند و 2 نفر دیگر به نفع او کنار میروند.»
با این حال امیدواریم دولت آقای حدادعادل دورنمای روشنی برای مردم ایران داشته باشد و بتواند بعد از 4سال حداقل خودش سربلند باشد.
*محسن رضایی/کلیگوییهای او بیشتر فریباست تا حقیقت
در بسیاری از کشورهای دنیا نظامیان کمتر به اریکه سیاست ورود میکنند، اما در ایران این حس متفاوت است.
دو نفر از 8کاندیدای فعلی نظامی هستند. محسن رضایی و محمدباقر قالیباف که هر دو هم دکترا دارند.
رضایی فرمانده سپاه پاسداران بود و سالها خدمات بیشائبهای به کشور در کسوت نظامیگری کرد. وی که متولد 1333است بعد از انقلاب وارد سپاه پاسداران شد و بعد از جنگ سمتهای کلیدی و مهمی را به عهده او گذاشتند. تا اینکه سال 75 لباس نظامی را تن خود در میآورد و شخصیپوش میشود و آن هم به سمت دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام.
به نظر میآید که او ردای سیاست را بیشتر دوست دارد. سالهای 78،84، 88، نامزد ریاستجمهوری شد ولی همیشه کمترین رأی را داشت.
رضایی هم مثل حدادعادل، روحانی، جلیلی و قالیباف در هیچ دولتی سمت وزارت نداشت. او دکترای اقتصاد دارد و برای کشورها برنامههای زیادی تدوین کرده است. میتوان گفت، آقای محسن رضایی تنها کاندیدایی است که نسبت به دیگران برنامه مدونی دارد.
درباره اقتصاد کتاب نوشت. دیدگاههایش را میتوان در کتاب «ایران آینده در افق چشم انداز» فهمید. یکی دیگر از کتابهای فدرالیسم اقتصادی است. براساس دکترین ایشان میتوان باتوجه به ظرفیتهای هر استان، مشکلات اقتصادی آنها را حل کرد.
آشنایی با برخی از دیدگاههای او ضروری است. وی گرچه دکترین ارائه میدهد و درباره اقتصاد ایران و راههای برونرفت از مشکلات اقتصای طرح میدهد، اما گویا به دلیل واقعیتنپذیری در داخل کشور از سوی کس یا کسانی که دستی در مدیریت کلان سیاسی و اقتصادی کشور دارند، جدی گرفته نمیشود.
اینها را بخوانید: «جهانی شدن یک سیر تکاملی است و ما نمیتوانیم دیوارهای بلندی درست کنیم و با جهانی شدن مبارزه کنیم و باید برای جهانیسازی یک مدل برگرفته شده از ارزشهای نظام ترسیم کنیم.»
«رقیب اصلی من در انتخابات پیش رو را فقر، بیکاری و گرانی دانست.»
«من مستقل وارد صحنه شدهام و منافع مردم برای من بیشتر از منافع اصولگراها مطرح است.»
«برنامهای که من برای اداره کشور دارم دیگران ندارند. بر اساس یک برنامه کارشناسی شده به عرصه انتخابات ورود پیدا کردهام چرا که اعتقاد دارم باید کاری کنیم که فشار روی دوش مردم کم و اجازه ندهیم مردم بیشتر از این اذیت شوند.»
«با این ایدهها که شامل تشکیل فدرالیزم اقتصادی و مدیریت محلی است، میتوان به سمت اداره و حکمرانی مطلوب در کشور پیش رفت و بنده به دنبال به دست آوردن قدرت نیستیم، بلکه میخواهیم قدرت به مردم واگذار شود تا از توانمندیهای مردم برای حل مشکلات آنها و شتابدار کردن توسعه و پیشرفت ایران اسلامی در ابعاد مختلف بهرهمند شویم.»
«طرحی آماده شده که با توجه به روند طی شده در مذاکرات هستهای اگر سکان دولت را در دست بگیرم آن را به مرحله اجرا در میآورم و آن قرار دادن آمریکا بر سر دو راهی است. بر اساس این طرح آمریکا راهی جز اعتراف به بهانهجویی در مورد مسئله هستهای و یا مسیر مذاکره جدی با ایران ندارد و راه و مسیر سوم برای آنها بسته است.»
