اهل بابلم، روزگارم بد است
دیگرانی که تازه از راه رسیدهاند و هیچگاه فرهنگ شان شهری نشد و در انتخابات مینیبوس مینیبوس نیروهای هم محلی برای شان رأی میدهند، تاکنون چه گلی بر سر این شهر زدند؟/ حالا در این گرفتاری، شهردار محترم بابل پس از 6 سال بالاخره مسندش را ترک گفت و به دلیل کارکرد خوبی که در مدیریت شهری داشت(!) پستی استانی گرفت.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، یادداشت کاربران: خرده هوشی دارم و اندکی سَره را از ناسره تشخیص میدهم. مثل همه همشهریهای اصیل بابلی که هوشیارند و اهل تمیز.
بابل وطنم، محل تولدم و جایی است که اجدادم اکنون در خاکش خفتهاند و روزی در خانههای کهنسالش که یا دیگر نیستند یا به همت مسئولان شهر بزودی نیست میشوند، زندگی میکردند.
بچههای وطنم بابل! بچههای 40و50 ساله و بالاتر این شهر! بابل یادتان هست؟ صفای باغ ملی با آن عکاسهای گوشه و کنارش؟ پارک بلوار سابق یا شهید شکری امروز را چه؟ با پدر بزرگ یا پدر یا با دوستی قدیمی در آن قدم زدهاید؟ میبینید چه بر سرش آمد؟ بهشت مواد فروشها و خریداران مواد شده. آنهم زیر دماغ اهالی ارشاد.
ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است
همت از باد سحر میطلبم گر ببرد خبر از من به رفیقی که به طرف چمن است
وقتی در برابر آدمهایی که از اطراف به شهر آمدند و شروع کردند به اشغال پیادهروی خیابان بازار برای دستفروشی عقب نشستیم، وقتی بیشتر بازارمان را اشغالشدهدیدیم و طرز معامله و رفتارهای بازاری دیگرگونه را.
وقتی دیدیم رفتارشان با بازاریهای قدیمی که باهاشان انس داشتیم مثل موعودی، مقدسزاده، برادران توکل، حریری، اکبریان، رضوانیان و ثاقب و...الخ، زمین تا آسمان تفاوت دارد و چیزی نگفتیم.
وقتی ادارات شهر هم اشغال شد و هر که را توانستند از در و همسایه و نوه و نتیجه و... را آوردند، جا برای ما تنگ شد.
دل شان با ما نبود و آنخیابانها و ساختمانهای قدیمی که برای ما خاطره انگیز بود برای شان ارزشی نداشت. بناهای قدیمی شهرمان تبدیل به اسکلتهای بیروح سیمانی شد. خیابانهای خاطره ما دیگر برای ما ناآشنا شد.
ساختمان مقیمی را با آن بخاریهای چدنی دیواری یا وسط سالنیاش، شهرداری خراب کرد و حتی ورودی کوچه دانش را عوض و یکی از قدیمیترین کتابخانههای خصوصی بابل را زیر سنگفرش دفن کرد و اجازه داد خانه راشدی یکشبه تخریب شود.
اوقاف نیز بیکار نماند و کمر به دستکاری( بلکه تخریب و نوسازی) خانه خلیلی بست که محل روضهخوانی بود و بنایی قاجاری.
خانه سلمان را شهرداری با جدیت تهدید و محمدحسن خان قاجار، سازنده پل محمدحسنخان بابل از بیم فروریختن این پل برخود میپیچد و نفرین مان میکند.
نتیجه این هجوم و ایلغار چه بود؟ شهرمان گران شد و تنگ و شلوغ و زندگی مان سخت. شهرمان از دست رفت. تکیههای قدیمی و روضه منزل خلیلیان یا خاطره شد، یا اندکی دیگر خاطره خواهد شد.