«در شرایط فعلی 60 تا 70 درصد صنعت ایران زمینگیر است.»
همه جملههای او قابل بررسی و حتی نقد هستند. کلیگوییهای او بیشتر فریباست تا حقیقت. به نظر میرسد اصل دیدگاههای ایشان همینها باشد، اما مشکل آقای رضایی بیش از همه قبول نکردن یا ندیدن واقعیتهای جامعه کنونی است.
او بیشتر ایدهپرداز است تا عملگرا. اگر روزگاری در عرصه نظامی عملگرا بود، اما در عرصه کشور توان عملگرایی او پایین است.
اگر برنامههای او میتواند راهگشای مردم باشد و کسی که یک بار هم حتی با شعار «دولت عشق» آمد، ولی مردم به او رأی ندادند و همیشه کمترین رأی را داشت، به چه دلیل برای رسیدن به صندلی ریاست جمهوری ناموفق است?
او یک مشکل مشترک با نامزدهای دیگر دارد، نداشتن مدیران کارآمد و باتجربه،در عین نداشتن تجربه کلان کشورداری.
رضایی اگر بر اریکه قدرت ریاستجمهوری بنشیند، شاید در آخر کار این حرف را بزند که «نگذاشتند» و شاید او هم بگوید که مجبور است افشاگری کند.
با این حال امیدواریم دولت آقای سردار سابق جبهههای جنگ که بسیاری از دوستان به شهادت رسیدهاند، دورنمای روشنی برای مردم ایران داشته باشد و بتواند بعد از 4سال حداقل خودش سربلند باشد.
*حسن روحانی/او آدمی مصالحهجو و آرام است
حجتالاسلام والمسلمین روحانی تنها روحانی نامزد یازدهمین دوره ریاستجمهوری در حالی پا به میدان این رقابتها گذاشت که وی نیز مدعی است به صورت مستقل میخواهد بر صندلی ریاستجمهوری تکیه بزند.
البته روحانیان دیگری هم برای نشستن براین صندلی نامزد شدند، ولی شورای نگهبان اینگونه تشخیص نداد و فقط اصلحاش آقای روحانی بود.
درباره ورود مستقل نامزدها کمی در بخش تفسیری آقای جلیلی چیزهایی گفته شد، اما یادآوری یک نکته شاید خالی از لطف نباشد.
آنهایی که دم از مستقل بودن میزنند در روان شناسی رفتاری و سیاسی آنها نوعی ترس دیده میشود، ترس از باور نشدن از سوی مردم.
آنها گمان میکنند اگر به جایی وابسته نباشند مردم آنان را بیشتر میپسندند و شاید از این ترفند رأی بیشتری به صندوق بزنند.
یادمان نمیرود در انتخابات اخیر مجلس، بسیاری از نمایندگان به دروغ-تأکید میکنم به دروغ – اعلام کردند به صورت مستقل نامزد شدهاند، اما وقتی وارد مجلس شدند، زیر هر نامهای را امضا کردند که اصلاً نشانی از استقلال آنها که در آغاز میگفتند ندارد.
حالا چرا این حرف را میزنند، دو دلیل دارد: اول دلیل تاریخی دارد. به گمان آنها مردم ایران فکر میکنند اگر فردی به یکی از گروهها وابسته باشد، به او دل نمیبندند. چون این گروهها هیچگاه جزء نفع شخصی و فامیلی، نفع ملی را مد نظر نداشتهاند.
دوم، اگر فردا به کرسی ریاست جمهوری یا هر قدرتی بنشینند، باید حرف آن گروه یا سازمانی را که با پشتیبانی آنها آمدهاند، گوش کنند و وزرا و معاونان یا مدیرانی را که میخواهند انتخاب کنند با تصمیم یا اطلاع آنها باشد.
این افراد نمیخواهند بعد از قدرت به کسی سهمی بدهند. در حقیقت فرار از سهمخواهی باعث میشود که اعلام استقلال کنند.
اساساً استبداد ایرانی ما اجازه نمیدهد به دیگرانی که نسبتی با ما ندارند، سهمی بدهیم. داستان مدیران اتوبوسی از همین روحیه تبارگرایی و قومگرایی ما ایرانیها سرچشمه میگیرد.
اما مشکل دیگر روحانی در صورت کسب قدرت این خواهد بود که نمیتواند جلوی قدرتهای کوچکی که در سر راه او قرار میگیرند بایستد.
او آدمی مصالحهجو و آرام است. مصلحتجویی او شاید کار دستش بدهد و در پایان ریاست خود کارنامه ناخوبی داشته باشد.
دنباله دارد...
- چهارشنبه 8 خرداد 1392-0:0
ولایتی:دانا،کارآمدوخوش سابقه
- دوشنبه 6 خرداد 1392-0:0
متاسفانه موج تخریبها بر علیه اقای جلیلی که اغاز شده است ناجوانمردانه است.
جلیلی بدون شک صادق ترین گزینه موجود است و بسیار باشخصیت وارد انتخابات شده است.
متاسفانه ما ایرانیها در همه چیز احساسی برخورد می کنیم، مولا علی می فرمایند:حق رو بشناس تا صاحبش رو بشناسی.
متاسفانه احمدی نژاد رو این رسانه ها کردن نماد عدالت ، و حالا هر کس از عدالت بخواهد حرف بزنه منتسب میشه به جریان ایشون و تخریب صورت می گیره.
جلیلی برای امدن هیاهو نکرد و هیچ فعالیت رسانه ای نداشت و جالبتر اینکهخ تنها کاندیدایی هست که در مورد هیچ کاندیدای دیگر حرف نزده. این اخلاق ستودنی و موجب ارامش کشور و نشون میده جلیلی واقعا بر اساس تکلیف امده و تشنه قدرت نیست.
در ضمن اوباما قبل از رئیس جمهوری فقط در کنگره بوده و یک فعال اجتماعی. ویا هیلاری کلینتون که تو سابقه سیاسیش بسیار کمه و اون هم عضوی از سنا بوده. بنابراین معیار سابقه اجرایی معیار مناسبی نیست. و خیلی واضحه که خیلی ها که سابقه اجرایی طولانی دارن دلیل نمیشود که رئیس جمهور خوبی باشن. مگه امثال موسوی و هاشمی در اوایل انقلاب سابقه اجرایی داشتن به غیر از سابقه مبارزاتی شون.
کشور ما بزرگترین ضربه رو از دروغ خورده که نشون دادن قابل اعتماد نیستن.
جلیلی یکی از حساسترین مطالبه سیاسی کشور رو بر عهده داشته و بر خلاف احمدی نژاد در زمینه سابقه سیاست خارجی همونطور که پایان نامه تز دکتراش هم در این زمینه بوده بسیار پخته عمل می کند.
- يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
سلام
با نظراتي كه در مورد آقاي جليلي بيان داشتيد، كاملا موافقم.
علاقه مندان بد نيست نگاهي هم به نظر آقاي دكتر علي مطهري در مورد تائيد صلاحيت ها و دكتر جليلي بياندازند. چون به نظر من آقاي جليلي دقيقا همانطوريست كه آقاي مطهري فرموند. - يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
مازند نومه لطفا این لایک کامنتها رو به جای اینکه انتهای کامنت بزاری اولش بزار. لایک جلو اسم طرف میخوره ولی مال کامنت بالاییه.
مطمئنا خیلی ها اشتباه لایک می کنن.
درستش کنی ها! یادت نره! مثل همه سایتهای دیگه! یادت نررررررررررررررررررررررررررررره! - يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
احمدی نژاد هم در ابتدا معطوف به قدرت ظهور کرد.بعدا" به قول شما خود شد.ضمنا" تمام توضیحاتی که درباره جلیلی دادید از جمله درباره سیاست داخلی،خارجی و اقتصادی همگی کاملا خصوصیات محمود احمدی نژاد هم هستند.و صد البته این شباهت نقطه ضعف هردویآنهاست.