گردید وطن غرقه اندوه و محن وای ای وای وطن وای
خیزید و روید از پی تابوت و کفن وای ای وای وطن وای
وقتی به خود آمدیم و خانه پدریمان را از کف رفته دیدیم، خود را از رویدادهای شهری کنار کشیدیم و منزوی شدیم . باور نمیکنید؟ به ترکیب شورای شهر نگاه کنید. غیر از شاید دو نفر چند نفر برای بابلیهای قدیمی آشنا هستند؟ البته شایستهسالاری را انکار نمیکنم. شایستههایی که به بابل کوچیدند و این شهر وطن شان شد و برایش زحمت میکشند. دست شان را هم میبوسم. اما آن همه دیگرانی که تازه از راه رسیدهاند و هیچگاه فرهنگ شان شهری نشد و در انتخابات مینیبوس مینیبوس نیروهای هم محلی برای شان رأی میدهند، تاکنون چه گلی بر سر این شهر زدند؟
دستهگل تازهای به آب داده شد که هم آدم را میخنداند هم اشک آدم را درمیآورد. قصه از این قرار است که شهرداری تصمیم گرفت شهر را سبز کند. دستاندرکار این قصه، استدلال درستی داشت. گفته بود: «ما در محل مان گاو داشتیم و درخت. اگرگاومان را نمیتوانیم به شهر بیاوریم درخت را که میشود آورد. من متخصص سیاهریشهام و در بابل درختهای انجیر و ازگیل وحشی و هلو و ووو میکارم....» یکی از محلههای بابل را آماده نهضت درختکاری کردند. به عکسها نگاه کنید: کنار تیر برق، زیر دیوار خانهای که کنسول دارد و درخت آینده زیر کنسول قرار میگیرد، جلوی تکیه محل زیر سربندیِ چوبی قدیمی، جلوی جرز بین دو مغازه کنار در ورودی. من نه، شما بگویید در برابر اینهمه خلاقیت، تخصص و نوآوری چه باید گفت؟
شهرداری در باغ ملی بیچاره سابق که اکنون محوطه شهرداری شدهاست، توالت عمومی ساخته و در کنارش مغازه تا برای تولید درآمد اجاره دهد. برای اولی دستش درد نکند که ضروری بود اما با توجه به اینکه سرانه فضای سبز و پارکهای بابل چندین برابر کمتر از حد استاندارد است ساخت مغازه چه معنایی دارد؟ جالب تر اینکه این مغازه جگرکی است. به ترکیب دیوار به دیوار توالت عمومی و جگرکی با دقت فکر کنید. چه نتیجه میگیرید؟ به عکسش که در فضای مجازی پخش شده، نگاه کنید، اگر تمام مردم دنیا مسخرهمان کنند حق ندارند؟
حالا در این گرفتاری، شهردار محترم بابل پس از 6 سال بالاخره مسندش را ترک گفت و به دلیل کارکرد خوبی که در مدیریت شهری داشت(!) پستی استانی گرفت.
معاون محترم و البته کم سن و سال ایشان که ظاهراً حدود 6 سال سابقه استخدام در شهرداری دارد، فعلاً سرپرست شدهاست. سرپرست کلانشهر استان مازندران یعنی بابل که حدودالعالم در سال 364 قمری از آن نام میبرد!
به پیام های ایشان توجه کنید. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. بیچاره بابل! رجال بابل را در میان نمیبینم ، به قول حافظ:« کس به میدان در نمیآید سواران را چهشد؟ » گویا بابل بدون رجال است!سرم را به کدام دیوار بکوبم؟
بابلیهای مقیم بابل! تعلل تا بهکی؟ فرصتسوزی تاکجا؟ ما را به خدا! شرکت کنیم در مدیریت شهری. مطالبه کنیم ، بپرسیم. در انتخابات شورا با جدیت شرکت کنیم، خودمان را نامزد کنیم، به خودمان رأی بدهیم و از شاخصهای شهرمان بخواهیم مشارکت کنند و حمایت شان کنیم. شورای شهر و شهرداری را شهری کنیم. توجه کنید! شورایِ «شهر» و «شهر»داری را «شهری» کنیم. وگرنه درد بابل بیدواست.
دوش میگفت این سخن دیوانهای بی بازخواست درد بابل بیدواست
عاقلی گفتا که از دیوانه بشنو حرف راست درد بابل بیدواست
- دوشنبه 11 آبان 1394-19:22
آقای به اصطلاح اهل بابلم. این جمله شماچه معنی داردکه همشهریهای اصیل بابلی همگی هوشیارند و اهل تمیز.افکار افرادی مثل شماست که شهر ما به این وضعیت افتاده و هر نماینده مجلس یا مسوولی که منافع گروه خاص افراطی راتامین نکند متهم به روستایی ، نفهمی ،بی سوادی و ....می شود.بیاییم با نگاه مثبت و همه جانبه انتقاد کنیم
- دوشنبه 11 آبان 1394-19:5
این مطلب توهینی به شعور همه رای دهندگان شورا در بابل .این آقایان به اصطلاح بابلی اصیل که فقط خودشان را قبول دارند باید بدانند بابل برای همه است.این شهر اگر چند جای خوب و شهرکهای درست و حسابی دارد توسط روستاییها توسعه یافت.این نگاه فاشیستی است که شما مردمانی که الان در بابل ساکن هستند و برای شهرشان حق انتخاب دارند را با این ادبیات توهین کنید
- يکشنبه 10 آبان 1394-13:34
در این نوشته دو نکته مهم هست که به نظرمن -با توجه به یادداشتها- مورد غفلت مخاطبان قرار گرفته است. یکی غیر بومی شدن به خصوص مسئولین شهرهای بزرگ، که ناشی از مهاجرت فیزیکی به این شهر هاست. دوم نادرست بودن سیستم انتخابات به خصوص در مورد انتخاب شورای شهر و شهرداری. را حل آن حل مسئله دوم است، یعنی طرح و تهیه سیستم انتخاباتی درست در سطح شهر داری و محلات مثلا از طریق ثبت نام قبلی و تعریف کد انتخاباتی برای هر فرد واجد شرایط هم برای انتخاب شدن (کاندیدا) و هم برای انتخاب کنند (رای دهنده) . این سیستم در اغلب کشورها حتی برای انتخابات ملی هم معمول است.
این معضل و نگاه مهندسی! منخبین شورای شهر و شهردارهای منتصب معضل تنها بابل نیست. وقتی فردی غریبه با بافت محلی و به خصوص مدعی و بعلاوه سیاسی متصدی امری می شود ، فردی که به همه چیز ابزاری نگاه می کند، نتیجه اش تخربی بافت قدیمی، اجرای طرح و ایده های محیر العقول و.... می شود. شما حتی در تهران بزرگ! هم شاهد این ناسازه ها می شوید. - شنبه 9 آبان 1394-22:58
باسلام،بابل الان یک مدیری میخواهدکه دارای شرایط ذیل باشد،ضمن اینکه تجربه عملی وکاری خودرا درسطح کشورنیز انجام داداه باشد و بنظر درحال حاضر جناب بیژنی میتواند مسولیت این امر رابرعهده بگیرد. واما شرایط:
۱/مدیرباشد:سابقه مدیریتی جناب بیژنی در سطح ناجا وشهرداری تهران دربیش ازچندین سازمان. برهمگان روشن ومبرهن است
۲/شجاع باشد:بارها مشاهده شده درجریان مدیریت ایشان. بعنوان مثال در زمانی که رییس پلیس راهور تهران بزرگ بودند بمنظور احقاق حق پرسنل راهور شجاعانه در مقابل معاون مالی وقت شهرداری تهران (جناب سعیدلو)ایستادند وهمین امر باعث شد شهرداروقت (دکتر احمدی نژاد ) تمام قد ازایشان دفاع نمایند وخیلی دیگر ازاین موارد که در شهرداری تهران درمقابل وزرا و دولتمردان بارها شجاعانه ازحقوق سازمان متبوع خود دفاع کردند.
۳/مقتدر باشد/درجایی که حق سازمانی بود باجدیت وباتمام قوا از حقوق بیت المال دفاع میکردند ودر جایی که حتی سازمان احتمال اجحاف در حق دیگران بود با درایت کامل اقدام سنجیده بعمل میاورد.
۴/خلاق ومبتکر ونوآورباشد/در زمانی که مدیریت مرکز خدمات ناجا را برعهده داشت عموما نظرات ارزشمند ومبتکرانه ای داشته است که مشاهده نمیشود یک مدیراینقدر به جزییات توجه داشته باشد ویا اینکه در اکثر مدیریتها خدمات رفاهی بسیار جالب ونویی را به کارکنان عرضه میداشت که همبن امر باعث افزایش رضایتمندی کارکنان از مدیریت گردید.
- يکشنبه 10 آبان 1394-16:1
بنده هم موافقم
- دوشنبه 11 آبان 1394-0:22
اینفدر خودتان را برای بیژنی خسته نکنید. این شورای بابل به دنبال شهردار نیست. از عوض شدن هر ساله ی هیئت رئیسه تا انتخاب عسگری و آخرین آبروریزی شان هم انتخاب سرپرست جدید، خط فکری شورای بابل معلوم است. شهردار که توانا باشه نمی تواند با این شورا کار کند، شورای بابل در یک کلام دستگاه چاپ امضا می خواهد نه شهردار.