نکته دیگر اینکه نگارنده با استدلال های غلط و نگاه اصطلاحا استقلالی-پرسپولیسی اش که در آن الزاما باید منطق زیر پا گذاشته شود،به جای اینکه سعید جلیلی را نقد کند اورا تبدیل به یک مظلوم کرد که آدم از سر دلسوزی خاص ایرانی اش می خواهد به او رای بدهد.مثال جمله بعد از پاراگراف نقل شده از جلیلی است.یعنی چه که جلیلی خودش از این برنامه ها ندارد.عزیزم مگه شما آنجا بودی؟جنابعالی از چه خبر داری که ما نداریم؟برای کدوم حرفت سند داری؟چرا فکر کردی که ما باید حرف های شما رو ملاک قرار بدیم؟ - يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
جریان اصولگرا باید مسوولیت تورم و ناکارآمدی های موجود را بپذیرد بعد به دنبال معرفی فردی نا آشنا برود تا مثل الان نشود که همان 8 سال پیش چنین اتفاقی برای احمدی نژاد رخ داد و مخالفین و منتقدینش را به ضدیت با نظام و اسلام معرفی می کردند و الان از او برائت می جویند امید است آقایان خوش استقبال و بد بدرقه در مورد جلیلی با بصیرت عمل کنند
- يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
موفقیت هدفی است که هر وسیله ای را توجیه می کند. البته دوست ما زحمت کشیدند و مطالبی را سرهم کردند و این از نبود مطلب بهتر است. اما در نسبت دادن مسائل به کاندیداهای ریاست جمهوری باید جانب احتیاط را گرفت و مسائلی را از روی ظن و گمان های ذهنی به آنها نچسبانید. فردا روزی ما بدهکار باقی خواهیم ماند.
واقعیت این است که حتی آقای ولایتی محلی از اعراب در مدیریت اجرایی ندارد و تجربه طولانی او فقط در سفرها و چانه زنی های وزارت خارجه خلاصه می شود و آن صلابت مدیریتی لازم را ندارد. واقعیت این است که آقای جلیلی هم سبقه نظامی گری و روحیه فرماندهی نظامی دارد. واقعیت این است که نظامی گری را نباید به عنوان یک سابقه منفی در حیات سیاسی تبلیغ کرد و این یک خیانت بزرگی است که مردم را گمراه می کند.
واقعیت این است که ملاک استقلال بدهکار ندانستن خود در برابر توقعات دیگران در آینده است. تندروی های جبهه پایداری به قدری بالا است که همه را لکه حیض می کند و جلیلی از ترس متهم شدن به دست بوسی اعلام استقلال کرده است وگرنه این چه جور مستقلی است که ساقدوش آن آقای رسایی چهره شاخص جبهه پایداری است. تمام تائید کنندگان آقای جلیلی از عناصر جبهه پایداری و تندروهای نظامی هستند و ظرفیت های بسیج را مورد استفاده قرار می دهد و این عناصر در ستاد ایشان فعال هستند. قالیباف بعد از موضعگیری منفی در رابطه با هاشمی ظرفیت رای آوری خود را نابود کرد و تمام اصلاح طلبان از او فراری شده و اقبالی هم از سوی اصولگرایان به طرف وی نمی باشد. رضایی به عنوان تنها فرد برنامه دار در یکی از دو دوره کاندیداتوری اس در آخرین لحظات از رقابت کنار کشید و نمی توان آن را به حساب عدم اقبال مردم به ایشان تلقی کرد و در انتخاب 88 نیز با دو قطبی شدن بسیاری قائل به برتری فکری و مدیریتی ایشان بودند ولی می گفتند اگر به ایشان رای بدهیم احمدی نژاد یا موسوی رای می آورد که دو طرف از رای دادن به او با این توجیه خودداری کردند. حال اگر عقلانیت حاکم شود و این دو قطبی به شکل قبلی اتفاق نیفتد این عده که خیلی هم کم نیستند به سمت برنامه هدایت شوند در