- يکشنبه 10 آبان 1394-15:56
فردی توانمند ومدیر با کفایت اقای بیژنی هستند که میتوانند شهر بابل را نجات دهند
- يکشنبه 10 آبان 1394-13:10
بیژنی بره همان نیروی انتظامی. سرهنگ بازنشسته و شهرداری!!!!!!!!! احمدی نژاد و احمدی نژادی ها که مدیریتشان در 8 سال برای همه اثبات شده است. ما مردم بابل افراد کارآزموده و با تجربه در امر شهرداری بابل نیاز داریم، نه سرهنگ بازنشسته.
- دوشنبه 11 آبان 1394-8:33
باسلام اقای که خودت رو بجای مردم بابل جا میزنی .اولا متن نویسنده رو کامل نخوندی ایشان از جانبازان .خانواده شهید.وسردار بودند بهتر است به رزومه ایشان یه نگاهی بیندازی ونطر بدهید اگر هم موافقی با یکی از مدیراش شما رو به مناظره دعوت نمایم
- جمعه 8 آبان 1394-17:13
یک روز عصر در شهر بهارنارنج دوری بزنید نه برای پیاده روی و خرید بلکه برای دیدن شهرتان شاید ان شب دگر بخاطر سالها ندیدن یک شهر و شاید بخاطر تنها گذاشتن یک شهر در دست بی تدبیران خواب از چشمتان رخت بربندد و صبحی اغاز کنید برای مطالبه حقوق شهر وندی
- جمعه 8 آبان 1394-15:51
در بابل همه منتظر بازگشت شهردار و فرماندار سابق بابل از ساری می باشند.
- پنجشنبه 7 آبان 1394-22:0
اهل بابلم، شهردار امتحان پس داده همچون ملایی رییسی روزگارم را خوب می کند.
- پنجشنبه 7 آبان 1394-20:0
بگو پس چرا این بابلی ها عاشق مدیریت استان هستن اخه دیگه بابل جایی برای تخریب وجود نداره اومدن سراغ کل استان!
- پنجشنبه 7 آبان 1394-9:56
آقای عسکری فروردین سال 90 تا مهر 94 که می شود 4 سال و 7 ماه شهردار بودن نه 6 سال آقای خبر نگار.
- يکشنبه 10 آبان 1394-8:10
برادر گرامی من مدتی که آقای عسکری سرپرست شهرداری بابل بودند را هم محاسبه بفرمایید.
- يکشنبه 10 آبان 1394-13:18
نویسنده بی اطلاع، عسکری بین شهریور 92 تا آبان 92 که شورای دور سوم جای خود را به شورای دور چهارم داده بود سرپرست شهرداری بود. که همان 4 سال 7 ماه درست می باشد.
- پنجشنبه 7 آبان 1394-9:56
اعضای محترم شورای شهر با سلام به عنوان یک شهروند توصیه مینمایم این بار با دقت ودور از هیاهو وجنجال شهرداری را انتخاب نمایید که متخصص در امور شهری وسیاسی وجناحی نباشد بنظر بنده وتحقیقاتی که انجام دادم اقای بیژتی فردی لایق ومدیر توانمد وقدری برای شهرداری بابل میباشند
- جمعه 8 آبان 1394-8:0
بیژنی تازه بعد از بازنشستگی آمده بابل تا کوچه پس کوچه های بابل را یاد بگیره این 1 سال تمام می شود.
- پنجشنبه 7 آبان 1394-9:55
ربيع درخزان رفتني شد
وقتي اين شهردار كه حتي همشهريانش از ايشان راضي نيستندرا رييس شهرداران استان كردين !!!!!چرا - پنجشنبه 7 آبان 1394-9:54
با نویسنده متن موافق نیستم. متنی قومی گرا! بابل در حال حاضر همین هست که هست. 50 سال پیش بابل با الان فرق دارد. شاید 70 درصد جمیعت بابل فعلی از مهاجرین یا حاشیه نشین های شهر تشکیل شده است. پس به همین نسبت باید مسئول داشته باشد. اگر این جمعیت از بابل جدا شود دیگر کلان شهری از بابل نداشته باشیم.
- يکشنبه 10 آبان 1394-8:50
منظورتان از قومیگرا چیست؟ چطور با این دیدگاه متن را تحلیل فرمودید؟ در تقسیمات کشوری بابل شهر بخش مرکزی بابل محسوب میشود و اطراف بابل را شهرهای امیرکلا، گلوگاه، خوشرودپی،گتاب، مرزیکلا، و زرگر شهر یا زرگر محله احاطه کردند که شهرداری دارند و شورای شهر. حالا چرا مثلاًاهل گتاب باید بیاید در بابل و در انتخابات شورای شهر بابل شرکت کند ورأی دهد؟ متوجه باشیم که شورای شهر با شورای شهرستان متفاوت است. شهرستان بابل نزدیک به 500 هزار نفر جمعیت دارد که حدود 290هزار نفر آن اهل بابلاند. طبیعی است که اهالی شهرهای اطراف جمعیتی اند که اگر مهاجران روستاها و شهرهای اطراف ساکن در بابل را به آن اضافه کنید تبدیل به جمعیتی میشوند که در انتخابات شهری شانسی برای اهل قدیم و یکجا نشین بابلی باقی نمیگذارند. جمعیتی که تابع تعلقات قبیلهای و فامیلی خودند نه شایستگی افراد. به شورای فعلی نگاهکنید. واقعاً شایستهسالاری را در این ترکیب میبینید؟ واقعاً فکر میکنید کسی که در محل زندگی خود در فلان شهر اقماری یا روستا که زمین کشاورزی خود، باغ میوه خود،
خانهسرای روستایی خود، ووو را دارد و براحتی میتواند با آنها امرار معاش کند به شهر بیاید خانه بگیرد، مغازه بگیرد، تاکسی بگیرد، کار بگیرد عضو شورای شهر شود، شهردار شود، فرماندار شود.... چون پشتیبانی میشود و اهالی شهر که چندصد سال ، با توجه به قدمت بابل، در این شهر ساکن بودهاند در مدیریت شهرشان هیچ مشارکتی نداشتهباشند؟ آنوقت به گلایهای که مطرح شده عنوان متن قومی میدهید؟ خدا به شما انصاف بدهد و به شهریهای قدیمی کمی تحرک و نگاه دقیق.- يکشنبه 10 آبان 1394-13:5
پسر خوب، منظور از نظر بالا کسانی که از روستاهای بابل به شهر بابل مهاجرت کردند و در حال حاضر ساکن شهر بابل می باشند، است. اگر این افراد از شهر بابل جدا شوند جمعیت بابل یک سوم می شود و بابل بزرگی خود را از دست می دهند. در ثانی فرماندار شهرستان بابل چرا باید از شهر بابل باشد و نه شهرستان بابل؟
- پنجشنبه 7 آبان 1394-8:40
همه متنهاتون صحیح ولی این که با مدیریت صحیح میشه موفق شد کجاش مشکل داره ؟
در مورد سن و سال گفتید میشه به ما بگید شما بزرگسالان و پا به 50 گذاشته ها و یک سال از خدمت مانده ها با انرژی رو به افول برای شهر چه کرده اید ؟؟ میشود به ما بگویید آنان که در تاریخ این سرزمین غوغایی کردند چند ساله بودند آقای ...این شهر نیاز به شجاعت و جسارت دارد نه رانت و دستهای پشت پرده دم انتخاباتی که جیب آقایان را پر کند امیدوارم مازندنومه این را بگزارد تا نویسنده سرش را بی تعقل به دیوار نکوبد بخواند و بعد هر آنچه خواست کند- جمعه 8 آبان 1394-17:14
در ضمن لازم است به جناب شهروند یادآوری کنم که 50 ساله ها و بالاتر از آن نسل اول انقلاب و جنگ هستند! حساب و کتاب کنید متوجه می شوید!
- پنجشنبه 7 آبان 1394-21:55
آقای یه شهروند شما درد نویسنده رادرنیافتید وبه حاشیه پرداختید .نویسنده درک عمیقی از مسایل شهر بابل داشته است ..سپاسگزارازنگارنده بی نامی که سخن بس آشنا گفت.
- پنجشنبه 7 آبان 1394-20:44
جناب یه شهروند:احتمالا شما از همان گروه تازه به دوران رسیده ای هستی که دستی در نابسامانی شهر دارید
- پنجشنبه 7 آبان 1394-13:13
برادر من خودم جوانم
اما شرایط الان رو با ابتدای انقلاب مقایسه نکنید. حذف افراد با تجربه به بهانه جوانگرایی سیاست مخربی بود که جناب احمدی نژاد به بدنه مملکت تزریق کرد.
بابل بیمار است و پزشک فوق تخصص و مجرب نیاز دارد نه دانشجوی پزشکی