میان گزینه های موجود ایشان از بهترین ها هستند. استقلال ایشان واقعی است و بار منفی ندارد. ایشان در کلیت یک اصولگرا است منتهی شفاف اعلام کرده که در دولت خود منافع مردم را بر منافع اصولگرایان ترجیح می دهند. نقطه ضعف ایشان هم می تواند در عدم وجود سرمایه لازم برای ورود به صحنه ستاد داری و تبلیغات است و اینکه هر پولی را و هر رویکردی را برای ستادگردانی قبول نمی کند. باور کنید که نوع مدیریت شل و ول حداد با روحانی و عارف و ولایتی و حتی جلیلی یکجور است و در این رابطه مدیریت غرضی بهتر از این نامبردگان است. تنها مدیریت اجرایی قوی مربوط به قالیباف و رضایی و غرضی است. مهمترین مسئله در دولت مدیریت اجرایی است و چیزی که احمدی نژاد را با همه ضعف در برنامه محوری و رعایت سطح و سطوح و حفظ حرمت شخصیت ها و ... که داشت قدرت اعمال مدیریت ایشان بود که تا اینجا ایشان و تیمش را حفظ کرد. البته شانس و درآمد بالای کشور هم یارش بود. من اگرچه طرفدار رضایی نیستم و قالیباف حاضر را به دلیل مواضع غیر عاقلانه در برابر آقای هاشمی نمی پسندم، بر این باورم که در شرایط حاضر بهترین گزینه همین رضایی است و عقل حکم می کند که سکوی اداره کشور به فرد با برنامه تری داده شود ولی به جد قائلم به اینکه ایشان هم با یاران سابقش مشکل خواهد داشت و ناچار است با آنها لابی کند. - شنبه 4 خرداد 1392-0:0
گ. ي عزيز من باهات موافقم . بازم درونم ميگه ولايتي ميشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! يه حسه
- شنبه 4 خرداد 1392-0:0
سلام. سپاس از نظرات دوستان. قابل توجه جناب آقای علی...
اینکه میفرمایید احمدینژاد در دوره قبل به صورت مستقل آمدند و بازی را هم بردند. اول: احمدینژاد مستقل نبود. دروغ گفته بود. دروغ بزرگ. دوم: در تبارشناسی احزاب، اینکه کسی بگوید اصولگراها در زمره حزباند بیشتر نداشتن تحلیل تاریخی و شناخت از ماهیت و کارکرد احزاب. تازه آقای هاشمی هم آن موقع صاحب حزبی نبود که سیاسیترین رقیبی باشد که جناب آقای احمدینژاد او را شکست داده بود. به علی آقا عرض میکنم که در کشورهایی که حزب دارند و از قواعد دموکراسی برخوردارند، مستقل آمدن شبیه افتادن توی دریاست بدون آنکه شنا بلد باشند.
اما در پاسخ به بخش دیگر سخنان شما که فرمودید نامزدهایی که مستقل آمدند مگر متوجه نبودند که نباید مستقل میآمدند؟ اتفاقا با جرأت میگویم بله متوجه نبودند. چون حزب و گروه و سازمانی ندارند. تازه اگر باشد همه از هم میترسند. همین رجلانی که فرمودید اگر یکی از آنها بگوید که وابسته به حزب مشارکت است یا حزبی دیگری مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است، حتما خودتان پایان داستانشان میخوانید و میدانید. ما - کشور ما-با مشکل بیحزبی روبهرو است. حزب به معنای واقعی آن. نه این گروههایی که با حداقل 10نفر تشکیل میشوند نه سمپاتی دارند، نه تشکلی دارند، نه دفتری و تابلویی و نه میتوانند میتینگهای حزبی برگراز کنند. خواهشم این است که در این زمینهها با احساسات صحبت نکنیم. آفتاب آمد دلیل آفتاب.
اما اینکه فرمودید آقای جلیلی از سوی جبهه پایداری آمده است. اگر از سوی آن جبهه آمده است ولی گفت مستقل است پس دروغ بزرگی از آقای احمدینژاد به ارث برد.
اگر فرصت شد - حتی برای روشنگری دوستانی مثل علی این کامنت شد- در باره ویژگیهای احزاب، تعریف آنها، کارکرد و شاکله آنها مینویسم تا ایشان و خوانندگانی که معلومات کمتری در باره احزاب دارند، متوجه شوند که حتی به این جبهههایی که خلقالساعه سر برمیآورند و تازه پشتوانههای سیاسی مالی سیاسی-حکومتی دارند نمیتوان گفت حزب. موفق باشید - شنبه 4 خرداد 1392-0:0
تحلیل بسیار کارشناسی و قوی ارائه شد باید از نویسنده تقدیر و تشکر نمود. البته همین موضوع در مورد قالیباف هم صدق می کند زیرا همگان سالهاست مشغول سیاستبازی هستند ولی حاضر نیستند یک تشکل به نام خود به ثبت رسانند و کمک کنند به شکل گیری تفکر مبتنی بر تحزب. همه می گویند در نبود احزاب این آسیبها وجود دارد و... ولی هیچ کمکی برای رهایی از این آسیب انجام ندادند. آنها که زحمتی در این راه کشیدند با ممنوعیت فعالیتها و محدودیتهای فراوان روبرو هستند که اینگونه وارد شدن در عرصه انتخابات و مستقل و ... شاید در جهت کمرنگ تر نمودن نقش احزاب باشد. به هر حال برنامه عملیاتی داشتن برای کاندیداها نمره مثبت است که با بررسی کاندیداهای موجود تنها کسی که برنامه عملیاتی مبتنی بر اسناد بالادستی و قوانین و اختیارات رییس جمهور تدوین نموده است آقای دکتر عارف است که بدلیل نداشتن چهره سیاسی معطوف به قدرت نگاهش به مردم است و شاید این زحمات برنامه ای دیده نشود. پس از دکتر عارف آقای محسن رضایی حداقل برنامه مدون ارائه داده است و پس از آن آقای روحانی به صورت تلگرافی در سایتش می توان برنامه دید ولی از دیگران به جز مصاحبه و حرف هواداران و... چیزی بدست نمی آید. امیداست ارائه برنامه بتواند در تصمیم مردم موثرتر از سایر آیتم ها باشد. برنامه نوشتن و تدوین آن کار دشواری است اما اگر کاندیدایی که می خواهد آنرا ارائه کند فهم درستی از آنها نداشته باشد دشوار تر است ولیکن برنامه دکتر عارف و سوابق او در وزارت و ریاست سازمان مدیریت و برنامه ریزی و معاون اول رییس جمهور او را واجد درک و این برنامه و عملیاتی نمودن آن می نماید. مطالبی که نوشته شد با جستجوی دقیق در وب سایت کاندیداهای تایید صلاحیت شده بدست آمد بدور از هرگونه حب و بغض است. ایمد است در روزهای آینده بتوانیم از دیگران نیز برنامه معطوف به مردم و نخبگان را ارائه نمایند و ما بتوانیم در هفته آینده بر همین قالب تحلیلی نویسنده محترم مقاله و مطالب نگاشته شده توسط حقیر ارزیابی درستی را ارائه نماییم. خردگرایی و عقلانیت باید بیش از سایر موارد و فاکتورها مورد توجه قرار گیرد.
- شنبه 4 خرداد 1392-0:0
تحلیل درستی بود.واقعا این چهار نفر در حد نماینده مجلس هم نیستند.مثل همین جلیلی که بقول مطهری 4 جلسه بدون دستاورد با اشتون داشت!!یا حداد که بلده مثنوی بخونه!یا حتی روحانی که اقبالی نخواهد داشت.حیف شد هاشمی تایید نشد
- شنبه 4 خرداد 1392-0:0
مغلطه که میگن همینه. تحلیلها بسیار عجیب غریب و شخصیه.
اگر نامزدها مستقل میان نه به خاطر حزبی نبودن یا ترسو! بودن از اقبال مردمی(که اگر اینطور بود محسن رضایی بعد از این همه شرکت این قدر رو می فهمید که با یک حزب ائتلاف کنه، ضمن اینکه اون سالی که احمدی نژاد رای اورد نماینده اصولگراها لاریجانی بود و احمدی نژاد نامزد مستقل بود که جلوی حزبی ترین رقیب و سیاسی ترین اونها که هاشمی باشه رای اورد) بلکه به خاطر این هست که اصولا در کشور حزبی وجود ندارد.
در ضمن، اینکه 50 درصد رجل سیاسی احراز صلاحیت شده در انتخابات به زعم نویسنده مطلب هنوز متوجه نشدن که نباید مستقل می اومدن نشون میده که واقعا رجل هستن!!!!
و در ضمن نویسنده یک زحمت می داد به خودش متوجه می شد که جلیلی نماینده جبهه پایداری است و هدف از مستقل اومدن کاندیداها برای نشون دادن این امره که می خواهند از تمام پتانسیل کشور استفاده کنن به عبارتی شایسته سالاری رو قبول دارن